خبرآنلاین - شهاب شهسواری: بیش از ۵ دهه است که ایران و آمریکا در مورد برنامه هستهای ایران با یکدیگر اختلاف نظر دارند. درست از زمانی که ایران برنامه هستهای خود را آغاز کرد، دولت آمریکا که در آن زمان متحد حکومت وقت ایران بود، مذاکرات برای جلوگیری از دستیابی ایران به فناوری بازفرآوری پسماند سوخت هستهای را با ایران آغاز کرد. مقامهای ایران در آن زمان معتقد بودند که حق استفاده از سوخت هستهای، مسالهای مربوط به حاکمیت ملی و تمامیت ارضی ایران است و حاضر به پذیرش شروط تحمیلی آمریکا نمیشدند.
سینا عضدی، استاد مطالعات خاورمیانه در دانشکده امور بینالملل الیوت دانشگاه جورج واشنگتن، مطالعات وسیعی در مورد مذاکرات ایران و آمریکا در مورد برنامه هستهای داشتهاست و در گفتگو با «خبرآنلاین» به تاریخچه مذاکرات و اختلاف نظرهای ایران و آمریکا در مورد برنامه هستهای پیش از انقلاب اسلامی اشاره میکند.
عضدی معتقد است که هیچ حکومتی در ایران حاضر نخواهد شد که برنامه هستهای را کنار بگذارد و حتی جمهوری اسلامی نیز هر چند در ابتدای انقلاب با برنامه هستهای شاه مخالفت کردهبود، بعدها به ضرورت آن پی برد.
این استاد دانشگاه هر چند معتقد است که آمریکا بعد از تصمیم دونالد ترامپ، رئیس جمهور این کشور برای حمله نظامی به تاسیسات هستهای ایران، به اهداف خود برای نابودی برنامه هستهای ایران نرسیدهاست، تصریح میکند که ایران در شرایط فعلی باید از همه ابزارهای دیپلماتیک ممکن برای جلوگیری از بازگشت قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل استفاده کند. او معتقد است که در شرایط فعلی گزینههای ایران فقط بین بد و بدتر است و اروپا و آمریکا همگام با یک دیگر برای کیش و مات کردن ایران تلاش میکنند.
در ادامه متن کامل گفتگوی «خبرآنلاین» با سینا عضدی، استاد دانشگاه جورج واشنگتن را مطالعه میکنید:
*** بیش از ۲۲ سال است که ایران و غرب در مواجه با یکدیگر بر سر برنامه هستهای قرار گرفتهاند. این مواجهه فراز و فرودهای بسیاری داشت تا اینکه این روزها به یک مواجهه نظامی تبدیل شدهاست. با توجه به مطالعاتی که جنابعالی داشتید، این مناقشه دقیقا از کی شروع شد؟ چه زمانی ایران و آمریکا وارد مناقشه یا اختلاف نظر در مورد برنامه هستهای ایران شدند؟
برنامه اتمی ایران را عملا آمریکا شروع کرد. تحت برنامه موسوم به اتم برای صلح کشورهایی که متحد آمریکا بودند از آمریکا کمکهای هستهای دریافت کردند. ایران، ترکیه، پاکستان و اسرائیل در این دوران یک سری کمکهای اولیه و پیش پاافتاده اتمی دریافت کردند. ایران در آن دوران رآکتور تحقیقاتی تهران را از آمریکا میگیرد که یک رآکتور برای پژوهش و بررسی مواد رادیواکتیو است.

در سالهای دهه ۱۹۷۰، به ویژه پس از جنگ اعراب و اسرائیل، که درآمدهای نفتی ایران افزایش چشمگیری پیدا میکند، شاه به این فکر میافتد که برای استمرار رشد اقتصادی ایران، ایران به جای اینکه نفتش را به جای سوخت استفاده کند، نفت را ذخیر کند و بهترین راه این است که سوخت اتمی را برای تولید انرژی مورد استفاده کشور جایگزین کند.
