۱۲ روز جنگ اما شاید برای بسیاری از کسبوکارها سالها طول کشید. همین چند روز، همین کمتر از ۲ هفته، تیر خلاصی بود بر پیکر نحیف شرکتهای کوچک و البته شرکتهای بزرگتر هم از این آسیبها در امان نماندند.
شرکتهای فعال در حوزه فناوری نیز از این قاعده مستثنی نبودند؛ بهطوریکه برخی فعالان این حوزه معتقدند: «اوضاع کسبوکارها در کوتاهمدت قطعاً خراب خواهد شد.»
مشکل فقط به اختلال اینترنت و ازدسترفتن بخشی از کاربران محدود نمانده است. «نیما نامداری»، فعال اکوسیستم اقتصاد دیجیتال، در حساب کاربری لینکدین خود مینویسد: «بخش قابلتوجهی از شرکتها برای تأمین هزینههای ۳ هفته اخیر یا زیر بار بدهی رفتهاند یا از پسانداز اندک خود استفاده کردهاند. در اقتصاد ایران که رشد واقعی در آن محدود است، کمتر شرکت خصوصی بدون رانت بیشتر از هزینههای یکی دو ماه خود پسانداز دارد. ضمن آنکه حتی اگر آتشبس فعلی ادامهدار باشد، بازگشت تقاضا در بسیاری از صنایع به سطح پیش از جنگ، زمانبر خواهد بود.»
در چنین وضعیتی که مشخص نیست این آرامش موقت چقدر دوام دارد و اثرات جنگ ۱۲ روزه تا چه زمانی ادامه پیدا میکند، پرسش اساسی این است: «کسبوکارها چگونه میتوانند خود را برای تابآوری و جهش دوباره آماده کنند؟» برای پاسخ به این پرسش، دیجیاتو با «مشکات اسدی»، مدیرعامل گروه کسبوکارهای نوین آن، گفتگو کرده است.
به عقیده او «فرایند تکرارشونده تنش، بهویژه برای کسبوکارهای فناوریمحور، آنها را بهنوعی ضعیفتر و لاغرتر میکند اما این ماجرا سویه دیگری هم دارد؛ کسبوکارهای ما یاد گرفتهاند در شرایط بحران چگونه روی پای خود بایستند.» در ادامه جزئیات این گفتگو را میخوانید.
سوسن نوری، دیجیاتو: در دوران آتشبس، کسبوکارها چگونه میتوانند خود را برای تابآوری و جهش دوباره آماده کنند؟
مشکات اسدی، مدیرعامل گروه کسبوکارهای نوین آن: جامعه را میتوان به تصمیمگیرندگان، تصمیمسازان، کسبوکارها و افراد تقسیم کرد؛ بهاینترتیب کسبوکارها نیز بازیگران جامعهاند. بدیهی است اتفاقی که در ۲ هفته گذشته رخ داد، همه ما را شگفتزده کرد؛ هم بهدلیل فشار بالا و هم سطح تنشی که شاید انتظارش را نداشتیم.
از سوی دیگر در سالهای اخیر بهویژه از سال ۱۳۹۶ به بعد، کسبوکارها در ایران با بحرانهای مختلفی مواجه بودهاند و نمیتوان گفت آمادگی قرارگرفتن در شرایط تنش را نداشتهاند؛ تا حدی آماده بودند. البته با این سطح از تنش مواجه نشده بودند اما نمیتوان گفت انتظار آن را نداشتند؛ به بیان بهتر، این فرایند تکرارشونده تنش که بهویژه کسبوکارهای فناوریمحور با آن روبهرو هستند، آنها را بهنوعی ضعیفتر و لاغرتر میکند اما این ماجرا سویه دیگری هم دارد. میخواهم بر آن تأکید کنم؛ کسبوکارهای ما یاد گرفتهاند در شرایط بحران چگونه روی پای خودشان بایستند.
تابآوری که از آن صحبت میکنیم، همان چیزی است که این کسبوکارها بارها و بارها در شرایط مختلف تجربه کردهاند و با آن زیستهاند؛ برای مثال، بحرانهای مختلف مرتبط با اینترنت ممکن است به مردم عادی، بهویژه در شرایط جنگ، بهشدت آسیب بزند اما این تجربهای است که کسبوکارهای اینترنتی از قبل با آن مواجه بودهاند و در مراحل مختلف، تلاش کردهاند مسیر خود را پیدا کنند.
