ریحانه اسکندری: از بازسازی چهره و صدا گرفته تا تولید کامل یک انیمیشن یا جلوههای ویژهی پیچیده، هوش مصنوعی حالا دیگر در سراسر جهان به بخشی از چرخه تولید آثار سینمایی تبدیل شده؛ هرچند که این ورود، در هر کشور و بستری با سرعت و شدت متفاوتی رخ داده است.
در ایران، همچنان که برخی نگاهها نسبت به این فناوری، با تردید و حتی مقاومت همراه است، جریانی نو و جسورانه نیز در حال شکلگیری است. یکی از نمونههای پیشرو و تجربهشده در این مسیر، پروژه سینمایی «موسی کلیمالله» به کارگردانی ابراهیم حاتمیکیا است؛ پروژهای که برای اولین بار استفاده از فناوری هوش مصنوعی را بهطور جدی وارد یک اثر بلند سینمایی کرد و به نمایش عمومی رساند.
در این مسیر، حسین خوشرفتار منفرد، متخصص هوش مصنوعی و مدیر بخش توسعه ابزارهای فناوری در پروژه «موسی کلیمالله»، نقش مهمی داشته است؛ کسی که در کنار تیمی متشکل از دولوپرهای حوزه هوش مصنوعی و هنرمندان جلوههای ویژه، نهتنها تجربهای تازه را برای سینمای ایران رقم زده، بلکه از دل چالشها، مقاومتها و تجربههای فنی، به چشماندازی روشن از آینده این فناوری در سینمای ایران رسیده است.
در این گفتوگوی مفصل، با او دربارهی فرصتها، آسیبها، سوءبرداشتها و ضرورتهای گسترش هوش مصنوعی در سینمای ایران گفتوگو کردهایم؛ از چالش اعتماد بدنه سینما گرفته تا تفاوت لاین مصرفکننده و توسعه، از تجربه بازسازی چهره نوزاد در صحنهای احساسی گرفته تا تحلیل دقیق آینده این فناوری در ایران و جهان. این گفتوگو نگاهیست به آیندهای که دیگر نه فرضی، بلکه اجتنابناپذیر است؛ آیندهای با سینمایی که بیتردید، هوش مصنوعی بخشی جداییناپذیر از آن خواهد بود.
به طور کلی شما در حال حاضر شرایط ورود و استفاده از هوش مصنوعی در سینمای ایران را چطور ارزیابی میکنید؟
واقعیت این است که استفاده از هوش مصنوعی در مباحث سینمایی دارای دو جنبه متفاوت است. یک جنبه استفاده از ابزارهای موجود است؛ یعنی همان استفاده از ابزارهای تجاریای که الان هم موجود هستند و تیمهای تولید میتوانند از آنها برای مقاصد خودشان استفاده بکنند. ما به این میگوییم لاین «کانسیومری»؛ که این یعنی لاینی که در آن مصرفکننده هست. نکته مثبت این جنبه چیست؟ این که ابزار آمادهست، در حقیقت دسترسی به آن نسبتاً راحت است. اما چه آسیبهایی دارد؟
آسیبش این است که شما به امکاناتی که آن سرویس میدهد محدود میشوی و در حقیقت با توجه به اینکه تصاویری که خودت تولید کردی را در دسترس یک سرویس خارجی قرار میدهی احتمال انتشار، استفاده و بهرهبرداری از آن نیز وجود دارد.
ایننکته بسیار مهم است، با توجه به اینکه امنیت تصاویر مرتبط با سینما تا قبل از اکران اثر بسیار مهم است و هیچکدام از تولیدکنندهها علاقه ندارند که این تصاویر منتشر بشوند یا جای دیگری مورد استفاده قرار بگیرند، این آسیب هم میتواند متوجه این جنبه یا لاین مصرفکننده باشد.
اما یک لاین دیگری هم وجود دارد که به آن «دولوپ» یا توسعه میگوییم. این لاین به جهت مالی، زمانی و انرژی انسانی هزینه بیشتری میبرد اما بر اساس نیازی که تیم تولیدکننده فیلم دارد، میتواند امکانات را گسترش و توسعه بدهد و گزینههای بهتری را در اختیارشان قرار دهد. در لاین مصرف، شما نیازی بسیار جدی به افراد متخصص در حوزه هوش مصنوعی ندارید. بیشتر افرادی لازم هستند که در حوزه تصویر تخصص داشته باشند و بتوانند با استفاده از ابزار هوش مصنوعی کارشان را انجام بدهند.
