به گزارش اقتصادنیوز به نقل از روزنامه هم میهن، وزارت کشور و اسکندر مومنی، چندی پیش میزبان فعالان سیاسی و حزبی از جریانهای مختلف بودند. به صورت مشخص، در بحث کشوری و در ساختمان خیابان فاطمی، طی یازده ماه روی کار آمدن دولت چهاردهم و شروع فعالیت آن تاکنون ۴ بار احزاب و فعالان سیاسی دعوت شده تا جلسه مشترکی را با مقامات وزارت کشور برگزار کنند.
دو جلسه اول در نیمه دوم سال گذشته با مدیریت زینیوند، معاون سیاسی وزیر کشور به صورت مجزا برگزار شد که در یک جلسه احزاب و شخصیتهای اصولگرا و در جلسه دیگر احزاب و شخصیتهای اصلاحطلب حضور داشتند. سومین جلسهای که وزارت کشور برگزار کرد، فروردین سال جاری بود که در آن جلسه هر دو جریان و چهرهها با حضور وزیر کشور جلسه گذاشتند و آخرین جلسه هم چند روز پیش برگزار شد که در این جلسه برخی از سران احزاب و چهرههای سیاسی حضور پیدا کردند.
چهارمین جلسه، از این جهت شاید مهمتر از سه جلسه قبل تلقی شود که پس از جنگ 12 روزه ایران و اسرائیل و در دوره آتشبس برگزار شد. براساس آنچه از گزارشها و شنیدهها از این جلسه بیرون آمده است، افرادی مانند «سیدمحمدرضا خاتمی، غلامعلی حدادعادل، حسین کمالی، عباس عبدی، احمد زیدآبادی، عمادالدین باقی، رسول منتجبنیا، محمود واعظی و حسین کنعانیمقدم» در این جلسه نکتههایی را بیان کردهاند. طبیعتاً، مهمترین موضوع سیاسی روز کشور پیرامون همین بحث جنگ و همبستگی مردم مورد بررسی قرار گرفت. البته در همین جلسه، باز هم برخی در اظهارنظرهای خود مسائلی را مطرح کردهاند که براساس همان رویههای سابق و مبتنی بر حمله به رقیب سیاسی خود بوده است.
در این ارتباط، از سه نفر از افرادی که در جلسه حضور داشتند و نام آنها در لیست سخنرانها آمده بود، سوالاتی را مطرح کردیم. عباس عبدی (روزنامهنگار و تحلیلگر سیاسی اصلاحطلب)، عمادالدین باقی (پژوهشگر و نویسنده) و حسین کنعانیمقدم (فعال سیاسی اصولگرا و دبیرکل حزب سبز ایران)، افرادی بودند که به سوالات طرحشده درباره آن جلسه پاسخ دادند.
اخیراً وزیر کشور جلسهای را با حضور فعالان سیاسی و حزبی برگزار کرد که شما هم در آن جلسه حضور داشتید، موارد مطرحشده توسط شما در این جلسه چه نکتههایی بود؟
عباس عبدی: خلاصه حرف من این بود که اغلب اتفاق نظر دارند که پدیده اصلی در جنگ اخیر، مردم ایران بودند؛ بنابراین باید قدر دانست و به مردم بازگشت. آنچه من اضافه کردم این بود که به مردم بازگشتن به چه معناست و نمیتوان حرف کلی زد. حتی مثال زدم که در همین جمع که در اینجا هستند، نماینده تعداد قابل توجهی از جامعه نیستند.
یعنی نمیتوانند بیش از 20 درصد از جامعه را نمایندگی کنند، بنابراین باید از همه جا و در همه جا حضور مردم و خواست و اراده آنها بازتاب پیدا کند. این به تعبیری، مهمترین مسئلهای بود که درباره آن توضیح دادم. همچنین گفتم اگر وضعیتی که الان داریم را مطلوب میدانیم پس سیاستهایی که در گذشته وجود داشته را ادامه دهید، و مسئله خاصی باقی نمیماند. اما اگر وضعیت امروز نامطلوب است، به طور قطع و یقین بدانیم که این وضع محصول سیاستهای گذشته است و تا آن سیاستها تغییر پیدا نکند، هیچ اتفاقی رخ نخواهد داد.
