همشهریآنلاین - پروانه بندپی: جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل هرچند کوتاه بود، اما سایه سنگین آن همچنان بر روان جامعه باقی مانده است. روانپزشکان هشدار میدهند که این درگیری کوتاهمدت، نه تنها منجر به بروز آسیبهای روانی تازهای مانند استرس پس از سانحه (PTSD) شده، بلکه بسیاری از بیماریهای روانیِ پیشتر کنترلشده از جمله افسردگی، اضطراب و اختلال دوقطبی را دوباره فعال کرده است. به گفته متخصصان، بحران جنگ ۱۲ روزه همچنین میتواند افزایش آمار مبتلایان به اختلالات روانی را در کشور به دنبال داشته باشد.
شایعترین اختلال روانی بعد از جنگ
چند روز پیش، یک عضو انجمن روانشناسی کشور از افزایش ۴۰ درصدی مراجعات به مراکز رواندرمانی بعد از جنگ ۱۲ روزه خبر داد و درباره کاهش سطح تابآوری جامعه ایران هشدار داد. این در حالی است که ایرانیها قبل از جنگ نیز در معرض انواع بیماریهای روانپزشکی قرار داشتند و به گفته آمارهای رسمی، ۲۱ تا ۲۶ درصد مردم ایران به دستکم یکی از بیماریهای روانپزشکی مبتلا هستند و افسردگی، شایعترین بیماری روانپزشکی در کشور است. بعد از افسردگی نیز بیماریهای اضطراب، وسواس، اختلالات جنسی و سایکوز (روانپریشی) در درجات بعدیِ شایعترین بیماریهای روانپزشکی در کشور قرار دارند.
دکتر محمد گرواندنیا، دکترای روانشناسی و تراپیست به همشهریآنلاین میگوید: بعد از هر جنگ یا رویداد آسیبزای شدید، همه انسانها در هر نقطهای از جهان معمولاً یک واکنش مشترک را تجربه میکنند و آن، اختلال استرس پس از سانحه یا PTSD است. خیلی از ایرانیها هم بعد از جنگ ۱۲ روزه آن را تجربه کردند.
استرس پس از سانحه (PTSD) یک اختلال روانی است که بعد از تجربهی یک حادثه بسیار ترسناک، تهدیدکننده یا آسیبزا (مثل جنگ، زلزله، تصادف یا تجاوز) به وجود میآید و فرد دچار خاطرات مزاحم، کابوس، اضطراب شدید و واکنشهای غیرعادی به محرکهای مرتبط با آن حادثه میشود. دکتر گراوندنیا درباره علائم استرس پس از سانحه توضیح میدهد: خستگی مداوم، بیحوصلگی، گوشبهزنگ بودن (مثلاً با شنیدن صدای بلندِ ناگهانی تصور میکنیم دوباره حمله شده است)، تحریکپذیری و عصبانیت زودهنگام و احساس کلافگی از شایعترین علائم اختلال استرس پس از سانحه یا PTSD به شمار میروند.
ایرانیها حمایت روانی دریافت نکردند
این تراپیست بر این باور است که البته PTSD بهتدریج و در مواجهه با روال عادی زندگی درمان میشود و نباید انتظار داشته باشیم که حالمان به طور ناگهانی خوب شود. چون روان ما در این جنگ دچار فرسودگی عاطفی شده است و کاهش انرژی و بیانگیزگی و کلافگی از علائم فرسودگی عاطفی هستند. اگر بدانیم که دلیل همه این علائم، "فرسودگی عاطفی" است، بهتر میتوانیم آن را درک و درمان کنیم.
