به گزارش همشهریآنلاین، «هنری کیسینجر» زمانی خود را با کابوی تنهایی مقایسه میکرد که برای مقابله با آدمبدها به شهر میرفت. اما وزیر امور خارجه اسبق ایالات متحده، که به عنوان مشاور امنیت ملی نیز خدمت میکرد، در برخورد با قدرتهای بزرگ، عقیده دیگری داشت. قهرمان او، «کلمنس فون مترنیخ»، سیاستمدار اتریشی بود که به نحوی ترکیب بعید اتریش، بریتانیا، پروس، روسیه و تعدادی از متحدان کوچکتر و رهبران ناسازگار آنها را در اتحادی که سرانجام ناپلئون را در سال ۱۸۱۵ شکست داد، گرد هم آورد. کیسینجر فهمیده بود ، حتی کابوهای تنها نیز به دوست نیاز دارند.
فارن افرز با این مقدمه مینویسد: این بینشی است که به نظر میرسد دونالد ترامپ، رئیس جمهور ایالات متحده، آن را از دست داده است. ترامپ از زمان بازگشت به قدرت در ژانویه، نزدیکترین متحدان ایالات متحده را متقلب و مفتخور خوانده است. او اصرار دارد که ژاپن و دیگر شرکای تجاری آسیایی «بسیار لوس» هستند؛ همسایگان نزدیک آمریکای شمالی متهم به صادرات مواد مخدر و جنایتکار هستند. او آزادانه و علنی رهبران برخی از مهمترین شرکای دموکراتیک ایالات متحده را افرادی قدیمی، ضعیف یا نادرست میخواند، در حالی که برخی دیگر که تعامل با آنها را آسانتر میداند، تمجید میکند، مانند ویکتور اوربان، رئیس جمهور مجارستان («رهبری بسیار بزرگ»)، نایب بوکله، مرد قدرتمند السالوادور («دوستی عالی»)، کیم جونگ اون، رهبر کره شمالی («مردی باهوش») و - حداقل تا همین اواخر - ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه، که او او را «نابغه» و «بسیار زیرک» در حمله به اوکراین نامیده است. در اتفاقی که در دولتهای قبلی، از جمله دولت اول ترامپ، غیرقابل تصور بود، ایالات متحده در ماه فوریه حتی در کنار متحدان دموکراتیک خود و روسیه و دیگر کشورهای اقتدارگرا، مانند کره شمالی و بلاروس، علیه قطعنامه سازمان ملل که تجاوز روسیه به اوکراین را محکوم و از خودمختاری و تمامیت ارضی این کشور حمایت میکرد، رأی داد.
شاید گیجکنندهترین نکته این باشد در شرایطی که واشنگتن برای مهار چین تلاش میکند و باید دفاع ایالات متحده را در هند و اقیانوس آرام تقویت کند، دولت در حال آمادهسازی تعرفههای تنبیهی برای کره جنوبی و ژاپن، نزدیکترین متحدان آسیایی ایالات متحده و همچنین فهرست گستردهای از شرکای اروپایی است که آمریکا سعی در دور نگه داشتن آنها از پکن دارد. متحدان آمریکا در سراسر جهان نیز از تفکرات ترامپ و اعضای کابینهاش مبنی بر اینکه «چتر هستهای که بازدارندگی هستهای آمریکا تحت آن تضمینی برای دفاع آنها بود، دیگر چیز مطمئنی نیست» نگران هستند. اکنون، سطحی از شک و تردید وجود دارد که فرانسه و انگلیس را بر آن داشت تا در ماه ژوئیه، توافق جدیدی را برای شروع ارائه بازدارندگی هستهای گسترده در اروپا برای خود اعلام کنند و متحدانی مانند کره جنوبی، لهستان و حتی ژاپن شروع به بررسی دستیابی به سلاحهای هستهای خود کردهاند.