در آن دوران تمامی کشورهای پیشرفته جهان از سوخت اتمی استفاده میکردند و شاه هم میخواست خودش را همرده کشورهای پیشرفته قلمداد کند. در این دوران شاه قراردادهای خرید رآکتورهای اتمی از آلمان و فرانسه امضا میکند.
انفجار هستهای هند باعث کنترل بیشتر بر انتقال فناوری هستهای شد
ماه مه ۱۹۷۴ یک اتفاق خیلی مهم رخ میدهد که عملا باعث میشود روند کمکهای هستهای و انتقال فناوری اتمی از کشورهای توسعهیافته به کشورهای در حال توسعه، دچار تحول شود. این اتفاق انفجار اتمی هند بود.
هندیها با استفاده از رآکتورهای هستهای موسوم به CANDU که از کانادا خریداری کردهبود، توانست پلوتونیوم استخراج کند و با استفاده از آن دست به یک آزمایش انفجار اتمی بزند و برنامه تسلیحات هستهای خود را آغاز کند.
انفجار اتمی هند درست در زمانی رخ میدهد که یک هیات آمریکایی در تهران حضور داشتند تا در خصوص فروش رآکتور هستهای با تهران مذاکره کنند.
درست از مه ۱۹۷۴، زمانی که انفجار هستهای هند رخ داد، برخورد کشورهای پیشرفته، به ویژه آمریکا، با انتقال فناوری اتمی به کشورهایی که در آن زمان به انرژی اتمی دسترسی نداشتند تغییر میکند.
سال ۱۹۷۵ کلوپی به اسم کلوپ لندن تشکیل میشود که کشورهایی که فناوری اتمی داشتند، یعنی آمریکا، بریتانیا، آلمان غربی و فرانسه و حتی فکر کنم شوروی در این گروه عضو میشوند. این کشورها به تفاهم میرسند که یک سری فناوریهایی را که حساس به حساب میآیند از جمله بازفرآوری پلوتونیوم از سوخت مصرفشده رآکتورها و غنیسازی اورانیوم به کشورهایی که دسترسی به این فناوریها ندارند، انتقال دادهنشود.
این اتفاق برای تهران گران تمام شد. ایران در آن زمان در حال امضای قرارداد خرید رآکتورهای اتمی از آمریکا بود که واشنگتن ناگهان یک سری شروط جدید برای ایران وضع کرد. مثلا خواسته جدید آمریکا این بود که آمریکا برای سوختی که به ایران میفروشد، حق وتو داشتهباشد.
ایران قرار بود ۸ رآکتور با نشان تجاری وستینگهاوس از آمریکا خریدار کند، آمریکاییها میخواستند این شرط را به قرارداد اضافه کنند که تصمیمگیری در خصوص سرنوشت سوختی که برای این رآکتورهای در اختیار ایران قرار میگیرد، بر عهده آمریکا باشد و تصمیم در خصوص هرگونه استفاده از پسماند سوخت استفاده شده در رآکتور در اختیار واشنگتن قرار بگیرد.
همان زمان مرحوم دکتر اکبر اعتماد، رئیس وقت سازمان انرژی اتمی ایران، تاکید میکرد که این مساله مربوط به حاکمیت ملی و تمامیت ارضی ایران است و خواست آمریکا فراتر از تعهدات ایران در پیمان عدم اشاعه هستهای (NPT) است. شاه هم حاضر به پذیرش این شرط نبود.

عملا ایران و آمریکا وارد یک تنش ۳-۴ ساله میشوند. بر اساس اسنادی که من مطالعه کردهام هنری کیسینجر، وزیر خارجه وقت آمریکا اخطار دادهبود که این اختلاف نظر در حال آسیب زدن به روابط ایران و آمریکا است. من سندی را با امضای هنری کیسینجر دیدم که در همان دوران به سفیر آمریکا در تهران دستور میدهد که به ایران تضمین بدهد که قرار نیست تبعیضی علیه ایران اعمال شود.
