با همان ترسی (شیرین خسروی)

بیتوته دوشنبه 26 خرداد 1404 - 00:45

با همان ترسی (شیرین خسروی)



شعرهای زیبا و خواندنی شیرین خسروی 

 

با همان ترسی که وقتی دسته ای از سارها

ناگهان پر می کشند از گوشه ی دیوارها

 

با همان ترسی که وقتی بچه خرگوشی سپید

می گریزد از لب و دندان تیز مارها

 

با همان زخم و جراحت ها که شیر خسته ای 

 برتنش جا مانده است از صحنه ی پیکارها

 

می روم سر می گذارم بر کویر و کوه و دشت

می روم گم می شوم در دامن شنزارها...

 

آه دیدی خاطراتم را چطور از ریشه کند

دست و بازویی که پیشش مرده بودم بارها

 

کارو بارشعرش از اندوه من رونق گرفت

سکه ی نامش چه بالا رفت در بازارها

 

تک تک سلول هایم، هریک از رگ های من

 مضطرب بودند در جریان آن دیدارها

 

می روی بعد از هزاران سال پیدا می شوی

 با فسیل استخوان های زنی در غارها

 

گردآوری:بخش فرهنگ و هنر بیتوته

منبع خبر "بیتوته" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.