به عنوان مثال؛ نسبت به فناوریهای قبلی، شما نیاز به کسی دارید که بتواند با افتر افکت یا نرمافزارهای اینچنینی خوب کار بکند. وقتی خوب کار میکند، لزومی ندارد از شخصی استفاده شود که نرمافزار را به خوبی بشناسد، میتواند صرفا کسی باشد که کار سینمایی را بلد باشد.
اما در لاین دوم، که لاین دولوپ و توسعهست، شما نیاز به آدمهای متخصص حوزه هوش مصنوعی دارید. حالا یا دانشآموخته هوش مصنوعی یا کسایی که تجربه کار در این حوزه را دارند و اهل توسعه هوش مصنوعی هستند. در کشور ما این لاین وجود دارد.
اما با توجه به بحثهای بودجه و مسائل اینچنینی، آنطور که من میبینم بیشتر از لاین اول استفاده میشود.
یکی از مشکلاتی که لاین اول در بلندمدت ایجاد میکند ایجاد وابستگی جدی در کارهای سینمایی است. یعنی در حالتی که شما فقط از این حالت و جنبه هوش مصنوعی استفاده میکنید برای ساختن فیلمهای سینمایی وابسته به سرویس خارجی میشوید. حالا اگر آنها به هر دلیلی، از جمله همین مشکلاتی که اخیرا داشتیم، یا مثلا همین جنگ یا تحریم، به شما سرویس ندهند عملاً کارتان مختل میشود. پس منطقی این است برای رشد استفاده از هوش مصنوعی در سینمای ایران لاین دوم را گسترش دهیم.

فرهنگسازی استفاده مداوم و درست از هوش مصنوعی در سینمای ما چقدر انجام شده است؟ چون حتی در حوزه ساخت انیمیشن که در تمام دنیا بیشترین استفاده از هوش مصنوعی صورت میگیرد ما آنطور که باید از ابزار برای رشد کارها استفاده نمیکنیم.
واقعیت این است که وقتی هوش مصنوعی نه فقط در سینما بلکه در هر حوزهای ورود میکند، اهالی آن حوزه معمولاً دربرابر استفاده از آن مقاومتی جدی دارند. حس شخصی افراد این است که خب، این ابزار نمیتوانند کار را درست انجام دهند، باعث میشوند شغلشان به خطر بیفتد یا حتی ترسشان از این است که در آینده تعادل خوبی برقرار نشود. دلیل مقاوتشان هم دقیقا همین است. در سینما هم ما کاملا این را میبینیم. هرچند ما افراد پیشرو داریم، آدمهایی که ذهنشان برای پیشرفت باز است، از جمله خود آقای ابراهیم حاتمیکیا، که زحمت کشیدند و برای فیلم «موسی کلیمالله» قدمهای رو به جلویی در این حوزه برداشتند. اما بدنه سینما کاملا برای پذیرش هوش مصنوعی و تکنولوژی جدید مقاومت دارد. چون این بدنه خود را به ابزارهای موجود محدود میداند و به هوش مصنوعی اعتماد ندارد. یعنی میگویند چون تعدادی ابزار معروف وجود دارند و نتوانستند کاری را که من میخواهم را به من تحویل دهند و ضعیف بودند، پس هوش مصنوعی هم اصلا به درد نمیخورد. همین افراد از این موضوع غافل هستند که شما میتوانی خودت ابزار بسازی و میتوانی خودت کار را جلو ببری.
کاری که ما در فیلم «موسی کلیمالله» کردیم هم به همین شکل پیش رفت. ابزارهای موجود، جوابگوی آن کاری که تیم تولید میخواست نبود. پس ما خودمان برای کار ابزار ایجاد کردیم و خودمان برنامه نوشتیم.
پس در واقع الان خود شما و تیمتان در تلاش هستید که فضای بومیسازیشدهتر و پیشرفتهتری را ایجاد بکنید؟
بله همینطور است. در حقیقت، ابزارهایی که خلأشان وجود دارد و یا دسترسی به آنها ناممکن یا خیلی سخت است را میخواهیم خودمان داخل ایران ایجاد بکنیم.
در حال حاضر فاصله ما با جهان در زمینه ابزارهای هوش مصنوعی در سینما چقدر است؟
با توجه به ورود اخیری که به سینما داشتیم نمیتوان گفت فاصله زیادی داریم. چون الان هم که ما نگاه میکنیم هنوز این موضوع در آثار جهانی به آن شدت فراگیر نشده است.