مساله دیگری که رخ میدهد که اساسا در همان دوران، موضوع انتقال فناوریهای حساس به کشورهای در حال توسعه خیلی جدی میشود. در همان زمان چند قانون در کنگره تصویب میشود که فرآیند انتقال فناوری هستهای را به کشورهای دیگر کندتر کنند.
زمانی که سال ۱۹۷۷ جیمی کارتر به عنوان رئیس جمهور آمریکا انتخاب میشود، شخص او بر خلاف ریچارد نیکسون، جرالد فورد، روسای جمهور و هنری کیسینجر، وزیر خارجه پیشین آمریکا، خیلی بر مساله مبارزه با اشاعه تسلیحات هستهای تاکید داشت. خود او شخصا برای موضوع عدم اشاعه تسلیحات هستهای تلاش میکند و اشخاصی را در وزارت خارجه آمریکا منصوب میکند که شدیدا به مساله عدم اشاعه هستهای اعتقاد داشتند.
[مذاکرات ایران و آمریکا در خصوص خرید رآکتورهای هستهای] عملا با ورود جیمی کارتر به کاخ سفید به یک بنبست میرسد. عاقبت در آوریل ۱۹۷۷ ایران در مذاکرات قبول میکند که حق بازفرآوری پلوتونیوم را واگذار کند و به ازای آن آمریکا به ایران یک امتیاز اقتصادی خیلی بزرگ میدهد.
در دوران کارتر به ازای پذیرش چشمپوشی شاه از فناوری بومی بازفرآوری سوخت هستهای، جایگاه Most Favoured Nation (MFN) به ایران اعطا میشود که به معنای «ممتازترین کشور» بر مبنای اصل رفتار ترجیحی در روابط خارجی با ایران است. معنای این جایگاه این بود که آمریکا به تهران وعده میداد دقیقا همان رفتاری را با ایران انجام دهد که با متحدان نزدیکش یعنی بریتانیا، ژاپن و آلمان غربی انجام میدهد.
کوتاه آمدن تهران از حق بازفرآوری سوخت هستهای باعث میشود که مذاکرات هستهای ایران و آمریکا برای خرید رآکتورهای هستهای به نتیجه برسد، اما نتیجه این مذاکرات با انقلاب در ایران همزمان میشود و نهایتا کارتر هرگز توافق فروش رآکتورهای هستهای به ایران را به سنا ارسال نکرد.
*** دیگر کشورهای متحد آمریکا در آن زمان، مثل ژاپن، آلمان غربی و برزیل، اینها فناوریهای حساس هستهای را چگونه به دست آوردند؟
من دقیقا در مورد برنامه هستهای این کشورها مطالعه نکردهام، اما اکثر این کشورها فناوریهایی بود که این کشورها از طریق اتحاد با آمریکا دریافت میکردند و با یکدیگر به اشتراک میگذاشتند. آمریکا در آن زمان مشکلی نداشت که این فناوریها را در اختیار این کشورها قرار دهد. به صورت ویژه در مورد ژاپن و آلمان غربی، آمریکا به دلیل شرایط ویژه سیاسی و ژئوپولیتیک آمریکا اصرار کرد که این دو کشور وارد پیمان عدم اشاعه هستهای (NPT) بشوند و خودشان را از حق داشتن سلاح هستهای محروم کنند.
اما به ازای تضمین عدم دستیابی آلمان غربی و ژاپن به سلاح هستهای، آمریکا تصمیم گرفت سلاحهای اتمی خود را در خاک آلمان غربی مستقر کند که به اصطلاح خودشان از نیمکره غربی و چیزی که جهان آزاد مینامند، دفاع کند و در مورد ژاپن هم تا همین امروز ایالات متحده آمریکا به عنوان تضمینکننده امنیت ژاپن نیروی نظامی دارد.