بدیهی است در این شرایط، کسبوکارهای کوچکتر از بین میروند، درحالیکه ممکن بود به دلایل دیگری از بین بروند. درخواست مشخصی هم از رگولاتور دارم. فکر میکنم در شرایط بحران، باید روی پیشرانهای توسعه در هر اکوسیستمی تمرکز شود؛ یعنی اگر یارانه یا حمایت ویژهای در نظر دارد یا میخواهد شرایط خاصی فراهم کند، روی پیشرانهای توسعه تمرکز کند و اجازه دهد آنها وجود داشته باشند تا بتوانند نیروی انسانی خود را حفظ کنند. حفظ این نیروها موتور توسعه را در هر اکوسیستم اقتصادی روشن نگه میدارد. بسیار متأسفم که بگویم ممکن است در این شرایط، کسبوکارهای کوچکتر که تابآوری کمتری دارند، از بین بروند. این مسئله برای ما که سالها بر اکوسیستمسازی تمرکز کردهایم، بسیار ناراحتکننده است. شاید اقتضای شرایط بحران این باشد که تمرکز بر پیشرانهای توسعه در هر اکوسیستم اقتصادی تصمیم درستی باشد.
آیا در شرایط آتشبس، اولویت با صرفهجویی و تعدیل نیرو برای حفظ نقدینگی است یا زمان مناسبی برای سرمایهگذاری روی توسعه و حفظ نیروهای کلیدی؟
این انتخابی دشوار و دوگانهای واقعی است. پاسخ به این سؤال تا حد زیادی به نوع کسبوکار بستگی دارد اما درکل حفظ لایه میانی منابع انسانی در هر سناریویی ضروری به نظر میرسد؛ بهعبارتدیگر، این موضوع اصلی ثابت است؛ یعنی چه زمانی که نگران ادامه فعالیت در آیندهایم چه زمانی که به توسعه فکر میکنیم، باید به هر شکل ممکن نیروهای کلیدی لایه میانی و میانی به بالا را حفظ کنیم.
اگر قرار باشد تعدیل نیرو بشود، معمولاً در لایههای پایینتر، مانند کارشناسان و اپراتورها، اتفاق میافتد و گاهی نیز کسبوکار چارهای جز این ندارند.
درخواستی که دارم این است که اگر قرار است تعدیل نیرو انجام شود، یکپارچه و یکباره انجام نشود. نیروها برای کسبوکار ارزش و وزن متفاوتی دارند. آنهایی که حافظه سازمانی هستند و در لایه میانی قرار دارند، همانهایی هستند که ساختار سازمان بر دوش آنها استوار است. احتمالاً در هر سناریویی حفظ این افراد منطقی و ارزشمند خواهد بود.
در شرایط محدودیت تأمین مالی از بانک و بازار سرمایه، چه مسیرهای جایگزینی برای جذب سرمایه و حفظ سرمایه انسانی پیشنهاد میکنید؟
واقعیت این است که اجزای مختلف چرخه اقتصاد مانند چرخدندههای ساعت در هم تنیده شدهاند. مثال سادهای بزنم؛ در اولین روز حضورم در محل کار هنگام جنگ، زمانی که گوشیهایمان را روشن کردیم و گفتیم برای ناهار از اسنپ فود غذا بگیریم، این فرایند زنجیرهای از رستوران، پیک و تأمینکنندگان را فعال کرد. این همان گردش اقتصاد است.
به محض اینکه هرکداممان کارمان را متوقف کنیم، چرخ اقتصاد کند میشود و برای ادامه، باید دوباره همان کاری را که میکردیم، از سر بگیریم؛ بنابراین فعالیت کسبوکارها، هرچند کوچک، باعث چرخیدن دوباره چرخهای اقتصاد میشود.
ضمن اینکه باید در افق برنامهریزی خود در نظر داشته باشیم که آتشبسها به معنای پایان جنگ نیستند، بلکه وقفهای در جنگاند که به دلایل مختلف رخ میدهند. اینکه برخی کسبوکارها احساس کنند شرایط جنگی پایان یافته، از نظر من درست نیست. جنگ ادامه دارد و فقط از مرحلهای به مرحله دیگر میرود. آتشبس توقفی موقت است و به معنای پایان بحران نیست. هر کسبوکاری که در شرایط جنگی بتواند به فعالیتش ادامه دهد و در این وقفه نیز همچنان فعال بماند، شانس بیشتری برای بقا و رشد پس از بحران خواهد داشت.