آن سیاستها هم تغییرات فنی و تکنیکال نیست که اگر آنها بهبود پیدا کنند مشکلات نیز رفع خواهد شد، سیاستها را باید به صورت راهبردی و کلان اصلاح کرد. چون مشکل سیاستهای گذشته، امور جزئی و فنی نیست؛ مشکلش، خود آن سیاستها هستند که باید تغییر کنند. در ادامه گفتم؛ آقای وزیر کشور به درستی معتقد است که با تعیین استاندارهای مناسب با معیارهایی که تاکنون با آن مخالفت میشده است، برای سه استان سیستان و بلوچستان، خوزستان و کردستان؛ توانسته است امنیت این استانها را ارتقا دهد.
من گفتم این استدلال درست است اما چرا این مسئله به جاهای دیگر و سایر حوزهها تعمیم داده نشود؟ برای نمونه گفتم که همین جمع، بیش از 20 درصد مردم ایران را نمیتوانند نمایندگی کنند، بنابراین، در این مسیر بروند که بخش بیشتری از جامعه و مردم بیایند، آن موقع اصلاً کسی جرأت نمیکند به ایران حمله کند.
عمادالدین باقی: در جلسه برگزار شده، نکتههایی که اشاره کردم که از روی متنی که در جلسه خواندم، بدین شرح است: اولین نکته که لازم میدانم تذکر بدهم این است که همه به خاطر داشته باشید که فقط یک باریکه مو فاصله داشتیم تا اینکه امروز در این سالن به جای شما، دشمنان شما نشسته باشند و افرادی که اینجا هستند کشته یا فراری یا آواره باشند.
همه حواسمان باشد که از چه خطری عبور کردهایم. به لطف مردم این اتفاق نیفتاد و تجاوز دشمن شکست خورد. ما از مدتها قبل پیشبینی میکردیم که آنها روی نارضایتی مردم حساب کردهاند. برخی نشریات خارجی را که رصد میکردم از جمله مقالهای در یک نشریه اسرائیلی و مقالهای در یک نشریه انگلیسیزبان نشان میداد که آنچه که باعث شد ایران تهدید شود به بمباران یا مذاکره، طمعی بود که به نارضایتیها بسته بودند. تصور میکنند در ایران مردم جانبهلب شدهاند و منتظر یک مشت آهنین هستند و آنها میتوانند ضربه را وارد کنند تا مردم قادر باشند به خیابانها بریزند و حکومت را عوض کنند.
لذا اوایل فروردین و در ایام تعطیلات عید بیانیهای با امضای ۵۳۶ نفر را تهیه کردیم. لُبّ بیانیه این بود که ما بهعنوان منتقدان و ناراضیان از وضع موجود اگر کشورمان مورد تعرض قرار گیرد اختلافاتمان را با حکومت به تعلیق در میآوریم و در برابر متجاوز، متحد و یکصدا میشویم. تعمد داشتیم که امضاکنندگان هرچه بیشتر غیردولتی و متعلق به جامعه مدنی و یا جزو منتقدان باشند تا پیام ما بهتر شنیده شود؛ به همین دلیل نزدیک به یکسوم آنها از زندانکشیدههای جمهوری اسلامی بودند.
واکنشهای منفی که بعضی افراد اپوزیسیون و رسانههای برونمرزی نشان دادند آشکار کرد که روی نقطه حساس و جای درستی دست گذاشتهایم. این بیانیه نیمه فروردینماه منتشر شد و اتفاقات جنگ ۱۲ روزه نشان داد این خطی که شروع کرده بودیم جواب داده است. اما موضع ما در مورد گشایش فضای اجتماعی و سیاسی و آزادی زندانیان صرفاً از باب مصلحت نیست بلکه معتقدم از باب حقیقت و مصلحت این موضوع اهمیت پیدا میکند. از منظر حقیقت یعنی اینکه اینطور نیست اگر شرایط عادی بود وضعیت موجود ایرادی نداشت.
اصلاً اگر شرایط عادی هم بود وضعیت بسته و یکسری کارهایی که انجام میشود حتی به سود صلاح خود حکومت هم نیست. این جنگ تمام نشده و جنگ ۱۲ روزه نبوده؛ از ۴۰ سال پیش تا امروز بوده و بعد از این هم خواهد بود و خطر همچنان هست و باید به یکسری مسائل جدیتر فکر کرد. هر عمل نادرست شما در تقویت جبهه دشمن موثر است ولی آنچه ما میبینیم تقویت دائمی جبهه دشمن است. مثلاً قبل از این اتفاقات برای دو زندانی زن به نامهای وریشه مرادی و پخشان عزیزی حکم اعدام داده شده، از منظر حقیقت یعنی مبنا قرار گرفتن حقوق و قانون، احکام آنها محل مناقشه هستند. براساس همان مطالبی که در خود دادنامه هست واقعاً آنها مستحق حکم اعدام نیستند ولی فرض کنید اصلاً حکم هم درست است ولی وقتی که از نظر کارکردی نقض حکم آنها یک پیام مثبت به جامعه دادن است برای اجرای حکم آنها، درست برعکس دشمنیها را وسعت میبخشد.
