وقتی نخوانده می‌کوبیم!

عصر ایران دوشنبه 23 تیر 1404 - 12:50
سایمون کوپر، روزنامه‌نگار سرشناس فایننشال تایمز، در مقاله‌ای تأمل‌برانگیز از دگرگونی خطرناک در شیوه اندیشیدن انسان معاصر می‌نویسد. او توضیح می‌دهد که در عصر دیجیتال، ما دیگر کمتر متن را می‌خوانیم و بیشتر از روی آن رد می‌شویم.
عصر ایران؛ دکتر قادر باستانی تبریزی - هنوز گرد و غبار جنگ دوازده‌روزه فروننشسته، انتشار نامه‌ای از سوی ۱۸۰ نفر از اقتصاددانان، استادان دانشگاه و دلسوزان کشور، به جای آن‌که به گفت‌وگوی ملی بینجامد، به طوفانی از حملات، تهمت‌ها و نیت‌خوانی‌ها منجر شد. این نامه نه از زبان دشمنان که از دل دغدغه‌مندان همین سرزمین صادر شده، اما آن‌چه بیشتر از متن، تیتر خورد و بیشتر از استدلال، ناسزا شنید، نشانه‌ای است از فاجعه‌ای عمیق‌تر؛ سقوط توانایی جامعه ما برای «خواندن عمیق». 
 
سایمون کوپر، روزنامه‌نگار سرشناس فایننشال تایمز، در مقاله‌ای تأمل‌برانگیز از دگرگونی خطرناک در شیوه اندیشیدن انسان معاصر می‌نویسد. او توضیح می‌دهد که در عصر دیجیتال، ما دیگر کمتر متن را می‌خوانیم و بیشتر از روی آن رد می‌شویم. کمتر می‌فهمیم و بیشتر قضاوت می‌کنیم. کمتر تأمل می‌کنیم و بیشتر حمله می‌کنیم. این توصیف، به شکلی دردناک، با آنچه بر سر نامه ۱۸۰ نفر آمد، تطابق دارد.
 
 نامه‌ای که هنوز بخش عمده مخاطبان و منتقدان آن را کامل نخوانده بودند که ردش کردند، تخطئه‌اش کردند، و حتی متهمش ساختند. هیچ‌کس نگفت که دقیقاً کجای این متن غلط است، کدام پیشنهادش نادرست است، کدام داده‌اش مخدوش است. بلکه با عباراتی کلی چون «الان وقتش نیست»، «تضعیف جبهه مقاومت»، «فشار به نظام»، «دعوت به سازش»، «همصدایی با دشمن»، آن را به محاق بردند.
 
یک روزنامه تُندرو، تصویری از این استادان دانشگاه با چهره‌های سیاه‌شده با تیتر «نوبت عبرت شماست»، چاپ کرد، گویی دشمنانی در لباس اهل علم سخن گفته‌اند. اما چرا گفتن سخن متفاوت چنین هزینه‌ای دارد؟ چرا حتی نقد را هم با توهین و خشونت کلامی پاسخ می‌دهیم؟ پاسخ ساده نیست، اما سرنخی روشن پیش چشم ماست؛ ما دیگر نمی‌خوانیم؛ یا دقیق‌تر بگوییم، درست نمی‌خوانیم. متن‌ها را از روی تیترها و کلیپ‌های تقطیع‌شده قضاوت می‌کنیم، موضع‌گیری‌ها را با خلاصه‌های شتاب‌زده درمی‌یابیم، و واکنش‌هایمان را نه بر پایه تحلیل، بلکه از دل هراس، پیش‌داوری و تعصب سامان می‌دهیم. در چنین فضای آشفته‌ای، کمتر کسی مجال یا انگیزه‌ای دارد که متنی را کامل بخواند، زمینه‌اش را درک کند، لحن نویسنده را بفهمد و آنگاه  با تأمل، نقد یا حمایت کند.
 