استفاده از تسهیلات بانکی یا منابع اعتباری جدید در این دوره معقول است یا میتواند در آینده بدهیهای سنگینتری ایجاد کند؟
بازهم بستگی دارد درباره کدام اندازه و نوع کسبوکار صحبت میکنیم. اگر بخواهم از زاویه سیاستگذار نگاه کنم، ترجیح میدهم در شرایط بحران، اگر میتوان تسهیلاتی پرداخت کرد یا بودجه محدودی برای آن وجود دارد، این منابع را روی پیشرانهای توسعه اکوسیستم اقتصادی متمرکز کنم؛ یعنی کمک به شرکتهای بزرگتر برای حفظ آنها.
بهنظرم تزریق تسهیلات به شرکتهای کوچکتر و پایین هرم، بیشتر مختص دوران صلح و ثبات اقتصادی است. البته شرکتهای کوچکتر نیز درصورت نیاز باید برای دریافت این تسهیلات اقدام کنند، به شرطی که توان بازپرداخت آن را داشته باشند و با ضمانتهای لازم این فرایند را مدیریت کنند.
نکتهای مهم از تجربه دوران کرونا این است که سیاستگذار باید برای ارائه این تسهیلات پروتکل مشخصی تعریف کند؛ برای مثال، تسهیلات به شرط تعدیلنکردن نیرو اعطا شود تا هدف از اعطای تسهیلات، کاهش بار از دوش سیاستگذار و حفظ اشتغال، محقق شود؛ ازاینرو معتقدم در شرایط بحران، اولویت اعطای تسهیلات باید به کسبوکارهای بزرگتر و بالغتر باشد.
باتوجهبه وقفه کوتاه بحران، اکنون زمان مناسبی برای شروع یا تکمیل پروژههای تحول دیجیتال در شرکتهاست؟ چه اولویتهایی در این مسیر پیشنهاد میکنید؟
تحول دیجیتال فرایندی است که دیر یا زود باید در هر کسبوکاری اتفاق بیفتد و تعویق آن به ضرر کسبوکارها خواهد بود اما تحولات اخیر یادآور نکتهای مهم است: مسئله امنیت سایبری در پروژههای تحول دیجیتال باید در اولویت قرار بگیرد.
همانطور که در مستند شرکت زیرساخت وزارت ارتباطات اشاره شده، این وقفه نشان داد هر تحولی در جامعه، بهویژه در حوزه فناوری اطلاعات و ارتباطات، بدون توجه به امنیت سایبری ممکن است آسیبهای جدی ایجاد کند؛ برای مثال، اختلال اخیر در بانکها و مسائل مربوط به استفاده از VPNها نشان داد استانداردهای امنیت سایبری هنوز کامل رعایت نمیشود و این مسئله میتواند پیامدهای گستردهای در اکوسیستم ایجاد کند.
تأکید میکنم تحول دیجیتال نباید متوقف شود اما امنیت سایبری باید اولویت اصلی فرایندهای آن در نظر گرفته شود.
در مسیر تحول دیجیتال، این اولویتها را پیشنهاد میکنم:
بهنظر شما ابزارهای نوین مالی مانند ابزارهای بورسی و تأمین مالی جمعی در این دوره میتواند به تابآوری و تأمین سرمایه در گردش شرکتها کمک کند؟ و آیا در این زمینه تجربهای داشتهاید؟
تاحدودی با حوزه کرادفاندینگ آشنایی دارم و فکر میکنم تأمین مالی خرد جمعی در شرایط فعلی مناسب نیست. درباره ابزارهای نوین بورسی و مالی (دسته اول) چون تخصص کافی ندارم، ترجیح میدهم نظر ندهم اما بهنظر من درباره تأمین مالی جمعی، اندازه سرمایههایی که در پلتفرمهای کراودفاندینگ جمع میشود و نوع افرادی که سرمایههای خرد خود را به این حوزه میآورند، با نوع پروژههایی که امروز اکوسیستم ما بهشدت به آنها نیاز دارد، همخوانی ندارد.
و سخن پایانی؟
نکته پایانی که پیشتر هم به آن اشاره کردهام اما تکرارش ضروری ندارد: آتشبس به معنای پایان جنگها نیست، بلکه توقف و وقفهای در جریان جنگهاست؛ به همین دلیل، چه افراد، چه کسبوکارها و چه تصمیمسازان، باید این موضوع را مدام به خود یادآوری کنند که آینده، بهویژه آینده نزدیک، آبستن رویدادهای مهمی خواهد بود.