به گزارش خبرنگار مهر، در روز تاسوعا که به روز اباالفضلالعباس معروف است، میتوان نوحه «ای اهل حرم میر و علمدار نیامد» را معروفترین نوحه درباره قمر بنیهاشم دانست که بارها و بارها خوانده شده و به صورت دو دمه در مراسم عزاداری اجرا میشود.
این شعر مفصل است ولی سراینده این شعر مشخص نیست و منبع مکتوبی در این زمینه وجود ندارد؛ سه روایت وجود دارد که یکی آن را سروده حاج مرزوق، مداح عراقیالاصل ساکن تهران که در سال ۱۳۲۹ شمسی از دنیا رفته میداند و دیگری آن را از سرودههای حاج اکبر ناظم؛ و سومین روایت هم این شعر را سروده میرزا عبدالله خداداد از نوحهسرایان تهرانی که با تخلص دیوانه شعر میسرود برمیشمارد:
ای اهل حرم میر و علمدار نیامد
علمدار نیامد، علمدار نیامد
سقای حسین سید و سالار نیامد
علمدار نیامد، علمدار نیامد
از خیمه رسد واعطشا از لب طفلان
در علقمه شد کشته عمو با لب عطشان
دستی که زده بوسه بر آن ساقی کوثر
با نیزه و شمشیر جدا گشته ز پیکر
رخصت بده از داغ شقایق بنویسم
از بغض گلوگیر دقایق بنویسم
میخواهم از آن ساقی عاشق بنویسم
نم نم به خروش آیم و هق هق بنویسم
دل خون شد و از معرکه دلدار نیامد
ای اهل حرم میر و علمدار نیامد
در هر قدمت هر نفست جلوۀ ذات است
وصف تو فراتر ز شعور کلمات است
در حسرت لبهای تو لبهای فرات است
عالم همه از این همه ایثار تو مات است
از علقمه با دیدهی خونبار نیامد
ای اهل حرم میر و علمدار نیامد
سقا تویی و اهل حرم چشم به راهت
دلها همه مست رجزگاه به گاهت
هرچند تو بودی و عطش بود و جراحت
دلواپس طفلان حرم بود نگاهت
سقای ادب جلوهی ایثار نیامد
ای اهل حرم میر و علمدار نیامد
افتاد نگاه تو به مهتاب دلش ریخت
وقتی به دل آب زدی آب دلش ریخت
فرق تو شکوفا شد و ارباب دلش ریخت
با سجدهی خونین تو محراب دلش ریخت
صد حیف که آن یار وفادار نیامد
ای اهل حرم میر و علمدار نیامد
انگار که در علقمه غوغا شده آری
خونبارترین واقعه برپا شده آری
در بزم جنون نوبت سقا شده آری
دیگر پسر فاطمه تنها شده آری
این قافله را قافله سالار نیامد
ای اهل حرم میر و علمدار نیامد
ای علقمه از عطر تو لبریز برادر
ای قصهی دست تو غمانگیز برادر
بعد از تو بهارم شده پاییز برادر
برخیز حسین آمده برخیز برادر
عباسترین حیدر کرار نیامد
ای اهل حرم میر و علمدار نیامد
در این نسخه موجود و از ترکیبات و زبان شعر به نظر نمیرسد به جز همان دو بیت که بارها در عزاداریها استفاده شده است؛ متن نوحه چندان قدیمی بوده باشد.
اما نوحه دیگری از مرحوم محمد علامه درباره حضرت عباس وجود دارد، به سبک نوحههای قدیمی تهران که اشعار نسبتاً طولانی خوانده میشد؛ مرحوم حاج محمد علامه از نوحهسرایان و مداحان قدیمی تهران است که سالیان طولانی در مجالس ذکر اهل بیت به خدمت خاندان نبوت و امامت مشغول بوده و مجموعه اشعار و نوحههایش در کتابی به نام «هدیه مور» منتشر شده است. در نسخههای قدیمی این کتاب زیر عنوان کتاب این بیت با خط نستعلیق نوشته شده بود:
هدیه مور به دربار تو ای آیت نور
غیر ران ملخی نیست که تقدیم کند
این شاعر اهل بیت شعری در سوگ عباس بن علی بن ابیطالب (ع) دارد با عنوان ماه بنیهاشم، با این مطلع: در کنار علقمه سروی ز پا افتاده است. این نوحه که با تصویر سیدالشهدا آغاز میشود که در پی شنیدن فریاد ادرک یا اخای برادر به کنار نهر علقمه میشتابد، سالها در مراسم عزاداری و هیئتها و سینه زنیها خوانده میشد:
در کنار علقمه سروی ز پا افتاده است
یا گلی از گلشن آل عبا افتاده است
در فضای رزمگاه نینوا با شور و آه
ناله جانسوز ادرک یا اخا افتاده است
از نوای جانگداز ساقی لب تشنگان
لرزه بر اندام شاه نینوا افتاده است
شه سوار اسب شد با سر به میدان روی کرد
تا ببیند جسم عباسش کجا افتاده است
ناگهان از صدر زین افکند خود را بر زمین
دید بسم الله از قرآن جدا افتاده است
پاره قرآن ببوسید و پی اصلش دوید
مصحف ناطق کجا یا رب ز پا افتاده است؟
تا کنار نهر علقم بوی عباسش کشید
دید بر خاک سیه صاحب لوا افتاده است
کرده در دریای خون ماه بنیهاشم افول
تشنه لب سقای دشت کربلا افتاده است
دست خود را بر کمر بگرفت و آهی برکشید
گفت پشت من از هجرانت دو تا افتاده است
خیز و بر پا کن لوا آبی رسان اندر حرم
از چه رو بر خاک این قد رسا افتاده است؟
بهر آبی در حرم طفلان من در انتظار
از عطش بنگر چه شوری خیمهها افتاده است
هر چه شه نالید عباسش ز لب، لب برنداشت
دید مرغ روح او سوی سما افتاده است
گفت پس جسم برادر را برم در خیمهگه
دید هر عضوی از اعضایش سوا افتاده است
شد به سوی خیمه با پای پیاده رهسپار
در حرم شه دید افغان و نوا افتاده است
جمله میگفتند سقا ای پدرجان دیر کرد
بر سر عموی ما بابا چهها افتاده است؟
حال زینب را مگو (علامه) از شه چون شنید
دست عباس علمدارش جدا افتاده است…
تصاویر نوحه بیقراری و سرگردانی سیدالشهدا با دیدن قمر بنیهاشم و اشاره به این جمله از آن حضرت که: الان انکسر ظهری.
ریتم تکرار شونده و وزن درونی و محزون شعر هم آن را برای همراهی سینه زنان مناسب کرده است و هم حزن و سوگ را برای شنونده و خواننده تداعی میکند.