آمریکا برای دفاع از ایران در مقابل حمله شوروی طرحهایی تهیه کردهبود
*** مگر شاه هم متحد آمریکا محسوب نمیشد؟
شاه متحد آمریکا محسوب میشد و حتی یک قرارداد اجرایی بین ایران و آمریکا بود که در مارس ۱۹۵۹ امضا شد که حتی در آن ذکر شدهبود که اگر به ایران حمله شود، آمریکا از ایران حمایت نظامی خواهد کرد. البته این تضمین خیلی گنگ در قرارداد ذکر شدهاست. اما همان زمان، وقتی کتاب خاطرات شاه را مطالعه میکنیم یا صحبتهای اکبر اعتماد، رئیس وقت سازمان انرژی اتمی را مطالعه میکنیم، کاملا تردید داشتند که آمریکا واقعا حاضر به کمک به ایران است یا نه.
من در پژوهشهای خودم اسنادی را دیدم، که بسیار نکات جالبی در آنها بود. مثلا آقای کیسینجر به پنتاگون دستور دادهبود که تمرین نظامی برگزار شود که اگر شوروی به ایران حمله کند، آمریکا چگونه میتواند از ایران دفاع کند. یکی از طرحهایی که پنتاگون دادهبود این بود که آمریکا در شمال غربی ایران در خاک شوروی در مسیرهایی که به ایران ختم میشود، از سلاحهای تاکتیکی اتمی استفاده کند. طرحهای زیادی برای برای دفاع از ایران در صورت حمله شوروی وجود داشت که من به یکی از آنها اشاره کردم.

*** با توجه به اینکه آمریکاییها فرمودید آمریکاییها تلاش میکردند با ایران تبعیضآمیز برخورد نکنند، اما به نظر میرسد که در پرونده هستهای در دوران شاه نیز به شکل تبعیضآمیزی با ایران برخورد کردند. درست است؟
کاملا درست است. از لحاظ سیاسی پیام واشنگتن این بود که علیه ایران تبعیض قائل نمیشود و با توجه به اسناد داخلی آمریکا که من دیدهام خیلی هم سعی میکردند که چنین احساسی در میان ایرانیها شکل نگیرد. ولی در عمل این تبعیض قائل میشد و اینکه فرای NPT از ایران خواستهشود که بازفرآوری پلوتونیوم یا حتی غنیسازی اورانیوم در خاک خودش نداشتهباشد، خواست تبعیضآمیزی بود. برای همین هم مقامهای ایرانی نسبت به این رفتار شکایت داشتند.
سفیر آمریکا به آقای اعتماد گفتهبود که مساله ما این نیست که به شما اعتماد نداریم، مشکل ما مسائل داخلی آمریکا است و گفتهبود که کشورهای دیگر به قرارداد ما با شما نگاه میکنند و همین امتیازها را از ما میخواهند. آقای اعتماد در پاسخ گفتهبود که این مشکل ما نیست، مشکل شماست و خودتان باید آن را حل کنید. ولی در عمل میبینیم که کشورهایی که فناوری اتمی داشتند با کشورهایی که این فناوری را در اختیار نداشتند، رفتار تبعیضآمیز قائل میشدند.
در آوریل سال ۱۹۷۷ شبیه کنفرانسی که زمان آقای احمدینژاد برگزار شد، یک کنفرانس با عنوان کنفرانس تحت جمشید در ایران برگزار شد. در این کنفرانس دانشمندان اتمی از سراسر جهان، مقامهای آمریکایی و مقامهای کشورهای در حال توسعه و جنبش عدم تعهد در این کنفرانس شرکت میکنند تا در مورد این صحبت کنند که کشورهای غربی با کشورهای در حال توسعه رفتار تبعیضآمیز انجام میدهند.

واشنگتن به برنامه هستهای شاه اعتماد نداشت
*** آیا اسنادی هم هست که نشان بدهد که آمریکاییها هم به شاه در مورد برنامه هستهای اعتماد نداشتند؟
بله. از مجموعه اسنادی که من مطالعه کردهام، نخستین سند مربوط به سال ۱۹۷۵ است. این یک سند اطلاعاتی مربوط به آژانس مرکزی اطلاعات آمریکا (CIA) است که آنجا اخطار دادهبودند که اگر همینطور اهداف شاه پیش برود و اگر شاه تا دهه ۱۹۸۰ در قدرت باقی بماند، ایران حتما به سلاح هستهای دست پیدا میکند.