در حالی که وقتی در چنین شرایطی همین زندانیان تجاوز دشمن را محکوم میکنند خودش یک میهنپرستی و توجیه منطقی برای انعطاف نشان دادن است. خانم وریشه مرادی که خودش زیر حکم اعدام است با چند نفر دیگر از داخل زندان علیه تجاوز اسرائیل بیانیه دادند. خانم پخشان عزیزی هم روز سوم جنگ از زندان تلفن کرده بود در حضور خانوادهاش صحبت میکردیم و ضبط هم شد که او میگفت این تجاوز محکوم است ولی با قطع اینترنت امکان انعکاس آن میسر نشد. خُب در این شرایط اگر حکم اینها نقض شود این یک نوع پیام مثبت دادن به جامعه و امیدوارکننده است.
اینکه بخواهد بر اجرای حکم اینها اصرار شود درست مثل شلیک موشک در میانه امید جامعه، از سوی اسرائیل است. باید از قوه قضائیه کسانی اینجا حضور میداشتند که به آنها بگوییم کسی که زیر حکم اعدام جمهوری اسلامی است اما در مقابل تجاوز دشمن موضع میگیرد، برای این کار ارزش قائل شوید. قوه قضائیه و حکومت باید نسبت به همه کسانی که تجاوز اسرائیل را محکوم کردند انعطاف نشان بدهد و کمک کند که همبستگی اجتماعی تقویت شود اما نهتنها چنین اتفاقی نمیافتد بلکه درست در زمانی که جامعه انتظار گشایشهایی را دارد منتظر پرسشهای مثبت و آزادی زندانیان است.
شنیدیم که ۵ سال دیگر هم به محکومیت آقای مصطفی تاجزاده اضافه شد. من نمیفهمم این چه اتفاقاتی است که در این مملکت میافتد. نمونه دیگر خانم نرگس محمدی است که دیدگاههای ما بسیار متفاوت است و من انتقاداتم را مستقیماً به خود ایشان گفتهام اما اینکه از طریق احضار یک فرد و همچنین وکیلش پیامی بدهد که تلویحاً میخواهد بگوید او را حذف فیزیکی خواهند کرد در این شرایط چه معنایی دارد؟ حالا یک نفر مواضعش نادرست باشد ولی این همه وقتنشناسی و موقعیتنشناسی؟ آیا باید اگر کسی مخالف بود حذف شود؟ با بعضی از کارها کسانی که در همین مدت با وجود ناراضی و مخالف بودن، آمدند و در کنار جمهوری اسلامی و مقابل متجاوز موضعگیری کردند مأیوس و دلسرد میشوند.
یعنی ما داریم به جبهه مخالف کمک میکنیم. اینها چند نمونه مصداقی بود. اما درباره اینکه چه باید کرد، چند نکته را عرض میکنم: 1- شیوه حکمرانی گذشته باید متوقف شود؛ شیوهای که محصولش وضعیت فعلی شده است. به گونهای که حکومتی که وظیفه دارد حافظ جان و مال مردم باشد امروز نمیتواند حافظ خودش و چهرههای کلیدیاش باشد و خودش هم به خطر افتاده؛ به گونهای که واقعاً اگر مردم نبودند بعید بود کشور و جمهوری اسلامی از این خطر به سلامت گذر کند. ۲- مسئولین با مردم صحبت کنند و به جای بعضی حرفهای بیهوده صراحتاً بگویند که میخواهند روشها را اصلاح کنند و مردم را به تغییر امیدوار کنند و برای امیدواری کارهای عملی انجام دهند. ۳- نکته سوم اینکه آثار و عوارض اصلی جنگ بعد از این ظاهر خواهد شد.