گرواندنیا میگوید: در ۱۲ روز جنگ، کلی اتفاقات ناگوار رخ داده و همگی احساس درماندگی کنیم و فکر میکنیم نمیتوانیم اوضاع را کنترل کنیم و از این برهه عبور کنیم. متاسفانه در این میان هیچ گونه حمایت روانی ازسوی نهادهای مسئول هم نداشتهایم. خیلی از مسئولان اصلا با مفهوم PTSD آشنا نیستند. درحالیکه بعد از بمباران اتمی ژاپن، فقط با اضافه کردن تربچه قرمز (سرشار از ویتامین B) به غذای مردم، برای تنظیم اعصابشان اقدام شد. در اروپا هم بعد از حمله نازیها، رواندرمانی بخشی جدی از بازسازی بود. اما ما در تلویزیون خودمان حتی یک برنامه درباره ترومای روانی ناشی از جنگ ندیدیم. وزارت بهداشت به تازگی اعلام کرده که غربالگری اضطراب پس از سانحه را در مناطقی از تهران شروع کرده، اما گراوندنیا میگوید: برای این کار خیلی دیر است. تا اینها بجنبند، مردم خودشان درمان شدهاند.
اختلال خواب؛ از علائم روانی جنگ
گرواوندنیا به دیگر آسیبهای روانی جنگ اشاره میکند و میگوید: غیر از PTSD، یکی دیگر از آسیبهای ناشی از جنگ، اختلال در تنظیم هورمونهای استرس است. در طول جنگ هورمونهای کورتیزول و آدرنالین خیلی زیاد ترشح میشوند و بعد از اتمام جنگ ترشح آنها ناگهان قطع می شود و تعادلشان تا مدتی به هم میخورد و همین منجر به احساس خستگی، اختلال در خواب و سبک شدن خواب میشود. یکی از دلایل بیخوابی که این روزها خیلی از افراد دربارهاش صحبت میکنند، همین موضوع است و طبیعی هم است.
به گفته این تراپیست، یکی دیگر از پیامدهای جنگ که در بدحال شدن روانی مردم نقش داشته، انزوای اجتماعی، فقدان حمایت و بحران در معنا و هویت فردی است. در شرایط جنگ، افراد ممکن است دیگر ندانند که چه کسی هستند یا چه آیندهای در انتظارشان است. کسی که تازه تصمیم گرفته بود ازدواج کند، بچهدار شود، کسبوکاری راه بیندازد یا برای زندگیاش رویایی ببافد، ناگهان با فروپاشی این معناها مواجه میشود و احساس میکند همه چیز به نقطه صفر بازگشته است. این خلأ معنا بهطور حتم به بیانگیزگی، بیحوصلگی و ناامیدی منجر میشود.
افزایش آمار مصرف دخانیات بعد از جنگ/ یک درمان موثر
این روزها خیلی از افراد را شاهدیم که به دنبال معجونی میگردند که خیلی زود اثر کند و حال بدِ روحی آنها را فوری بهبود ببخشد اما دکتر گراوندنیا میگوید: این یک تصور اشتباه است که در چنین شرایطی دنبال یک راهکار کوتاهمدت باشیم. وقتی دنبال یک درمان کوتاهمدت میگردیم، یعنی اصلا نمیخواهیم وجود یک مشکل بزرگ را بپذیریم و وقتی وجود مشکل را نپذیریم، حالمان بهتر نمیشود.
به گفته این دکترای روانشناسی، آمار مصرف دخانیات بعد از جنگ ۱۲ روزه به شدت افزایش پیدا کرد. این را خود دکههای سیگارفروشی هم میگویند. چون مردم دنبال درمان زودبازده هستند و این درست نیست. یا مصرف بعضی از داروهای حوزه اعصاب و روان در طول جنگ افزایش پیدا کرد. چرا؟ چون نمیخواهند بپذیرند که حالشان میتواند موقتا بد باشد. ما باید یاد بگیریم که حال بد خود را بپذیریم و دربرابر آن مقاومت نکنیم. اصلا جنگیدن با حال بد، ما را به سمت دارو و الکل و سیگار و ... میکشاند.