چندین سند دیگر هم در همین مورد پیدا کردم. سال ۱۹۷۷ یکی از روانپزشکهای معروف CIA اخطار دادهبود که ما در مورد قولهایی که شاه در مورد سلاح اتمی به ما دادهاست، اصلا نمیتوانیم روی آنها حساب باز کنیم.
آخرین سندی هم که مشاهده کردم یک سند اطلاعاتی دیگر بود که خطاب به آقای جوزف نای، نظریهپرداز معروف آمریکایی که چند ماه پیش فوت شد و در آن دوران در وزارت خارجه آمریکا کار میکرد، نوشتهشدهبود. در این سند آمدهبود که در ایران یک گروه نظامی مشغول کار روی تسلیحات اتمی هستم. من خودم به آقای جوزف نای ایمیل زدم و از ایشان خواستم که اگر این نامه را به خاطر میآورند، تایید کنند و ایشان هم تایید کردند که چنین نامهای را دیدهاند و اطلاعات دولت آمریکا در آن زمان این بوده که در ایران فعالیتهایی در زمینه تسلیحات هستهای در حال انجام است.
*** با توجه به مسائل که فرمودید به نظر میرسد که اکنون با در پنجاهمین سالگرد مناقشه میان ایران و آمریکا در مورد برنامه هستهای هستیم. نیم قرن گذشته و دو نظام سیاسی کاملا متفاوت در ایران با آمریکا در این زمینه مذاکره کردهاند و مساله همچنان ثابت باقی ماندهاست. فکر میکنید ایران حاضر باشد بعد از ۵۰ سال مذاکره و چانهزنی در این مورد، از حقوق هستهای خود بگذرد؟
نکتهای که اشاره کردید بسیار مهم است و نشان میدهد که صرف نظر از رژیمهای حکومتی در ایران، رهبران سیاسی اعتقاد دارند که برنامه اتمی ایران برای آینده ایران و امنیت ایران لازم است. دلیل اصلی این است که صرف نظر از اینکه چه رژیم حکومتی در ایران حاکم باشد، رهبران سیاسی با یک جغرافیای سیاسی ثابت مواجه هستند. تهدیدهایی که میبینند یکسان است. تهدید و ضعفی که ایران از جانب خلیج فارس احساس میکند، تهدیدی که ایران از سمت غرب احساس میکند، اینها هیچ وقت عوض نشده و هیچ زمان هم عوض نخواهد شد.
نتیجهای که من میگیرم این است که صرف نظر از حکومت سیاسی در ایران، برنامه اتمی ایران ادامه خواهد داشت. حالا ممکن است که در تاکتیکها تفاوتهایی اعمال شود، اما تئوری من این است راهبرد اتمی ایران تحت هر نظام حکومتی تغییر نخواهد کرد.
*** در همین روزهای اخیر هم وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران تاکید کردهاست ایران در مذاکراتی که هدف آن کنار گذاشتن برنامه هستهای ایران باشد شرکت نخواهد کرد. این اظهارات در شرایط پس از حمله نظامی به تاسیسات هستهای ایران بیان میشود. اگر آنگونه که وزیر امور خارجه میگوید، ایران از برنامه غنیسازی خود منصرف نشدهاست، آیا میتوان نتیجهگیری کرد که آمریکا به هدفی که قصد داشت با حمله نظامی به آن برسد، نرسیدهاست؟
آمریکا همین حالا هم به هدف نظامی و هدفی که میخواست نرسیدهاست. چیزی که آمریکا از ایران میخواهد با راهحل نظامی جلو نمیرود.
در مساله برنامه اتمی عراق و برنامه اتمی سوریه، راه حل نظامی وجود داشت، چرا که خیلی زود اقدام کردند که آن برنامه را از بین ببرند. در عراق رآکتور اوسیراک بود و در مورد سوریه هم یک رآکتور بود که هنوز ساختهنشدهبود و تازه کره شمالی قصد داشت آن را بسازد. این برنامهها چون در مراحل اولیه قرار داشتند، راه حل نظامی داشتند.
