به گزارش همشهری آنلاین، مهدی خانعلیزاده، کارشناس روابط بینالملل در فرهیختگان نوشت: آژانس بینالمللی انرژی اتمی و رئیس آرژانتینی آن یعنی رافائل گروسی را میتوان یکی از ستونهای طراحی عملیات نظامی اسرائیل و ایالات متحده علیه ایران دانست؛ نهادی که قرار بود مانع از گسترش تسلیحات اتمی در جهان شود؛ اما حالا تبدیل به بازوی یک واحد سیاسی اتمی علیه یک واحد سیاسی غیراتمی شده است.
بر طبق معاهده منع اشاعه هستهای یا همان NPT که آژانس برای پیگیری و اجرایی کردن آن فعالیت میکند، کشورهای هستهای متعهد میشوند که سلاح هستهای را به سایر کشورها منتقل نکنند و یا به آنها در زمینه دستیابی به سلاح هستهای کمک نکنند. طبق ماده دو معاهده، کشورهای غیرهستهای متعهد میشوند که به دنبال سلاح اتمی نباشند. طبق ماده سه معاهده، کشورهای غیرهستهای متعهد میشوند که تجهیزات هستهای صلحآمیز خود را با امضای قراردادی تحت پادمان آژانس قرار بدهند. طبق ماده چهار، حق لاینفک کشورهای عضو برای استفاده صلحآمیز از انرژی هستهای به رسمیت شناخته شده و نباید هیچ محدودیت و خللی بر این حق وارد آید.
گروسی مرزهای وقاحت را جابهجا کرد | لانه جاسوسی شعبه اتریش؛ میخواهد به محل جرم برگردد
طبق ماده شش معاهده، کشورهای هستهای متعهد میشوند تا با حسن نیت، مذاکرات برای رسیدن به خلع سلاح هستهای را در اسرع وقت دنبال نمایند. ماده 10 معاهده نیز مقرر میدارد در صورت به خطر افتادن منافع عالیه یک کشور پس از طی مراحلی از جمله اعلام این موضوع به شورای امنیت، با ذکر وقایعی که سبب شده منافع عالی آن کشور به خطر بیفتد، آن کشور میتواند از معاهده خارج شود.
NPT پیمانی است که نه تنها در هدفش - محدود نگاه داشتن دارندگان سلاح هستهای به پنج کشوری که پیشتر آن را به کف آورده بودند - کامیاب نبوده که در متن و حاشیه خود دارای ابهاماتی است که درک «وظایف» و «حقوق» امضاکنندگانش را دشوار کرده است. کشورهایی در پوشش همین پیمان به سلاح هستهای یا توانایی ساخت آن رسیدهاند و کشورهای دیگری با مفاد مبهم آن بازیهای سیاسی له یا علیه کشوری دیگر به راه انداختهاند.
اقدامات آژانس در یک سال گذشته، مصداق عملیاتی نقض انپیتی بوده است و رفتارهایی که مدیرکل آژانس در چند ماه گذشته از خود به نمایش گذاشته، شبهات مهمی در زمینه کارآیی این نهاد بینالمللی ایجاد کرده است. گروسی در گزارش چند هفته پیش خود، ادعاهایی را در قبال برنامه اتمی صلحآمیز ایران مطرح کرد که اگرچه چند روز بعد از آغاز جنگ اسرائیل علیه ایران، از سوی خود او تکذیب شد؛ اما همان گزارش به عنوان یکی از دستمایههای تجاوز اسرائیل مورد استفاده قرار گرفت. گروسی همچنین با وجود انجام حملات چندین باره اسرائیل به سایتهای هستهای ایران و همچنین بمباران تأسیسات اتمی ایران توسط ایالات متحده، حاضر به موضعگیری علیه این اقدامات نشده است.
در آخرین مورد، رافائل گروسی بعد از انتشار گزارشهایی مبنی بر انتقال مواد غنیشده ایران به اماکنی غیر از سایت اتمی فوردو که مورد حمله آمریکا قرار گرفت، خواستار حضور مجدد بازرسان آژانس و اطلاعرسانی درباره محل جدید ذخیرهسازی این مواد شده است. این دقیقاً همانجایی است که تهران میتواند پاسخ مناسبی به اقدامات ضدایرانی آژانس بدهد؛ پاسخی متناسب با همان سخنانی که علی لاریجانی گفت: «بعد از جنگ، به حساب گروسی میرسیم.»
اتخاذ راهبرد «ابهام هستهای» میتواند در همین ایام در دستورکار کشورمان قرار بگیرد. تمامی نظریهپردازان روابط بینالملل به این موضوع توجه و اشاره دارند که امکان حل و فصل اختلافات و منازعات در شرایطی به وجود میآید که شکل خاصی از موازنه در دستور کار قرار گیرد. موازنه را میتوان در زمره نشانههایی از کنش همکاریجویانه بازیگران در شرایط تهدید و بحران دانست. ایران برای عبور از فضای پرآشوب و بحرانزده منطقهای تلاش دارد تا از سازوکارهای کنش متوازن، الگوی همکاریجویانه و عملگرایی راهبردی برای حل همهجانبه و فراگیر اختلافات و ابهامات استفاده کند.
سازمان انرژی اتمی کشورمان باید به صورت رسمی و طی یک نامه به آژانس بینالمللی انرژی اتمی، اعلام کند که ذخایر مواد غنیشده ایران حفظ شده و در مکان مشخصی قرار دارد که به دلیل رفتارهای سیاسی و ضدمنافع ملی ایران از سوی آژانس، میزان و مکان آن اعلام نخواهد شد؛ یعنی ایران بدون اعلام موضع سیاسی در قبال معاهده انپیتی، به صورت عملیاتی و ابهامآمیز، اجرای آن را تعلیق کند. این راهبرد که در ادبیات روابط بینالملل، «ابهام هستهای» نام دارد، سالهاست که از سوی اسرائیل مورد استفاده قرار میگیرد؛ یعنی بدون اعلام دارا بودن تسلیحات اتمی، اطلاعات شفافی در اختیار آژانس قرار نمیدهد تا مشخص شود که وضعیت اتمی رژیم در چه شرایطی قرار دارد.
با توجه به عدم رعایت مفاد مندرج در معاهده NPT توسط مدیرکل آژانس و اقدامات مخرب او علیه ایران، لازم است تا با اتخاذ راهبرد ابهام هستهای، زمینه برای اعمال فشار به گروسی و معرفی او به عنوان یکی از عوامل اصلی شکلگیری جنگ در غرب آسیا فراهم شود. رافائل گروسی نباید و نمیتواند این روزها به عنوان یک مقام کارشناسی و در جایگاه مدیرکل آژانس فعالیت کند؛ بلکه باید از سوی افکار عمومی و همچنین کشورهای عضو آژانس به عنوان یکی از کارمندان رژیم اسرائیل شناسایی شود که باید مورد برخورد سیاسی و حقوقی قرار گیرد و به دلیل انجام جنایات جنگی، مورد تعقیب قضایی قرار بگیرد.