سرویس جهان مشرق- این استاد حقوق بین الملل دانشگاه قاهره در روزنامه الرویه عمان نوشت: مردم مصر از لحاظ فطری و ژنتیکی از "اسرائیل" بیزارند و از هر طرفی که به "اسرائیل" ضربه بزند، حمایت میکنند. در همین راستا، بسیاری از مصریها در جنگ اخیر ایران و ؛"اسرائیل"، از ایران حمایت کردند. این پدیدهای است که نیاز به تبیین دارد.
باید توجه داشت که ما در اینجا بهطور خاص از «ملت مصر» سخن میگوییم، نه دولت یا حکومت، چراکه ملت مصر ثابت کرده که دارای دیدگاهها و مواضع خاصی است و آنها را آزادانه ابراز میکند، بیآنکه لزوماً رضایت دولت را در پی داشته باشد. مردم مصر بهویژه در جریان حمله به تلآویو، بهصورت گستردهای به یکدیگر تبریک میگفتند. شاید این واکنش به دو دلیل باشد:
اول: بازگشت خاطرات جنگ با "اسرائیل"
این اتفاق، مردم را به دوران جنگ با ؛اسرائیل؛ بازگرداند؛ دورهای که مردم مصر به آن علاقه دارند. آخرین رویارویی نظامی میان مصر و ؛اسرائیل؛ به «جنگ آزادیبخش» در ششم اکتبر ۱۹۷۳ بازمیگردد.
ملت مصر هرگز به روایت صلح با "اسرائیل" باور نداشته است و میداند که "اسرائیل" نه به معاهدات بینالمللی پایبند است و نه به قوانین بینالمللی احترام میگذارد، بلکه تنها زبان زور را میفهمد. مردم مصر دوست داشتند ارتششان وارد تلآویو شود و آن را بهطور کامل ویران کند، اما موانعی بر سر راه جنگهای رسمی میان "اسرائیل" و کشورهای عربی وجود دارد. بنابراین، زمانی که ایران تلآویو را هدف قرار داد، مردم مصر احساس رضایت و شادمانی کردند، گویی ایران مأموریت ارتش مصر را انجام داده است.
دوم: انزجار فطری از "اسرائیل"
مردم مصر "اسرائیل" را از نظر ژنتیکی دشمن خود میدانند، شاید بهدلیل تصویر منفی یهودیان در قرآن. بسیاری از مصریها تفاوت میان یهودیت و صهیونیسم را درک نمیکنند، اگرچه در دوران جمال عبدالناصر، این تمایز در فرهنگ عمومی مورد توجه قرار میگرفت. یهودیت یک شریعت است، اما صهیونیسم یک برنامه سیاسی است که هدفش نابودی کشورهای عربی، بهویژه مصر، است.
خوشحالی ملت مصر از حمله ایران به تلآویو را میتوان چنین تفسیر کرد که این مردم خطر "اسرائیل" را حس کرده و به دوران پیامبران الهی مانند یوسف و موسی بازگشتهاند. اما قوم بنیاسرائیل، که از نظر تاریخی با هیکسوسها (فرمانروایان بیگانه) علیه مصریها توطئه کردند، چهرهای منفی در ذهن مردم مصر دارند. از همین رو، مصریها میان حضرت موسی پیامبر و قوم بنیاسرائیل تمایز قائل میشوند.
موضعگیری چندگانه ملت مصر نسبت به ایران
در مقابل، موضع ملت مصر نسبت به ایران چندپاره و متشتت است. دلایل این تشتت به شرح زیر است:
اول: ناآگاهی از موضوع شیعه و سنی
بیشتر مردم مصر با تفاوتها و تاریخچهی شیعه و سنی آشنا نیستند. همچنین تحت تأثیر تبلیغات ضدشیعی قرار دارند، تا جایی که برخی از عامهی مردم، شیعه را با «شیوُعی» (کمونیست) یکی میدانند. این تصور، تحتتأثیر جریانهای سلفی و برخی گروههای اسلامی شکل گرفته که حتی شیعه را تکفیر میکردند، غافل از آنکه بزرگترین توطئه علیه مسلمانان، فتنهافکنی میان شیعه و سنی است.