شما میتوانید تاسیسات هستهای را بمباران بکند، اما هیچ کس نمیتواند تکنولوژی و دانش را بمباران کند. غنیسازی اورانیوم، فناوری است که ایران در تابستان ۱۹۹۹ به دست میآورد و در طی بیش از ۲۰ سالی که گذشتهاست این فناوری جذب شده، بومی شده و گسترش پیدا کردهاست. ضربالمثلی در زبان انگلیسی است که میگوید «این کشتی دیگر بندر را ترک کردهاست». شانس و کارایی حمله نظامی ممکن است برنامه هستهای ایران را مدتی عقب بیاندازد، یک سال یا دو سال و الآن در آمریکا بحث اصلی این است که واقعا چند وقت برنامه هستهای ایران عقب افتادهاست؟
سوال اصلی این است که آیا واقعا آمریکاییها توانستهاند برنامه هستهای ایران را از بین ببرند؟ آقای ترامپ همان شبی که حمله انجام شد، گفت که ما برنامه اتمی ایران را نابود کردیم. اما پنتاگون، وزارت دفاع آمریکا، میگوید که برنامه را یک سال تا دو سال به عقب انداختیم. سوالی که پیش میآید این است که «بعدش چی؟» آیا قرار است آمریکا هر ۶ ماه یک بار و یک سال یک بار مجددا همین عملیات نظامی را تکرار کنند؟ این روش پایدار نیست.
آمریکا باید با این حقیقت کنار بیاید که برنامه اتمی وجود دارد و یک حقیقت است و باید با آن کنار آمد. حالا اگر قصد آمریکا این است که ایران به تسلیحات اتمی دست پیدا نکند، این یک مساله مجزا است. ولی اگر هدف این است که برنامه اتمی ایران از بین برود، هدفگذاری اشتباهی است. چون این برنامه از بین نمیرود.
هر حکومتی در ایران به نحوی برنامه اتمی را پیش میبرد
*** پس شما معتقدید که برنامه هستهای ایران نه از طریق نظامی و نه از طریق تغییر رژیم از بین نخواهد رفت؟
بله! اعتقاد من این است که نظام آینده فرضی سیاسی که در ایران روی کار بیاید، آنها هم به نحوی سعی خواهند کرد که برنامه اتمی را جلو ببرند.
اگر به سال ۱۳۵۷ برگردیم، دولتی که بعد از انقلاب سر کار میآید، خیلی تلاش کرد که خودش را از برنامه اتمی جدا کند. همان زمان گفتهشد که ما نفت و گاز داریم و به برنامه اتمی نیاز نداریم. در روزنامهها شدیدا به برنامه اتمی ایران حمله میشد که ما نفت و گاز داریم، برنامه اتمی گران است، ایران را به خارج وابسته میکند و غیره. اما ظرف یکی دو سال بعد از انقلاب به این نتیجه رسیدند که این همه سرمایهگذاری در زمینه هستهای انجام شدهاست، این همه پروژههای نیروگاهی ناتمام وجود دارد، و باید کاری با اینها کرد.
جنگ ایران و عراق که شروع شد، رهبران سیاسی متوجه شدند که سرمایهگذاریهایی که در حوزه هستهای شدهاست در ادامه جنگ کارایی دارد. برای مثال نیروی هوایی ایران برای تعمیر ایستگاههای راداری به تکنولوژی وابسته بود و احتیاج داشت که فقط سازمان انرژی اتمی ایران در اختیار داشت. معنایش این بود که سرمایهگذاریهایی که در حوزه انرژی اتمی شدهبود، خیلی هم بیهوده نبودند.
به تدریج جمهوری اسلامی از سیاستهای اولیه فاصله میگیرد و میگوید که برنامه هستهای میخواهد، انرژی اتمی میخواهد. زمان آقای هاشمی، در کتاب آقای روحانی هم ذکر شدهاست، در مورد نیازهای انرژی ایران در دهههای آینده به همان نتایجی میرسند که در زمان شاه رسیدهبودند، اینکه ایران با افزایش جمعیت به انرژی بیشتری نیاز خواهد داشت.