هر چند آن چیزی که الان برای من خیلی واضح شده، این است که استفاده از ابزارهای هوش مصنوعی لزوماً توسط افراد بیان نمیشود. یعنی ممکن است گروهی استفاده کرده باشند اما بیان نکرده باشند.
کما اینکه همین اخیراً گزارشی منتشر شد که در آن ذکر شده بود عوامل یکی از فیلمهایی که دو سال پیش در بخش رقابتی اسکار بوده است، الان به تازگی اعلام کردند که ما در آن زمان از یکی از ابزارهای هوش مصنوعی برای بخشی از کار استفاده کردیم. این گروه آن موقع اصلاً این موضوع را ابراز نکرده بودند.
من حتی فکر میکنم که هر چقدر هم جلوتر بریم، این ابراز صورت نگیرد. چرا؟ چون الان کسی که فیلم میسازد، در هر جای دنیا، دوست ندارد بگوید ابزارهایش چه بوده است. البته که اینقدر این ابزارها در دسترس و سهل شدند، که حتی دیگر لزومی به ابرازش نیست. وقتی استفاده از هوش مصنوعی بدیهی است دیگر حتی ذکر کردنش دلیلی ندارد.
اما اگر بخواهم بگویم فاصله ما با دنیا چه قدر است، خب نمیتوان درباره فاصله عددی چیزی گفت و این اختلاف را با اعداد سنجید. من فکر میکنم همین که به عنوان یک ابزار بدیهی در تولید فیلم دیده میشود، یعنی اینکه فاصله ما کم شده یا حداقل شاید فاصلهای نداشته باشیم.
تحریمها چقدر در حوزه دسترسی و مخصوصا ابعاد تجاری روی گسترش و پیشرفت هوش مصنوعی در سینمای ما اثر گذاشته است؟
خب تحریمها هم بخشی از این ماجرا است. مثل خیلی از حوزههای دیگر ما هم با این مشکل مواجه هستیم. هرچند راههای عبور از آن هم وجود دارد، اما شما در شرایط تحریم بهصورت قانونی و رسمی نمیتوانی از این ابزارها استفاده بکنی.
ما بیشتر از تحریمها در حوزه مصرف، در حوزه توسعه، مثل حوزههای دیگر در کشور هم مشکل نیروی انسانی را داریم.
در این حوزه ما تاثیر عاملی مثل مهاجرت را به شکل جدی حس میکنیم. نیروهای متخصص از کشور میروند و این باعث میشود مشکلات خاصی ایجاد شود. البته که با همه اینها همچنان میشود کار توسعه را در ایران انجام داد و جلو برد. مسئله اصلی در هوش مصنوعی زیرساختها است. زیرساخت پردازشی هوش مصنوعی یکی از پاشنهآشیلهای مهم این حوزهست که اگر ما فکری به حالش نکنیم، احتمالاً توسعه هوش مصنوعی در کشور حتی میتواند مختل شود.
با توجه به اینکه شما در فضای هنری و سینما حضور دارید و واکنشها را دیدید، فکر میکنید ممکن است روزی مثل اعتصاباتی که در هالیوود توسط نویسندگان و بازیگران انجام شد در ایران هم رخ دهد؟ یعنی در ایران هم هوش مصنوعی تبدیل به یک نگرانی جدی برای بازیگران و نویسندگان شود و واکنش جمعی نشان دهند.
من حتی همین الان این سویه ها را میبینم. یعنی همین حضور اندک ما در سینما هم باعث اعتراض دوستان شده است. بالاخره شما وارد هر صنفی که میشوید، آن صنف یک عکسالعمل جدی نسبت به این فناوری نشون میدهد. ابتدا هم به این نکته اشاره کردم که در حوزههای مختلف مقاومت جدی وجود دارد. اما واقعیت این است که به نظرم این گاردی که گرفته میشود کاملا طبیعی است؛ این اعتراض به نظرم دور از انتظار نیست و نمیتوان برای جلوگیری از آن کار خاصی کرد.
اما خب سوال من این است که اساسا سینما با چه چیزی شکل گرفت؟ سینما با فناوری رو به جلو رفت. اصلا از همان ابتدا فیلمبرداری این امکان را داد که شما بتوانید فیلم بسازید. شما فکر بکنید که مثلاً هنرمندها و بازیگرها تا قبل از آمدن دوربین هیچ رسانهای جز تئاتر نداشتند که بتوانند هنرشان را نشان دهند. اما با آمدن دوربین همه چیز تغییر کرد. پس دوربین سینما را ایجاد کرد. اما احتمالا همان زمان هم یک عده مقاومت میکردند و میگفتند نه فقط زنده اجرا بکنیم.