دوم: پیوند شیعه با اهل بیت
بسیاری از مصریها، شیعه را با حسین( ع) و اهل بیت مرتبط میدانند. این تصور نیز در دوران حکومت فاطمیان که بیش از سه قرن بر مصر حکم راندند، تثبیت شد. فاطمیان دانشگاه الازهر را در سال ۹۶۹ میلادی بنیان گذاشتند، و مصریها همواره به الازهر ارج مینهند.
سوم: تجربهی کار در خلیج و انتقال ذهنیت منفی
برخی از مصریهایی که در کشورهای خلیجفارس کار کردهاند، ذهنیتهای منفیای نسبت به شیعه پیدا کردهاند. اما در عین حال، مصریها انقلاب اسلامی ایران را در فوریه ۱۹۷۹ دنبال کردند و آرزو داشتند که این انقلاب با گرایشهای ضدآمریکایی و ضداسرائیلیاش به پیروزی برسد تا به قدرتی برای دنیای اسلام تبدیل شود. بسیاری از مصریها با رویکرد منفی انور سادات نسبت به این انقلاب همنظر نبودند. شاه ایران پیش از انقلاب، متحد "اسرائیل" بود، اما جمال عبدالناصر دشمن شاه محسوب میشد.
برخی اسناد نشان میدهد که جمال عبدالناصر از مخالفان شاه، بهویژه در عراق، حمایت میکرد. در آن زمان، امام خمینی در سال ۱۹۶۴ در عراق اقامت داشت. بههمین دلیل، میتوان گفت که عبدالناصر بهگونهای از انقلاب اسلامی پشتیبانی میکرد. سیدحسن نصرالله نیز بهطور کامل طرفدار جمال عبد الناصر بود. من در یکی از برنامههایم در شبکه المیادین، یک قسمت کامل را به بررسی نقش ناصر در حمایت از انقلاب علیه شاه اختصاص دادهام.
چهارم: حمایت از مقاومت و تحسین حزبالله
پیوند ذهنی مردم مصر میان مقاومت و مبارزه با "اسرائیل"، باعث شد که بسیاری از مصریها از حزبالله لبنان و سپس حماس حمایت کنند. حزبالله با شجاعت و روحیهی ملیگرایانهاش، بیروت و جنوب لبنان را از اشغال اسرائیل آزاد کرد و موجب تحسین مصریها شد. این در حالی بود که مواضع رسمی کشورهای عربی پیچیده و دوپهلو بود.
پیش از حملهی "اسرائیل" به ایران، تل آویو تلاش کرد صحنهی لبنان را کنترل کند تا از ضربات حزبالله مصون بماند. مردم مصر دریافتند که هدف "اسرائیل" از حمله به ایران، سرکوب کشوری است که از مقاومت پشتیبانی میکند. همچنین مصریها امید دارند که ایران بتواند بر "اسرائیل" پیروز شود، بهویژه اینکه جنایات "اسرائیل" در غزه، همراه با ناتوانی مصر در نجات غزه، موجب شد "اسرائیل" خونریزتر شود. مردم مصر این توحش را تهدیدی برای کشور خود میدانند.
پنجم: حزبالله و حساسیت کشورهای عربی
ظهور حزبالله، متحدان آمریکا و "اسرائیل" در جهان عرب را نگران کرد. تهران به قبلهی سیاسی و مذهبی شیعیان منطقه تبدیل شد. تشکیل حزبالله و آزادسازی بیروت بهدست آن، جایگاه طایفهی شیعه را در میان دیگر طوایف لبنان برجسته کرد. باید دانست که توافق طائف در سال ۱۹۸۹ بر این نکته تأکید داشت که نظام طایفهای، عامل اصلی تضعیف دولت لبنان است.
نخبگان و الازهر در تبیین حقیقت شیعه
از سوی دیگر، لازم است که هیئتهای ایرانی در کشورهای عربی برای رفع سوءتفاهمها تلاش کنند. وظیفهی روشنفکران عرب نیز این است که در کارزار روشنگری برای بیان تفاوتهای فکری میان شیعه و سنی مشارکت کنند.
اندیشههای منفی دربارهی شیعه باید مورد نقد قرار گیرند و بهترین کسی که در این زمینه ایستادگی کرده، شیخ الازهر، دکتر احمد الطیب است. او بیانیهای صادر کرد که در آن تجاوز "اسرائیل" به ایران را محکوم کرد و بر وحدت اسلام و مسلمانان تأکید نمود.