نشریه آمریکایی در ادامه آورده است: تاریخ، نمونههای فراوانی از اختلاف قدرتهای جهانی با شرکای خود را نشان میدهد اما به سختی میتوان موردی را تصور کرد که رهبر یک اتحاد بزرگ، متحدانی را که عمدتاً قابل اعتماد بوده و فرمان او را پذیرفتهاند، به این راحتی و بیرحمانه کنار گذاشته باشد. اگر ایالات متحده منابع کانادا یا گرینلند را میخواهد، این منابع همیشه در دسترس بودهاند اما تهدید به الحاق نتیجهی معکوس دارد و همانطور که قبلاً هم اتفاق افتاده، احساسات ضد آمریکایی را برمیانگیزد. درست است که متحدان واشنگتن در ناتو به اندازه کافی برای دفاع هزینه نکردهاند، این شرایط تا حدی به این دلیل است که ایالات متحده برای دههها بر داشتن نقش غالب اصرار داشته است. اعضای اتحاد فرا آتلانتیک وقتی تحت فشار قرار گرفتند، مانند آخرین اجلاس ناتو در ماه ژوئن، بودجههای دفاعی خود را افزایش دادند یا متعهد به انجام این کار شدند، به سطوحی که تنها همین چند سال پیش قابل تصور نبود.
فارین افرز با بیان اینکه «یافتن توضیحی قابل قبول برای سیاستهای دولت دوم ترامپ دشوار است» نوشت: اگر رئیس جمهور ترامپ دیگر تحمل اتحادهای موجود را ندارد، جایگزینهای کمی را فراتر از دلبستگی آشکار به مفهوم قدیمی حوزههای نفوذ ارائه داده است. چنین جهانی در آینده تهدیدات بیشتری را برای ایالات متحده ایجاد میکند، زیرا سایر حوزهها - احتمالاً شامل آسیای تحت سلطه چین و شاید منطقه روسیه در اروپای شرقی و آسیای مرکزی - در برابر آن قرار میگیرند و قدرتهای کوچکتر در هر منطقه، یا سرنوشت خود را اغلب با نارضایتی میپذیرند یا به دنبال هژمونهای جدید هستند.
رسانه آمریکایی تاکید کرد که ایالات متحده با از بین بردن اتحادهایی که به خوبی به آن خدمت کردهاند، در معرض خطر فروپاشی کلی ثبات و نظم قرار میگیرد که در درازمدت، چه از نظر هزینههای نظامی و چه از نظر جنگهای تجاری بیپایان برای آن بسیار پرهزینه خواهد بود، چراکه هر قدرت بزرگی به دنبال امتیاز و منفعت خود است.
در واقع، فقدان سوابق تاریخی قابل توجه برای چنین رفتاری، نشاندهنده یک سیاست هوشمندانه ماکیاولیستی برای افزایش قدرت آمریکا نیست؛ بلکه نشان میدهد که ایالات متحده به طرز گیجکنندهای علیه منافع خود عمل میکند و یکی از منابع کلیدی آن قدرت را تضعیف میکند. و این در زمانی اتفاق میافتد که رهبری جهانی و تسلط اقتصادی و فناوری آمریکا در حال حاضر، تحت فشار فزایندهای از سوی چین و سایر رقبای اصلی قرار دارد.
نشریه فارین افرز در ادامه گزارش تحلیلی خود خاطر نشان کرد: در دنیای ترامپ، اعتماد و احترام متقابل که ایجاد آن بسیار دشوار و از بین بردن آن بسیار آسان است، اهمیتی ندارد. طرفین در صورتی که منافعشان ایجاب کند و تنها تا زمانی که پیشنهاد بهتری ارائه شود، با هم همکاری خواهند کرد. روسیه مزایای دوستی از سوی ایالات متحده را میبیند. متحدان اروپایی گله خواهند کرد اما در عین حال، آنچه را که واشنگتن میخواهد، انجام میدهند، زیرا در غیر این صورت خود را تنها و بیدوست خواهند یافت. چین در مورد تجارت مذاکره خواهد کرد و بهعنوان مثال قول میدهد که محصولات کشاورزی آمریکایی را خریداری کند، زیرا نمیخواهد از بازارهای ایالات متحده محروم شود.