سینما به واسطه این فناوری به وجود آمده است. حالا یک فناوری دیگر به نام هوش مصنوعی آمده است که میتواند این صنعت را به سمت دیگری حرکت بدهد و باعث بهبود و ارتقای آن شود.
باید بگویم فشارهای هست و خواهد بود اما در نهایت، فناوری همیشه جای خودش رو باز میکند.
شما تجربه حضور در فیلم «موسی کلیمالله» به کارگردانی آقای حاتمیکیا داشتید. کار برای شما چه طور پیش رفت و چه واکنشهایی دریافت کردید؟
یکی از سختترین کارهای ما در این پروژه ارتباط برقرار کردن با بدنه هنری تولید فیلم بود. چون ما کاملاً ذهنیت مهندسی و ذهنیت فنی داریم، دوستان کاملاً ذهن هنری داشتند و این دو طرز فکر به لحاظ رویکردی خیلی از هم فاصله دارند.
ما برای هر چیزی یک متر و معیار مشخصی داریم؛ یک چیزی یا خوب کار میکند یا بد است و کار نمیکند.
اصطلاحاً کی پی آی یا همان شاخص کلیدی عملکرد را داریم که با سنجش موفقیت و معیارهای آن به ما نشان میدهد چه چیزی را قبول کنیم و چه چیزی را رد کنیم. اما در کار هنری، پروژه باید به دست کسی برسد تا آن را ارزیابی کند و مثلا میگوید نه خوب نیست. وقتی میپرسیم مشکل کجاست تا اصلاح کنیم میگوید نمیدانم اما خوب نیست.
برای ما دست و پنجه نرم کردن با چنین مواردی واقعا سخت است ولی به مرور به اینکه دوستان در هنر از احساسشان بهره میگیرند عادت کردیم و نظراتشان را درک کردیم. برای همین برای هر چیزی چندین مدل مختلف ارائه دادیم تا به نتیجه برسیم.
تجربه جدی دیگری که در «موسی کلیمالله» داشتیم، این بود که تیم ما تلفیقی از بچههای دولوپر هوش مصنوعی و بچههایی که کار ویژوال در حوزه سینما انجام می داند شد؛ کاری که ما کردیم این بود که این دو گروه را کنار هم نشاندیم و بینشان زبان مشترک ایجاد کردیم. این یکی از کارهای جدی و سرمایههایی بود که در حقیقت ایجاد شد. من فکر میکنم که جمع کردن این آدمها کنار هم و درست کردن روتینهای کاری بین اینها اصلاً کار آسانی نباشد ولی ما انجام دادیم.

بعد از کار چه واکنشهایی دریافت کردید؟ اتفاقات بعد از ارائه کار و اکران فیلم مثبت بود؟
اعتقاد خود ما این است که حتی از این هم ظرفیت بیشتری داشتیم و داریم. اما به خاطر همه چیزهایی که تا الان گفتم، این بهرهبرداری و این استفاده محدود شد. ولی با همه اینها فکر میکنم واکنشها نسبت به بخشهایی که کار تیم ما بود مثبت بود.
اصلاً به نظرم همین که ما توانستیم فناوری را وارد سینما بکنیم و با همکاری و جدیت تیم فیلمسازی، مخصوصاً خود آقای رضوی و خود آقای حاتمیکیا، کاری را پیش ببریم خودش بزرگترین قدم بود. همین که ما توانستیم خروجی یک فناوری به اسم هوش مصنوعی را روی پرده سینما بیاوریم و به جشنواره فیلم فجر برسانیم، بهنظرم خودش به تنهایی بزرگترین دستاوردی بوده که میتوانست حاصل شود.
به غیر از بازسازی چهره نوزاد در پروژه «موسی کلیم الله» گفته شد پروژه بازسازی صدا در فیلم «صیاد» نیز بر عهده تیم شما بوده، این صحت دارد؟
ما کار فیلم «صیاد» را انجام ندادهایم. حتی اصلاً در جریان این موضوع نبودیم. در طول جشنواره، از طریق مصاحبهها فهمیدیم که یک همچین اشتباهی رخ داده و بقیه فکر میکنند کار توسط تیم ما انجام شده.
ما فقط کار بازسازی صورت در فیلم «موسی کلیمالله» را پیش بردیم.
