به گزارش اقتصادنیوز به نقل از انتخاب، سی ان ان نوشت: درحالیکه او در خواب بود، اسرائیل حملهای را علیه ایران آغاز کرد؛ و این، سرآغاز ۱۲ روز جنگ بود.
روز بعد، کانگ از طریق پیامهایی که دوستان نگرانش برایش فرستاده بودند، از این حملات مطلع شد. اما به گفته او، زندگی در اصفهان همچنان جریان داشت؛ مغازهها و فروشگاهها باز بودند، اگرچه خیابانها خلوتتر شده و ترافیک کاهش یافته بود. تا صبح ۱۴ ژوئن بود که او عمق بحران را درک کرد—زمانیکه بههمراه خانواده میزبانش روی قالی بزرگی نشسته و تلویزیون تماشا میکردند.
کانگ تصویری را جلوی یک رستوران سنتی در اصفهان ثبت کرده است.
او همچنین به شهر شیراز نیز سفر کرده و تصویری از یک حوزه علمیه محلی گرفته است.
او به سیانان میگوید: «وقتی برای اولینبار خبر حمله را شنیدم، واقعاً احساس ناتوانی کردم. من آنجا تنها بودم.»
ایالات متحده، که ایران را تحت تحریم قرار داده، از جمله کشورهایی است که همواره به شهروندانش هشدار داده از سفر به ایران پرهیز کنند.
در هشدار مسافرتی وزارت خارجه آمریکا آمده: «به هیچ دلیلی به ایران سفر نکنید.».
اما کانگ، که گذرنامه تایوانی دارد و مسافری ماجراجوست، جذب زیبایی و میراث تاریخی ایران شده بود و ایران را بهعنوان پنجاهویکمین کشور فهرست سفرهایش در سه سال گذشته انتخاب کرد.
از آنجا که تایوان روابط دیپلماتیک رسمی با ایران ندارد، برخی افراد آنلاین به او پیشنهاد کردند که با سفارت چین تماس بگیرد.
او ابتدا پاسخی دریافت نکرد، اما سرانجام توانست با سفارت تماس بگیرد. کارمندان سفارت به او گفتند که فعلاً اتوبوس تخلیهای در دسترس نیست.
با این حال، کانگ میگوید که این رخدادها باعث وحشت او نشد.
با اینحال، او باید سریعاً راهی برای خروج پیدا میکرد.
کانگ از سال ۲۰۲۲ و در دوران دانشجویی، سفرهای انفرادی خود را آغاز کرد. با درآمدی که از کار پارهوقت بهدست میآورد، در تعطیلات تحصیلی به کشورهای مختلف سفر میکرد.
او میگوید سفر به کشورهایی مانند هند و مصر به او کمک کرد تا برای سفر به ایران آمادگی داشته باشد.
او میافزاید: «من عاشق چالشها هستم. آنها خاطراتی فراموشنشدنی و عمیق خلق میکنند—خاطراتی که تا پایان عمر در ذهنم خواهند ماند.»
چای با نبات و قند در طول روز در ایران نوشیده میشود.
صبحانهای سنتی با نان و پنیر فتا، که خانواده میزبان برای کانگ تهیه کرده بودند.
او میگوید که برای سفر به ایران، از طریق یک آژانس گردشگری آنلاین درخواست ویزای ۱۵روزه داده و برای آن ۱۵ دلار پرداخت کرده است. پس از هفت روز، ویزای خود را دریافت کرده و هنگام ورود به ایران نیز مبلغ ۱۳۴ دلار دیگر پرداخت کرده است.
بهگفته او، زیرساختهای گردشگری در ایران ضعیف است و حملونقل عمومی هم قابلاعتماد نیست.
او میگوید: «سفر در ایران میتواند طاقتفرسا باشد. برای مدیریت همهچیز، به اعصابی قوی نیاز دارید.»
او اقامتگاههایش را از طریق وبسایت کوچسرفینگ رزرو کرده بود و در مواقع دشوار، با کمک گرفتن از مردم اطراف، بر نبود خدمات گردشگری غلبه میکرد.
او میگوید: «باید جرئت درخواست کمک از دیگران را داشته باشید. بهطرزی متناقض، همین مردم محلی که به من راهنمایی میدادند، باعث شدند تجربهام بهشدت بهیادماندنی شود و گرمای ارتباط انسانی برایم خاص باشد.»
به گفته او، افراد غریبه اغلب در خیابان به او نزدیک میشدند، اما تجربه سفر در کشورهای مشابه به او کمک کرده بود تا بتواند تشخیص دهد چه کسانی واقعاً خیرخواه هستند.