گراوندنیا میگوید: یکی از درمانهای مؤثر در شرایط بعد از جنگ، درمان «اکت» (ACT) یا «درمان پذیرش و تعهد» است که من تأکید زیادی بر آن دارم. در این رویکرد درمانی، به جای مبارزه با احساسات و افکار دردناک، فرد تشویق میشود آنها را بپذیرد. برخلاف درمان شناختیرفتاری (CBT) که بر اصلاح افکار و رفتار تمرکز دارد، اکت به فرد یاد میدهد که غم و رنج را بخشی از تجربه انسانی بداند و برای حذف کامل آن اصرار نکند. این درمان با گشودگی روان و بازنگری در باورها سروکار دارد و به فرد یاد میدهد که بگذار جنگ، گوشه ناچیزی از زندگیات باشد.
ما ایرانیها همیشه دنبال معجزه میگردیم
این روانشناس میگوید: متاسفانه بسیاری از ما ایرانیها برای درمان مشکلات و رنجهای خود همیشه دنبال یک معجزه یا راهکار یکشبه میگردیم و همین باعث میشود که سر و کار خیلی از ما به رمالها میافتد. موضوع این است که وقتی نخواهیم حالمان بد باشد، برعکس، حالمان بدتر هم میشود.
به گفته این تراپیست، ما دوست نداریم حالمان بد باشد و این غلط است. اگر در این وضعیت ما قسمتی از غم و ناراحتی را تجربه نکنیم، حالمان بدتر میشود و حتی اوضاع غیر قابل کنترل میشود. ولی اگر بپذیریم که جنگ، حال روحی بد، تورم، گرانی، ناامیدی از عدم تحقق آرزوها با ما هست و در کنارش سرکار برویم، موسیقی گوش بدهیم، دوش بگیریم، دعوت کنیم، مهمانی برویم و معاشرت داشته باشیم، این بهترین راهکار برای بهبود حال بدمان است. باید بدانیم که درمان فوری و کوتاهمدت نتیجهاش میشود دارو، مواد مخدر، الکل، خیانت و ... .
گراوندنیا بر این نظر است که مردم به اشتباه فکر میکنند که اگر شرایط بد یا رنج را بپذیرند، یعنی باخت دادهاند یا ناتوانی از خود نشان دادهاند یا فکر میکنند این کار باعث میشود که درد برای همیشه با آنها بماند. در حالی که این طور نیست. درد بخشی از زندگی است اما پذیرش آن، اولین قدم برای کاهش تدریجیاش خواهد بود.
این روانشناس در کنار درمان Act توصیه میکند که باید معاشرت مناسب داشته باشیم، غذای مناسب بخوریم، میوهجات و سبزیجات تازه مصرف کنیم، آب کافی بنوشیم (خوردن آب کافی، استرس را دفع میکند، مدیتیشن کنیم و تکنیکهای تنفسی را تمرین و اجرا کنیم تا حالمان روز به روز بهتر شود.
دلیل بیشتر مراجعات به مراکز رواندرمانی
این روانشناس درباره خبر افزایش ۴۰ درصدی آمار مراجعات به مراکز رواندرمانی بعد از جنگ ۱۲ روزه هم میگوید: مراجعینی که ما الان داریم، بیشتر مراجعین آسیبهای جنگ هستند. تعداد مراجعین معمولی (با مسائل زناشویی و ...) به طرز معناداری کمتر از زمان قبل از جنگ شده است. همکاران روانشناسم هم این موضوع را تایید کردهاند. فکر میکنم جنگ چون تورم با خودش میآورد و در این یک ماه تقریبا ۵۰ درصد تورم داشتیم، اولویتهای مردم موقتا تغییر میکند و مراجعه به تراپیست تعطیل میشود. یک دلیلش هم این است که با وقوع جنگ، مسائل حاشیهای مثل اختلافات جزئی زناشویی، خلقوخوی پایین و امثال آن موقتا کمرنگ میشود و کنار میرود. البته دلیل روانشناختی آن هنوز برای خودمان مشخص نیست.