خلاصه داستان سووشون

افکار نیوز شنبه 28 تیر 1404 - 14:53
برای خواندن خلاصه داستان سووشون مطلب زیر را مطالعه کنید.

رمان با مراسم عروسی دختر فرماندار منطقه شروع می‌شود. تمام قهرمانان و شخصیت‌های مهم داستان در این عروسی، حضور دارند از جمله یوسف و زری، و سایر مهمان‌ها که نیمی‌ از آن‌ها سربازان اشغالگران هستند.

یوسف اربابى است آگاه، تحصیلکرده در فرنگ که سرد و گرم روزگار را چشیده است. او که همیشه معلم و مراقبِ رعیتش بوده نمی‌تواند حضور اشغال‌گران را تاب بیاورد.

در میان مهمانی بحث‌های کوچکی در مورد سیاست به وجود می‌آید. در حالی که یوسف علیه اشغال موضع می‌گیرد، برادر بزرگترش، خان کاکا، امیدوار است که بتواند بر اعضای ارتش بریتانیا تأثیر بگذارد تا به او کمک کنند به مجلس راه پیدا کند.

در این رمان، شیراز شهری به تصویر کشیده شده است که عظمت باستانی‌اش رو به زوال گذاشته و آثار اشغال آن را از نظر فیزیکی در معرض خطر قرار داده است. یوسف در مراسم عروسی با مک ماهون، خبرنگار جنگی ایرلندی دوست می‌شود.

اگرچه ایران استعمار مستقیم اروپایی را تجربه نکرده است، اما این رمان به تعدادی از نهادهای نوعاً استعماری اشاره می‌کند که در زندگی ایرانی نفوذ کرده‌اند، مانند مدرسه مبلغان که زری در آن تحصیل می‌کند و بیمارستان مبلغان که فرزندانش در آن متولد شده‌اند.

از جمله شخصیت‌های اروپایی برجسته‌ در این مهمانی، گروهبان سینگر است که به گفته زری، ۱۷ سال قبل به ایران آمده تا چرخ خیاطی سینگر را به زنان ایرانی بفروشد. با این حال، در زمان وقوع رمان، سینگر دیگر نه یک فروشنده بلکه یک افسر نظامی‌ با لباس بریتانیایی است.

یوسف که یک زمین‌دار خیرخواه و مورد احترام است، از فروش محصولاتش به ارتش اشغالگر امتناع می‌کند. او نمی‌خواهد ببیند رعایایی را که از او زمین اجاره می‌کنند درحالی که مردم شیراز به خاطر سربازان انگلیسی و روسی گرسنگی بکشند.

برادر یوسف، خان کاکا که به دنبال یافتن راهی برای بدست آوردن پول است، به یوسف پیشنهاد می‌کند که محصول خود را به سربازان ارتش بفروشد و گرنه آن‌ها محصولش را می‌برند. اما یوسف در جواب می‌گوید:

“هیچ چیز عجیب و جدیدی در مورد آمدن خارجی‌ها بدون دعوت به اینجا وجود ندارد، خان کاکا. آن‌چه از آن نفرت دارم احساس حقارتی است که در همه شما ایجاد شده است. در یک چشم به هم زدن همه شما به دلال، کارگر و مترجم آن‌ها تبدیل شده‌اید. حداقل اجازه دهید یک نفر در مقابل آن‌ها بایستد تا با خود فکر کنند “خب، بالاخره یک مرد واقعی پیدا کردیم.”

همتایان یوسف او را ایده‌آلیست می‌دانند. او با توجه به این تصویر، سهمیه قند و کوپن غذای خود را از دولت می‌گیرد و بین رعایای فقیر روستاها توزیع می‌کند.

برخلاف یوسف، که درگیر وقایع سیاسی و تاریخی دراماتیک روز است، همسر یوسف یعنی زری، به عنوان یک قهرمان آرام و غیرمتعارف ظاهر می‌شود. بیشتر رمان از دیدگاه او روایت می‌شود. دغدغه اصلی زری خانواده‌اش است. او مشغول سه فرزندش (یک پسر و دو دختر دوقلو) است و در انتظار فرزند چهارم خود است.