جهش قیمتها را این روزها شاهدش هستید. موج گرانی و کمبود و جهش قیمتهایی که الان اتفاق افتاده و مشکل کمبود برق و بنزین و گاز چیزی است که با وجود شرایط جهانی و تحریمها فعلاً برطرف نخواهد شد و ما در آینده نزدیک احتمالاً با شورشهای اجتماعی ناشی از فقر و گرسنگی و گرانی و روبهرو باشیم. در برابر این وضعیت میخواهید چه کنید؟ باید از حالا تدبیر کنید. چنگ و دندان نشان دادن، ترساندن، امنیتیسازی وارونه و به دشمن خارجی نسبت دادن، راهحل نیست.
باید جلوی ایجاد شکاف در انسجام اجتماعی را گرفت. باید نیروهای ملی، که در جریان جنگ نقش موثر در ایجاد انسجام ملی در مقابل تجاوز داشتند قدر شناخته شوند و کارهایی که آنها را مأیوس و بیتفاوت کند انجام نشود. ۴- رویکرد مجازاتگرایی خاتمه پیدا کند. این کار مستلزم این است که قوه قضائیه هم در اینجا ورود کند. در همین آمریکای جنایتکار در زمان جنگ ویتنام و یا در زمان جنگ عراق، هزاران نفر علیه جنگ تظاهرات میکردند و نشریات هم علیه جنگ و حکومت به خاطر جنگ ویتنام اعتراض میکردند، ولی نه روزنامهای توقیف شد نه روزنامهنگاری بازداشت شد.
در همین اسرائیل قصاب و جلاد در همین روزها میبینید که روزنامهها علیه جنگ و نتانیاهو مقاله مینویسند. البته میدانم ایران با آنها قابل قیاس نیست. آنجا نظامشان مورد حمایت همه حکومتهای غربی و سازمانهای نطامی و اطلاعاتی غرب است و میدانند با مقاله و تظاهرات حکومت سرنگون نمیشود ولی اینجا با همه عوامل داخلی و خارجی دنبال سرنگونکردن هستند. سری به دادسراها بزنید ببینید چقدر افراد را بازداشت کردهاند. باید ببینید چرا به اینجا رسیدهاند. بعضاً جوانان یا افراد خشمگین از عجز در تغییر یا شرایط زندگیشان به اینجا کشیده شدند و ما هم اینها را به مجازات میکشیم.
۵- نکته دیگر اینکه اگر واقعاً قرار است اتفاقی بیفتد یک کمیته حقوق بشر و شهروندی ملی ایجاد شود نه اینکه اعضای آن همان کسانی باشند که تاکنون وضع را به اینجا رساندهاند یا توجیه کردهاند، کمیتهای باشد که هدفش جلوگیری از واگرایی اجتماعی و پیشگیری از ارتکاب اعمال و رفتارهای ناقض قانون است و نقش ملموسی در نظارت و گزارشدهی داشته باشد و به آن اعتماد شود و در تصمیمات مورد توجه قرار گیرد.
۶- اینکه جلوی غضنفرها گرفته شود. بعضی حرفهایی که گفته میشود برای کشور خیلی هزینهساز است مثلاً اینکه یک آدم دولتی در تلویزیون بیاید بگوید ممکن است چند پهپاد بعضی جاها را در اروپا منفجر کنند یا ناف ترامپ را هدف بگیرد این حرفها کشور را به خطر میاندازد. اگر یک فرد غیردولتی یا روزنامهنگار این حرف را بزند چندان تاثیری ندارد اما گفتنش از سوی افراد دولتی کار نادرستی است و باید جلوی اینها گرفته شود.
حسین کنعانیمقدم: از نیروهای مسلح، وزارت کشور و دولت به واسطه مدیریتی که در ارتباط با عبور از بحران داشتند، تشکر کردیم، البته توقع ما از وزارت کشور این بود که مدیریت بحران انجام دهد نه عبور از بحران. نکته بعدی که میتوان اشاره کرد، این بود که درباره استراتژی شکستخورده آمریکا مبنی بر فشار حداکثری از بیرون و شورش از درون حرف زده شد که ما آن را یک پیروزی میدانستیم که وحدت و انسجام ملی موفق شد مانع از رسیدن اسرائیل و آمریکا به اهدافشان شود. از احزاب و تشکلهای سیاسی هم تشکر شد که با مردم همراهی کردند و توانستند آرامشی را بر کشور حکمفرما کنند.
