شعر زندانی (حميد مصدق)

بیتوته سه شنبه 10 تیر 1404 - 01:05

شعر زندانی (حميد مصدق)



دل وحشت زده در سينه من مي‌لرزيد
دست من ضربه به ديوار زندان كوبيد
آي همسايه زنداني من
ضربه‌ي دست مرا پاسخ گوي
ضربه دست مرا پاسخ نيست

 

تا به كي بايد تنها تنها
وندر اين زندان زيست
ضربه هر چند به ديوار فرو كوبيدم
پاسخي نشنيدم

 

سال ها رفت كه من
كرده‌ام با غم تنهايي خو
ديگر از پاسخ خود نوميدم

 

راستي هان
چه صدايي آمد؟
ضربه‌اي كوفت به ديواره زندان، دستي؟
ضربه مي‌كوبد همسايه زنداني من
پاسخي مي‌جويد
ديده را مي‌بندم
در دل از وحشت تنهايي او مي‌خندم !!

 

منبع:greenpoems.com

منبع خبر "بیتوته" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.