تجبره بازسازی چهره نوزاد و گرفتن بازی با هوش مصنوعی چه طور بود؟ برایتان سخت بود؟
بیشتر از سخت بودن، عجیب بود. از این جهت که خب ما با مسئله فیلمبرداری هم مواجه بودیم. ابتدا بگویم که ما اصلاً برای سریال «موسی کلیمالله» وارد این پروژه شدیم اما شرایطی پیش آمد که کار به فیلم سینمایی تبدیل شد.
مسئله این بود که در سریال فیلمبرداری هر قسمت میتوانست حتی یک یا دو ماه طول بکشد و این در شرایطی بود که قسمتهای زیادی از کار هم در رابطه با نوزادی و کودکی حضرت هست. خب هر بازیگر بچهای که برای کار استفاده میشد بزرگ میشد و رشد میکرد و این مشکلساز بود. بعد از کش و قوسهای فراوان به این نتیجهگیری رسیدیم که از یک نوزاد به عنوان مدل استفاده میکنیم و بعد ما تصاویر را با هوش مصنوعی ایجاد میکنیم.
جلوتر که رفتیم دیدیم ابزارهای موجود جوابگوی این کار سینمایی نیستند. ابزارهای موجود بیشتر به درد همین کارهای اینستاگرامی و تبلیغاتی کوتاه میخورند. شما اصلا در کار بلند سینمایی، که قرار است روی پرده برود نمیتوانی از این ابزارها استفاده بکنید.
همین اتفاق سبب این شد که رفتیم سراغ توسعه مدل و ابزار خودمان و الان ابزار و مدل اختصاصی خودمان را برای تغییر چهره نوزاد داریم.
بعد از تغییر چهره، بحث انتقال احساس مطرح شد. امکان بازی گرفتن از یک نوزاد در صحنه عملا وجود نداشت .آقای حاتمیکیا این ایده را مطرح کردند که یک برداشت انجام میشود، بعد من کنار شما مینشینم کنار و به شما میگویم که بچه اینجا مثلا کمی بخندد، یا مثلا اینجا چشمانش را ببندد، اینجا باز بکند یا جایی گریه کند. درواقع بازی را به جای نوزاد از ما گرفتند و برایشان اجرا کردیم.
من کاملا یادم هست که روزی که ما کار را به ایشان ارائه دادیم آقای حاتمی کیا همان لحظه قسمتی از فیلمنامه را براساس توانایی ابزارهای ما تغییر دادند چون امکانی جدید برای کارشان ایجاد شده بود. جالب است که همان بخشی که توانستند به واسطه ابزارها به فیلمنامه اضافه کنند نقطه اوج فیلم شد. جایی که مادر حضرت موسی او را در رودخانه رها میکند و میگوید: «نام تو موسیست؛ یعنی از آب گرفته شدهای.» زمانی که مادر با بچه صحبت میکند بچه شروع به لبخند زدن میکند، در حالی که اصلا بچه در حین ضبط بغل خانم مریلا زارعی خوابیده بود و اصلا بیدار نبود که بخواهد لبخند بزند. ما همه این احساسات را بعداً به صحنه اضافه کردیم.
واکنشی که من خودم از تماشاگر داخل سالن سینما گرفتم این بود که همه داشتند با ذوق از بچه تعریف میکردند و بسیار احساساتی شده بود. خب در شرایطی که بچه خواب بوده است، اگر توانستیم احساس را اینطور منتقل بکنیم یعنی کارمان را درست انجام دادیم.

در حال حاضر در دنیا تقریباً بخش زیادی از انیمیشنها با کمک هوش مصنوعی تولید میشود. اولاً چرا این اتفاق هنوز در ایران رخ نداده است و دوماً، فکر میکنید که ما چه زمانی میتوانیم از این ابزارهایی که داریم استفاده کنیم تا انیمیشنهای بهتری بسازیم؟
به نظرم مسئله جدیای که الان وجود داره و باعث میشود که ما نتوانیم از امکانات درست استفاده بکنیم این است که برخی فکر میکنند کار با ابزار هوش مصنوعی راحت است. چون ابزارهای هوش مصنوعی طوری طراحی شدند که شما با کمترین ورودی، خروجی بگیرید، این شبهه برای افراد به وجود میآید که چون من خروجی گرفتم پس بلدم با این فناوری کار کنم. در صورتی که استفاده از ابزارهای هوش مصنوعی، مثل تمام ابزارهای دیگر، نیازمند کسب مهارت است.