دو سه تذکر هم داشتیم؛ یکی اینکه وزیر کشور به عنوان مدعیالعموم احزاب، باید جلوی فعالیتهای غیرقانونی برخی از سلبریتیهای سیاسی را بگیرد. یکی از اینها، اعتراضم به بیانیه میرحسین موسوی در حصر بود که تقریباً مردم را به کودتای سیاسی دعوت کرده است. آقای میرحسین موسوی از نظام عبور کرده است و نمیتواند به عنوان فعال سیاسی بیانیه دهد. در شرایط جنگی، قاعدتاً افرادی که چنین کاری را انجام دهند، قوانین شرایط جنگ بر آنها اعمال خواهد شد. از وزارت کشور درخواست کردم که جلوی این کار را بگیرد و مانع از تکرار آن شود. البته در جلسه برخی از اصلاحطلبان شروع به شلوغبازی کردند که ما گفتیم صبر انقلابی داشته باشید، شاید ما حرف منطقی بزنیم. به هر صورت موضوع را جمع کردند و آقای وزیر هم قول دادند که موضوع را پیگیری کند.
به نظر میآید وحدت و انسجامی که در جریان جنگ 12 روزه تحمیلی شکل گرفته را ما نباید اجازه دهیم کسی به آن خدشه وارد کند. نکته دیگر که بحث شد، در ارتباط با این بود که در شرایط کنونی، احزاب باید سازوکار منسجمی را دنبال کنند که بتوانند به فرآیند مقابله با رژیم صهیونیستی و آمریکا کمک کنند نه اینکه فقط به فرایند صدور بیانیه خلاصه شوند. موضوع بعدی که من مطرح کردم، بحثی است که اخیراً هم دیدم سعید حجاریان به آن اشاره کرده است.
گفتم که آقای وزیر فتنه جدیدی در حال راه افتادن است و باید مراقب باشیم. این فتنه، دولت – ملت به جای امت – ملت است. به آقای زیدآبادی هم اشاره کردم و گفتم ایشان منادی دولت – ملت است و میخواهد دوقطبی ایجاد کند. برخی اعتراض کردند و گفتند که کنعانی باز حرف از فتنه میزند، من گفتم که پیشبینی میکنم. چرا اطرافیان دولت مانند آقای ظریف و زیدآبادی حرف از این میزنند که ما چه کار با لبنان و فلسطین و یمن و مقاومت اسلامی داریم. میخواهند مدلهای لیبرالدموکراسی را اجرا کنند.
خروجی مباحثی که در این جلسه اخیر مطرح شد چه مواردی بود؟ مهمترین بحثی که در جلسه عنوان شد را کدام موضوع میدانید؟
عباس عبدی: اصلیترین خروجی جلسه همین بحث بازگشت به مردم بود. البته آقای وزیر کشور خیلی خوب برخورد کرد و متعهد شد که آن چیزی که مربوط به وزارت کشور است را در اسرع وقت انجام دهد، آن چیزی هم که مربوط به کل سیستم است را به مراجع ذیربط بازتاب دهد. شنیدم در اولین جلسه دولت نیز گزارش داده است. در جلسه صحبتهای بسیار خوبی از طرف بسیاری از مهمانان مطرح شد و هر کدام حرفهای خیلی خوبی و با ادبیات خاص خودشان را زدند اما چیزی که اشتراک نظر بود، این بود که جامعه نیازمند تغییرات جدی در سیاستهای رسمی است و با این وضعیت نمیتواند به شرایطش ادامه دهد و بعد هم همان بحث بازگشت به مردم مطرح شد. اینکه به هر حال، بدون نظر مردم و بدون احترام به رای و خواسته مردم، امکان ندارد که اتفاقی مثبتی در جامعه رخ دهد.
همچنین پرهیز داده شد از تن دادن به وضعیت تعلیق کنونی. تعلیقی که عوارض آن کمتر از جنگ نیست. اینها موضوعات اصلی و سرفصلهای کلی بود که میتوان از مباحث مطرح شده در این جلسه، نتیجه گرفت. البته موارد مصداقی از جمله آزادی زندانیان سیاسی، دادرسیها، مسئله مهم شکست امنیتی و اطلاعاتی، خدمترسانی دولت در طول جنگ، صداوسیما، فیلترینگ، و.... هم مطرح گردید. امیدوارم گزارش کامل منتشر شود.