واکنش به این نامه، نشان داد که نخواندن فقط یک عادت شخصی نیست، بلکه به یک رویه‌ عمومی در سیاست‌ورزی ایرانی بدل شده است. نیت‌خوانی، حذف صدای دیگران، و سلب مشروعیت از هر نقدی که از دایره تنگ روایت رسمی خارج باشد، حاصل همین بحران است، اما ماجرا فقط این نیست. کسانی که این نامه را نوشتند، نه از بیرون، بلکه از دل نظام آموزش عالی، اقتصاد ملی، و تجربه‌ای چندده‌ساله آمده‌اند. آنها بر اساس عقلانیت و از سر درد و دلسوزی گفتند که پنجره فرصت رو به پایان است.گفتند که اگر امروز نشنویم، فردا ممکن است دیگر کسی برای شنیدن باقی نماند. آنها پیشنهادهایی دادند که می‌توانست محل گفت‌وگو شود. نه حرف از خلع سلاح زدند، نه دعوت به به‌رسمیت‌شناختن اسرائیل کردند، نه سازش‌نامه نوشتند، اما منتقدان، بی‌آن‌که نشان دهند کدام بخش را خوانده‌اند، پاسخ‌هایی دادند که از جنس ترس بود، نه تحلیل.
 
آنها حتی نگفتند کدام بند از نامه، چه ایراد اجرایی یا اقتصادی دارد. فقط گفتند که این پیشنهادها در میانه جنگ و برخلاف منافع ملی است. اما مگر منافع ملی را فقط یک جریان خاص تعیین می‌کند؟ مگر در جنگ نباید همه صداها شنیده شود؟ مگر نقدِ دلسوزانه به معنای خیانت است؟
 
در دنیای امروز، حتی نزدیک‌ترین کشورها، همکاری با ما را نه بر مبنای عواطف، بلکه بر اساس محاسبه دقیق «هزینه-فایده» تنظیم می‌کنند. در جهانی که جهانی‌شدن نه یک انتخاب، بلکه یک واقعیت اجتناب‌ناپذیر است، ناگزیر باید در تعریف خود از استقلال بازاندیشی کنیم. آیا استقلال، به معنای تقابل دائمی با نظم جهانی است؟ آیا معنای آن، بستن راه گفت‌وگو و تداوم انزواست؟ در چنین بستری، دعوت به مذاکره‌ای هوشمندانه به جای پافشاری بر انزوا، و خواست اصلاح ساختارهای ناکارآمد تصمیم‌گیری به جای ادامه مسیرهای آزموده و شکست‌خورده، نه نشانه ضعف، بلکه نشانه بلوغ و قدرت است. این همان صدایی بود که از دل نامه ۱۸۰ نفر برخاست، اگر آن را بی‌پیش‌داوری می‌خواندیم، درمی‌یافتیم.
 
ما در میانه یک بزنگاه تاریخی ایستاده‌ایم. سرنوشت کشور، در گرو تصمیم‌هایی است که همین امروز گرفته می‌شود. اما هیچ تصمیم درستی بدون گفت‌وگو، بدون شنیدن صداهای متفاوت، و بدون خواندن دقیق و مسئولانه ممکن نیست. اگر نخوانیم، اگر پیش از خواندن داوری کنیم، اگر به جای تحلیل، تنها برچسب بزنیم، امیدی برای نجات باقی نخواهد ماند. خواندن عمیق، دیگر فقط یک مهارت فردی نیست؛ ضرورتی حیاتی برای بقاء جمعی ماست. کاش دوباره بخوانیم؛ با دقت، با انصاف، با دغدغه.
 
کاش دوباره باور کنیم که نقد، خیانت نیست. کاش به جای سیاه‌کردن چهره استادان، متن آنان را بخوانیم. کاش پیش از آن‌که تیغ داوری‌مان را فرود آوریم، دل‌سپرده به شنیدن شویم؛ شاید حقیقت، جایی در میانه گفت‌وگو منتظرمان باشد.

 

منبع خبر "عصر ایران" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.