دوبیتی‌ های زیبای فایز دشتی

بیتوته دوشنبه 26 خرداد 1404 - 00:45

دوبیتی‌ های زیبای فایز دشتی



دوبیتی های فایز دشتی

 

 

مرا خلد برین دی بودیم جا

کنونم دوزخ است امروز ماوا

نمانده دی نماند فایز امروز

خدا داند چه باشد حال فردا

 

******

 

به رخ جا داده‌ای زلف سیه را

به کام عقرب افکندی تو مه را

که دیده عقرب جراره فایز؟

زند پهلو به ماه چارده را

 

******

 

به زیر پرده آن روی دل‌آرا

بود چون شمع در فانوس پیدا

دل فایز چو پروانه به دورش

مدامش سوختن باشد تمنا

 

******

 

سحرگه زورق سیمین مهتاب

چو در دریای اخضر گشت غرقاب

بت فایز ز هامون سر برآورد

دوباره شد شب مهتاب احباب

 

******

 

نسیم روح‌پرور دارد امشب

شمیم زلف دلبر دارد امشب

گمانم یار در راه است، فایز

که این دل شور در سر دارد امشب

 

****** 

 

ز من گشتی جدا ای سرو آزاد

نبودم یک زمانی بی تو دلشاد

چه کردم ای مه فایز که هرگز

نه یادم کردی و نه رفتی از یاد

 

 ******

 

شب آمد تا شب وصلم دهد یاد

دهد خاک وجودم جمله بر باد

یقین می‌سوخت فایز ز آتش دل

نمی‌کردش گر آب دیده امداد

 

******

 

مرا هم ساق و هم زانو کند درد

کمر با ساعد و بازو کند درد

به هر عضو تو فایز پیری آمد

جوانی رفت و جای او کند درد

 

گردآوری:بخش فرهنگ و هنر بیتوته

منبع خبر "بیتوته" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.