اگر قرار باشد حکومت دیگری هم در ایران روی کار بیاید، آنها هم با همین مشکلات و همین حقایق سر و کار دارند. رآکتور بوشهر فعال است و فازهای بعدی آن در حال تکمیل است. تاسیسات اتمی دیگری در ایران وجود دارد. من فکر نمیکنم هیچ حکومتی در ایران این تاسیسات را جمع بکند و هزاران نفر را بیکار کند و این زیرساختها را از بین ببرد.
تئوری من این است که هر نظام حکومتی به نحوی این برنامه اتمی را جلو خواهد برد.
*** در امریکا واکنشهای به دستور دونالد ترامپ برای حمله به تاسیسات هستهای ایران چیست؟ دونالد ترامپ بر مبنای شعار اجتناب از ورود به جنگ و مداخلههای خارجی به ریاست جمهوری انتخاب شدهبود و میخواهد به مداخلههای خارجی آمریکا پایان دهد و ادعا میکرد که در دوران ریاست جمهوری او هیچ جنگی شروع نشدهاست. اما نهایتا اقدامی که انجام داد، حمله نظامی به ایران بود. این روزها شاهد هستیم که در جریان هواداران تندروی او که در جریان «بازگشت عظمت آمریکا MAGA» هستند، خیلی به خاطر حمله به ایران از او انتقاد میکنند. این انتقادها چقدر قوی است و آیا این انتقادها به حدی هست که جلوی اقدامها بعدی آمریکا را بگیرد یا ترامپ را نسبت به پایگاه رای خود نگران کند؟
من شخصا فکر میکنم که ترامپ علاقهای به درگیری نظامی نداشت و این فشار دولت و لابی اسرائیل بود که باعث شد که به سمت حمله نظامی سوق پیدا کند.
ترامپ کسی است که خودش را رئیس جمهور صلح میداند. پایگاه اجتماعی که ترامپ را به کاخ سفید فرستاد، پایگاه اجتماعی است که از سیاست جورج بوش یا سیاست اوباما که در خاورمیانه جنگهایی را آغاز کردند، انتقاد داشتند.
برای مثال خانم مارجوری تیلور گرین، نماینده کنگره آمریکا، که شدیدا طرفدار ترامپ محسوب میشود، زمانی که اسرائیل به ایران حمله کرد و بعد از آنکه آمریکا هم به ایران حمله کرد، به شدت از ترامپ انتقاد کرد و تاکید میکرد که «این جنگ ما نیست».
یا نمایندگان دیگر طرفدار ترامپ از جمله توماس مسی یا شخصیتهای رسانهای مانند تاکر کارلسون که یک مجری خیلی مشهور هوادار ترامپ است. اینها اعتقاد دارند که جنگ با ایران «جنگ ما نیست».
من اعتقاد دارم که ترامپ تحت فشار تندروهای حزب جمهوریخواه مثل لیندسی گراهام و تام کاتن، سناتورهای حزب جمهوریخواه و فشاری که لابی اسرائیل وارد کرد، دست به این اقدام زد.
اگر لحن ترامپ را بررسی کنید، میبینید که بلافاصله پس از اینکه حمله را انجام میدهد، لحن بسیار تندی دارد، اما وقتی که آتشبس جنگ ۱۲ روزه اعلام میشود، اظهارات بیسابقهای بیان میکند، مثلا میگوید که ایرانیها با شجاعت جنگیدند، یا میگوید God Bless Iran. اینها عباراتی است که نه تاکنون کسی از ترامپ شنیدهبود و نه من فکر میکردم که چنین چیزهایی در مورد ایران بیان کند. این اظهارات غیرمنتظره بود.
درک آقای ترامپ کار بسیار مشکلی است. خیلی وقتها بر اساس اینکه در یک روز چه حس و حالی داشتهباشد، سیاستهایش هم بر همان اساس تغییر خواهد کرد. پیشبینی اعمال ترامپ بسیار سخت است و هیچ اقدامی از او بعید نیست.