عمادالدین باقی: ابتدا آقای وزیر کشور صحبت کردند. محور اصلی صحبت ایشان تاکید روی نقش مردم در جریان جنگ ۱۲ روزه بود و اینکه همبستگی اجتماعی ایران را نجات داد و ما باید این همبستگی را حفظ کنیم. افراد بین ۳ تا ۵ دقیقه صحبت میکردند البته صحبت من حدود ۱۲ دقیقه شد. بعد از من آقای احمد زیدآبادی، آقای ابطحی، آقای عباس عبدی، آقای رضا خاتمی، کنعانیمقدم و حداد عادل...صحبت کردند. آقای باهنر و بادامچیان هم فرصت نشد صحبت کنند. در صحبتهای آقای حدادعادل سه نکته بارز بود؛ یکی اینکه گفتند، زیر ۵۰ درصد احتمال میدهم که جنگ تکرار شود.
دوم اینکه گفتند مردم ایران بودند که با همبستگیشان کشور را از این خطر نجات دادند و سومین نکتهای که گفتند این بود که گفتند اعتراف میکنم یکی از اشتباهات ما این بود که از اول انقلاب و از ۴۰ سال پیش سرود «ای ایران ای مرز پر گهر» را کنار گذاشتیم. محور مشترک بحثها حضور مردم در خنثی کردن توطئه عمیق نظامی آمریکا و انگلیس بود و همه تاکید داشتند که باید این همدلی به انسجام ملی حفظ شود. البته آقای رضا خاتمی گفت باید به این سوال پاسخ داده شود که نیروهای امنیتی کجا بودند که دشمن توانست چنین ضربه سنگینی وارد کند و این همه دانشمند هستهای و فرماندهان نظامی را در تهران در خانه یا در جلسهشان ترور کند.
حسین کنعانیمقدم: خیلیها ضمن حمایت از فرآیندی که در جنگ 12 روزه شکل گرفته و از پیروزیهایی که حاصل شد، صحبت کردند و با این پیروزیها همراهی کردند. برخی هم انتقاد داشتند که چرا باید وضعیت اینگونه رقم میخورد و ما غافلگیر میشدیم. بعضی دیگر هم نسبت به بحث زندانیان سیاسی اعتراضاتی را مطرح کردند. برخی دیگر هم نسبت به این مسئله حرف زدند که فضا به سمتی برود که شرایط به سمت مشارکت بیشتر مردم در مسائل سیاسی سوق داده شود. در مجموع هر کسی وضعیت را از دیدگاهی که خودش داشت بیان میکرد.
برگزاری این جلسهها چقدر میتواند راهگشا باشد؟
عباس عبدی: این جلسات میتواند دو بازتاب داشته باشد. یکی اینکه عدهای دور هم مینشینند و حرفهایی را میزنند، حرفهای هم را میشنوند و مقداری هم نقد و تعدیل میکنند که آن هم در این شرایط خوب است. یکی دیگر این است که حکومت اینها را میشنود و اینها را در سیستم خودش بازتاب میدهد. مورد اول که معمولاً در همان جلسه تحقق پیدا میکند اما دومی را نمیدانم تا چه حد بتواند اجرایی شود، ولی به هر حال چارهای نیست و باید نشست و صحبت کرد.
عمادالدین باقی: یکی از نکاتی که برای من مثبت و امیدوارکننده بود این بود که آقای وزیر کشور پس از پایان جلسه دست تکان دادند که میخواهند مرا ببینند وقتی نزدشان رفتم گفتند مواردی را که در مورد زندانیان گفتید مکتوب کنید و به ما بدهید تا در گفتوگوها با قوه قضائیه مطرح کنیم. در مورد خانم محمدی هم وقتی گفتم فارغ از دیدگاهها و مواضعی که ایشان علیه جمهوری اسلامی دارد برای جلوگیری از هر فتنهای توسط عوامل داخلی یا خارجی، وزارت کشور باید ترتیب حفاظت بدهد و این برای جمهوری اسلامی هم مثبت تلقی میشود که از مخالف خودش هم حفاظت کند. ایشان گفتند که این وظیفه وزارت کشور است که از شهروندانش حفاظت کند.
حسین کنعانیمقدم: برگزاری این جلسهها و اینکه افراد کنار وزیر حاضر شوند و دیدگاههای خود را بیان کنند خیلی خوب است. من در آن جلسه هم گفتم که ما به این جلسهها نمیآییم که تحلیل کنیم؛ میآییم که تصمیمسازی کنیم که کمکی انجام داده باشیم. اگر به این تصمیمسازیها و تصمیمگیریها توجه شود، برگزاری چنین جلساتی موثر خواهد بود اما اگر فقط دورهمی باشد، طبیعتاً تاثیری نخواهد داشت و نمیتوان انتظاری از نتیجه برگزاری آنها داشت.