او میگوید افرادی که انگلیسی بلد نبودند، با استفاده از اپلیکیشن ترجمه تلفن همراهشان جمله «تو مهمان منی» را به او نشان میدادند—و این برایش لذتبخش بود.
او میخندد و میگوید: «همه—چه جوان، چه پیر، چه زن، چه مرد—در خیابان به من نگاه میکردند... آنها مرا اهل «شرق دور» صدا میزدند.»
معماری، گنبدها، و جاده ابریشم
کانگ که علاقهمند به معماری است، میگوید همین گنبدهای زیبای فیروزهای او را به اصفهان کشاند.
اصفهان که روزگاری یکی از مهمترین شهرهای آسیای مرکزی بود، ایستگاهی کلیدی در مسیر جاده ابریشم محسوب میشد—شبکهای از مسیرهای تجاری که چین را به غرب پیوند میداد و تا قرن پانزدهم میلادی فعال بود.
امروزه، اصفهان میزبان چندین اثر ثبتشده یونسکو است، از جمله مسجد جامع اصفهان، که یونسکو آن را قدیمیترین بنای محفوظ از این نوع در ایران میداند و الگویی برای طراحی مساجد در سراسر آسیای مرکزی بوده است.
کانگ میگوید: «من عاشق رنگ خاص آبی ایرانی هستم که در مساجد استفاده شده. وقتی برای اولینبار آنها را دیدم، واقعاً تحتتأثیر قرار گرفتم.»
در ۱۴ ژوئن، وقتی متوجه شد جادهها مسدود شدهاند، کانگ تصمیم گرفت برنامه سفرش به شمال ایران را لغو کند و با خانواده میزبان در خانه بماند؛ با آنها بازی ورق انجام داد و آشپزی کرد. روی قالیهای اصفهانی نشسته بودند و او با نان، چای و غذاهای سنتی ایرانی پذیرایی شد. در مقابل، او برای میزبانهایش «مالاتانگ» (هاتپات تند چینی) و چای شیرین تهیه کرد.
این آخرین اقامتگاهش در ایران بود، پیش از آغاز مسیر طولانی بازگشت.
صبح زود ۱۵ ژوئن، با اتوبوس عازم تهران شد. در راه، افسر پلیس اتوبوس را برای بازرسی نگه داشت.
او میگوید: «نزدیک تهران که شدیم، دود سیاه در دوردست دیدم.»
وقتی ساعت ۲ بعدازظهر به تهران رسید، از یک ایستگاه به ایستگاه دیگر رفت و با کمک مردم محلی، دنبال بلیتی برای رفتن به تبریز در شمال غربی ایران گشت.
شهر نسبتاً آرام بود. در بازدید از یک رستوران، همهچیز به روال عادی پیش میرفت. با اینحال، او میگوید، چون فارسی بلد نبود، نتوانست بفهمد مردم واقعاً چه احساسی نسبت به وضعیت داشتند.
او میگوید: «حدود ۵۰ سال پیش، اینجا را بهعنوان «پاریس کوچک خاورمیانه» میشناختند. برخی از مردم خیلی بااستعدادند و انگلیسی را عالی صحبت میکنند.»
سرانجام، ساعت ۱۰ شب سوار اتوبوسی از تهران شد و به خواب رفت. صبح روز بعد، متوجه شد که اتوبوس کمتر از ۱۰۰ کیلومتر پیش رفته و در ترافیک سنگین خروج از پایتخت گیر افتاده است. در مجموع، ۱۵ ساعت طول کشید تا به تبریز برسد.
او میگوید: «خسته و گرسنه بودم.» روی اتوبوس هم دستشویی نبود. پس از چند دشواری دیگر بهدلیل مشکلات زبانی، سرانجام اتوبوس دیگری پیدا کرد و راهی ماکو شد. از آنجا با تاکسی خود را به مرز ترکیه رساند. عبور از مرز در نیمهشب انجام شد و پس از آن، ۲۲ ساعت دیگر طول کشید تا به استانبول برسد؛ جایی که توانست پرواز بازگشت به تایوان را بگیرد.
او به سیانان میگوید: «هرگز انتظار نداشتم وسط جنگ قرار بگیرم.»
در مجموع، خروج او از ایران ۱۰۴ ساعت به طول انجامید. او، ایران را یکی از پنج کشور برتر مورد علاقهاش میداند.
کانگ میگوید: «هرگز از آمدن به ایران پشیمان نخواهم شد، با وجود درگیریها. مردم آنجا فوقالعادهاند و مهماننوازیشان عالی است.»