من معتقدم که ترامپ این فرصت را دارد که یک تغییر اساسی در روابط ایران و آمریکا ایجاد کند. اگر به یاد داشتهباشید در ابتدای مذاکرات ایران و آمریکا، آقای استیو ویتکاف گفتهبود که امکان غنیسازی در ایران وجود دارد، اما تحت فشار دست راستیهای آمریکا مجبور شد دوباره از خطی که داشتند عقبنشینی کنند و بگویند که هیچ غنیسازی نباید در ایران وجود داشتهباشد.
گزینههای ایران در شرایط فعلی بین بد و بدتر است
*** دورنمای خیلی روشنی در افکار عمومی وجود ندارد. ما در آستانه بازگشت تحریمهای شورای امنیت سازمان ملل متحد و ۶ قطعنامهای هستیم که علیه ایران تصویب شدهبود. به نظر میرسد که نه آمریکا و نه ایران قصد ندارند انعطافی در مواضع خودشان نشان دهند. به نظر شما آیا راه حلی وجود دارد؟ آیا دو طرف حاضر هستند انعطافی نشان بدهند که مذاکرات به نتیجه برسد؟
سیاست اروپا و آمریکا الآن با هم یکی شدهاست و به سمت فشار حداکثری میل کردهاست. ممکن است آمریکا و اروپا در تاکتیک با هم متفاوت باشند، اما اصل سیاست یکی است. اروپا و آمریکا تلاش میکنند که به سمت کیش و مات کردن دیپلماتیک ایران حرکت میکنند.

برگشتن تحریمهای سازمان ملل، از تحریمهای فعلی آمریکا خیلی خطرناکتر است. در هر صورت آنچه امروز وجود دارد، تحریمهای یکجانبه آمریکا است که قانون داخلی آمریکاست و مشروعیت بینالمللی ندارد. درست است که کشورها و کمپانیهای بینالمللی تحریمهای آمریکا را رعایت میکنند، اما این تحریمها به لحاظ قانونی مشروعیت ندارند. اما تحریمهای سازمان ملل متحد مشروعیت قانونی دارند و دوباره برنامه اتمی ایران را ذیل فصل ۷ منشور ملل متحد قرار میدهند و ایران را به عنوان یک تهدید امنیتی معرفی میکنند. قطعنامه ۱۹۲۹ بسیار خطرناک است.
اولویت اصلی ایران باید این باشد که از برگشتن قطعنامهها جلوگیری کند. تنها راهش یک مدل تفاهم چه با آمریکا و چه با اروپا است که این تحریمها بر نگردد. شاید یک راه حل این باشد که زمان قطعنامه ۲۲۳۱ دوباره صفر شود یا دو سال تمدید شود و در این مهلت بتوانند به یک تفاهم طولانیمدتتر برسند. در غیر این صورت، همانگونه که وزیر امور خارجه فرانسه گفتهبود، اگر تفاهمی به دست نیاید سراغ بازگرداندن قطعنامههای پیشین خواهند رفت.
مثلا یکی از راهها این است که با دادن اجازه بازرسی بیشتر، ایران بتواند از برگشتن تحریمهای سازمان ملل جلوگیری کند.
متاسفانه ما در شرایطی قرار داریم که انتخابها بین بد و بدتر هستند و انتخاب بدتر و بدترین انتخاب برای ایران، این است که تحریمهای شورای امنیت سازمان ملل متحد برگردد و این هدف اسرائیل است که ایران منزوی شود.
صحبتی که آقای ظریف بیان میکنند در مورد قاب امنیتیسازی ایران، یعنی اینکه عملا ایران را به عنوان یک تهدید امنیتی معرفی کنند.
ممکن است این اقدام تاثیر اقتصادی چندانی نداشتهباشد، اما تاثیر روانی و سیاسی شدیدی دارد و مشروعیت بینالمللی علیه ایران ایجاد میکند.
۴۲/۴۲