همان‌طور که یوسف رهبری و سازماندهی مقاومت در برابر اشغال‌گران خارجی را بر عهده دارد، زری بی‌سروصدا کارهای زنانه خود را انجام می‌دهد: مادری می‌کند، به افراد بدبخت و بیچاره کمک می‌کند، از شوهرش حمایت می‌کند. اما در تمام این مدت او تعداد فزاینده‌ای از سؤالات را در مورد سرکوب زنان در مواجهه با سلطه مردان در سر می‌پروراند.

زری این سرکوب مبتنی بر جنسیت را به طور موازی با رنجی که ایرانیان زیر یوغ سلطه بیگانگان می‌کشند، مقایسه می‌کند. با این حال، زیر سؤال بردن تسلط مردان، عمدتاً در خلوت رخ می‌دهد. خواننده از طریق گفت‌وگوی درونی زری با خودش، متوجه این گرفتاری روانی می‌شود.

کار خیریه زری در محله‌های فقیرنشین شیراز یکی از معدود راه‌هایی است که او می‌تواند فراتر از نقش همسر و مادر فداکار در خانه به جامعه خود کمک کند.

زرى با رویه‌اى محافظه کارانه از شوهرش مى‌خواهد جوانب احتیاط را رعایت کند، اما اندکى بعد از سوى شوهر و پسرش، ترسو خوانده مى‌شود. این زن که در پى حفظ حریمِ امنِ خانه‌اش است، از دنیا هیچ نمى‌خواهد جز آرامش و امنیت. اما ناگزیر است با شوهرش همپا شود.

زیرا یوسف مسئولیتى بزرگ‌تر از زرى بر شانه دارد و در قبال رعایایش احساس وظیفه مى‌کند. چهار چوب امن یوسف حریمى است که مى‌باید به دورِ رعایایش نیز کشیده شود.

اما در پایان رمان زمانی که کابوس‌های مکرر زری درباره مرگ همسرش واقعی می‌شود، شخصیتش تغییر می‌کند. آخرین باری که یوسف برای دادن غذا به رعایای خود می‌رود، زنده به خانه بر نمی‌گردد. گفته می‌شود قاتل او یکی از رعیت‌هایی است که برای او کار می‌کرده، اما این ظن وجود دارد که افسر انگلیسی گروهبان سینگر مسئول مرگ یوسف باشد.

زری در اندوه خود فرو می‌رود. سپس، به جای تبدیل شدن به یک بیوه ساکت و سوگوار، به عنوان حامی‌ صریح شوهرش و هدفی که برای آن مبارزه می‌کرد ظاهر می‌شود.

زری به دیگران می‌گوید که یوسف مرده است زیرا می‌خواست غله داخل انبارش را برای کشاورزان خودش نگه دارد. این نشان می‌دهد که زری زنی است که در عین وفادار ماندن به ساختار خانواده، بسیار فراتر از نقشی که برای یک زن قائل بودند، عمل می‌کند. در حالی که شوهرش زنده بود، او از سرپیچی جسورانه خودداری می‌کند، اما پس از کشته شدن پوسف، به زنی جسور تبدیل می‌شود.

زری با سرپیچی از دستورات مقامات محلی اقدام به برگزاری مراسم تشییع برای یوسف می‌کند. عزاداران که به سرعت بر تعدادشان افزوده می‌شود، خیلی زود توسط نیروهای دولتی متفرق می‌شوند تا از ایجاد تظاهراتی گسترده جلوگیری شود. زری مجبور می‌شود شبانه یوسف را بدون تشریفات دفن کند.

در پایان زری می‌گوید که می‌خواست فرزندانش را «با عشق در محیطی آرام» بزرگ کند، اما در عوض آن‌ها را «با نفرت بزرگ خواهد کرد» و عهد می‌کند که اسلحه را در دستان پسرش بگذارد تا انتقام یوسف را بگیرد.

منبع خبر "افکار نیوز" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.