برای اینکه شما بتونید انیمیشن، تصویر یا هر خروجی دیگهای از ابزارهای هوش مصنوعی بگیرید جزئیات و قلقهایی در کار وجود دارد؛ اگر آنها رو ندانید و تجربه نداشته باشید، تمام خروجیها در حد متوسط یا متوسط رو به پایین میشوند.
حالا نکته اینجاست که این خروجی متوسط، قابلیت تبدیل شدن به یک انیمیشن تجاری سینمایی را ندارد. برای همین، ما فعلاً نمیتوانیم از ابزارها درست استفاده کنیم. چیزی که الان اهمیت دارد این است که یک جریان آموزشی حرفهای برای یادگیری کار با ابزار هوش مصنوعی به وجود بیآید.
همانطور که در فیلمسازی و انیمیشنسازی یک سری اصطلاحات خاص مثل میزانسن، دکوپاژ و ... وجود دارد در استفاده از از ابزارهای هوش مصنوعی هم ما با اصطلاحات تخصصی مواجه هستیم.
آدمها یاد گرفتند که یک پرامپت، پیشنهاد یا درخواست ساده بنویسند و بعد بگویند ببین من توانستم خروجی بگیرم. در حالی که کار حرفهای اصلا به این شکل نیست.
شما باید بتوانید صحنه را بچینید و برای چیدن صحنه هم باید یاد بگیرید چطور از ابزارها استفاده بکنید. اگر ندانید، نمیتوانید خروجی درست بگیرید؛ خروجی درست هم نگیرید، نمیتوانید اثر سینمایی بسازید.
پس الان چیزی که برای رسیدن به نقطهای که شما گفتید لازم است و خیلی اهمیت داره تربیت آدمهای حرفهای برای کار با ابزارهای هوش مصنوعی است.
به عنوان سوال آخر، چشمانداز شما از آیندهی هوش مصنوعی و میزان نفوذش در سینمای ایران چهطور است؟ آیا برنامهریزی برای چاشتی شدن خلاقیت به این پروسه وجود دارد تا دچار انفعال در نیروی کار نشویم؟
آیندهای که بدون هوش مصنوعی باشد را که اصلاً متصور نمیشوم و به صورت کلی امکانپذیر هم نیست. بحث کیفیت و کمیت استفاده از ابزارهای هوش مصنوعی، اینکه چهطور میتوانند وارد حوزههای مختلف زندگی بشوند که خب سینما هم یکی از آنهاست بحثی جداست. من فکر میکنم الان یک موجی به راه افتاده است. تعداد خیلی زیادی دارند با این ابزارهای فعلی خروجی ایجاد میکنند. مثلاً آقای چاوشی یک شعری را میخواند، صد نفر با ابزار هوش مصنوعی از آن کلیپ درست میکنند و حتی با آن را با صدای خواننده دیگری بازسازی میکنند. اما وقتی به خروجیها نگاه میکنی همه متوسط یا متوسط رو به پایین هستند.
فکر میکنم در یک بازهی میانمدت ششماهه تا یکساله، این موج میخوابد. یعنی آدما میفهمند که استفادهی عادی از ابزار هوش مصنوعی نتیجهی عالی نمیدهد پس نیاز به حرفهای شدن است. در همین نقطه است که یک ریزش جدی اتفاق میافتد.
خیلیها دیگر نه حوصله و نه وقت اینکه در این حوزه عمیق شوند را ندارند. برای همین بعد از این آدمهایی که کارشان این است و در این حوزه فعالیت جدی میکنند حرفهای تر هم میشوند.
یک دوستی داشتم، شاعر بود، حرف خیلی خوبی میزد. میگفت: « سرودن شعر متوسط کاری ندارد؛ چون با ابزار هوش مصنوعی میتوانی در هر حوزهای کار متوسط تولید کنی.»
این حرف واقعا درست است، الان تولید کار متوسط حتی رو به بالا مثل آب خوردن است. آن چیزی که کار شما را از کار متوسط جدا میکند، همان عمیق شدن و یاد گرفتن مهارتهای بیشتر در حوزه هوش مصنوعی است.
من فکر میکنم تا شش ماه یا یک سال آینده، موج جدیدی شروع میشود. یعنی کلاسهای تخصصیتر برگزار میشود. چون این دورههایی که الان موجود است خیلی عمومی هستند و محتوای تخصصی را آموزش نمیدهند. احتمالاً از شش ماه تا یک سال آینده، آدمهای حرفهای که در این حوزه فهمیدن باید چیکار بکنند، شروع به آموزش دادن میکنند و این شرایط فعلی تغییر میکند.
۵۹۲۴۴