و اگر پکن تایوان را میخواهد، چرا واشنگتن اجازه ندهد تا زمانی که ایالات متحده در عوض چیزی به دست میآورد، آن را داشته باشد؟ به نظر میرسد تصور رئیس جمهور آمریکا این است که متحدان فعلی و بالقوه روابط بینالملل را مانند او میبینند. اگر یک دور را ببازید، ممکن است دور بعدی را ببرید. با این حال، ملتها، مانند هر انسانی، خاطرات طولانی از اشتباهات یا شکستهای گذشته دارند، همانطور که خود ترامپ نیز باید بداند.
در ادامه این مطلب آمده است: برآورد اعتماد بین افراد یا ملتها دشوار است اما روابط پایدار و سازنده بدون آن نمیتواند، وجود داشته باشد. در طول جنگ سرد، مذاکرات بین اتحاد جماهیر شوروی و ایالات متحده در مورد کنترل تسلیحات پیچیده و طولانی بود، زیرا هیچ یک از طرفین به دیگری اعتماد نداشتند. حوادثی مانند رهگیری پرواز یو-۲ توسط خلبان آمریکایی بر فراز شوروی در سال ۱۹۶۰ یا سرنگونی هواپیمای کرهای توسط شوروی در سال ۱۹۸۳، معمولاً توسط طرف مقابل به عنوان مدرکی از نیت بدخواهانه تعبیر میشد. در مقابل، اگرچه بهطور حتم تنشهایی بین واشنگتن و متحدانش وجود داشته، هر یک بهطور کلی فرض میکردند که همتایان خود با حسن نیت عمل میکنند و تمایلی در طرف مقابل برای بحث در مورد مسائل پیچیده و جستجوی راهحلهای مشترکا قابل قبول وجود دارد. این امر، امروز دیگر وجود ندارد و نمیتوان آن را به راحتی یا به سرعت بازسازی کرد.
ایالات متحده اکنون در حال تجربه همان چیزی است که انگلیس در اوج امپراتوری خود تجربه کرد. قدرتهای جاهطلب، به ویژه چین منابع مالی خود را به یک مسابقه تسلیحاتی که هر روز گرانتر میشود، سرازیر میکنند. و همانطور که بارها اتفاق افتاده است، سایر کشورها وسوسه میشوند که قدرت قدیمی را به نفع قدرت جدید یا گروهی علیه آن رها کنند تا از آنچه که زوال آن میدانند، بهره ببرند. اگر خصومت فعلی ترامپ با اتحادها ادامه یابد و دولت به توهین، تحقیر و حتی آسیب اقتصادی به شرکای دیرینه خود ادامه دهد، ایالات متحده جهان را مکانی بهطور روز افزون غیردوستانه خواهد یافت.
متحدان سابق یا قدرتهای غیرمتعهد نیز همانطور که جمهوری اسلواکی یا صربستان قبلاً این کار را کردهاند، ممکن است به این نتیجه برسند که روسیه پوتین گزینه بهتری است؛ دیگران ممکن است با ترتیبات تجاری جدید، ایالات متحده را دور بزنند یا همانطور که در مورد کشورهای اروپایی و کانادا اتفاق میافتد، تولیدات نظامی، برنامهریزی و بازدارندگی متقابل خود را با این فرض که ایالات متحده دیگر متحد قابل اعتمادی نیست، به اشتراک بگذارند. کانادا به عنوان پیشدرآمدی از اتفاقات آینده، اولین کانتینر گاز طبیعی مایع خود را به آسیا ارسال کرده است.
فارین افرز در پایان خاطر نشان کرد: انگلیسیها زمانی موقعیت خود را در جهان «انزوای باشکوه» مینامیدند تا اینکه متوجه شدند هزینههای آن بسیار بالاست. آمریکای ترامپ نیز ممکن است دریابد که در قرن خطرناک بیست و یکم، درباره این جلال و شکوه مبالغه شده است.