به گزارش همشهری آنلاین، ثمانه اکوان، کارشناس مسائل بینالملل: با توجه به تحولات اخیر در مناسبات ایران، آمریکا و رژیم صهیونیستی، نگاه عمومی و تحلیلگران به این سمت رفته که مذاکراتی که آمریکا همواره از آن دم میزد، بیش از آنکه تلاشی واقعی برای حل اختلافات باشد، پوششی برای نقشهای خطرناک بوده است؛ نقشهای با محوریت حمله اسرائیل به تأسیسات راهبردی جمهوری اسلامی ایران. اظهارات صریح دونالد ترامپ مبنی بر لزوم حمله اسرائیل به ایران و حتی تهدید برخی از مذاکرهکنندگان ایرانی، مؤید آن است که هدف از این مذاکرات، چیزی جز اتلاف وقت و آمادهسازی صحنه نبوده است.
در چنین چارچوبی، دو سناریو از سوی ناظران مطرح شده است. نخست، آنکه ایالات متحده از ابتدا نگاهی ابزاری به مذاکرات داشت و تنها برای فراهم کردن شرایط حمله و ایجاد مشروعیت ظاهری برای اقدامات اسرائیل، وارد گفتوگو شد. دوم، اینکه آمریکاییها در آغاز راه، قصد واقعی برای مذاکره داشتند و تمرکز اصلیشان جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای بود؛ اما زمانی که جمهوری اسلامی با شرط «صفر کردن غنیسازی» مخالفت کرد، مسیر مذاکره به بنبست خورد و راهبرد فشار ترکیبی، از مسیر تهدید نظامی اسرائیل دنبال شد.
اکنون جمهوری اسلامی ایران در نقطهای از ارزیابی راهبردی قرار دارد. بدیهی است که ادامه مذاکرات بینتیجه، تنها زمان را از کشور خواهد گرفت. بر همین مبنا، ایران ممکن است مسیر «اقتدار در میدان» را برگزیند تا از آن موضع، در صورت لزوم، پای میز مذاکره بازگردد. کسب دست برتر در میدان نبرد، برگ چانهزنی دیپلماتیک را تقویت خواهد کرد؛ امری که آمریکا و متحدان اروپاییاش بهخوبی از آن آگاهاند و به همین دلیل تمایل دارند ایران هرگز به این نقطه نرسد.
اتفاقاتی که در سحرگاه جمعه به وقوع پیوست، نشان داد که بازی از فاز دیپلماتیک خارج شده و به حوزههای راهبردی و امنیتی کشیده شده است. ایران نیز بیش از گذشته مصمم شده تا حقوق هستهای خود را بدون مماشات پیگیری کند. در این میان، ماندن در چارچوب پیمان NPT نیز با تردیدهایی مواجه شده و شاید ادامه حضور در آن، در دستور کار ایران باقی نماند.
اکنون، همهچیز به چند هفته پیشرو و تحولات میدانی وابسته است. اما آنچه مسلّم است، این است که جمهوری اسلامی ایران دیگر حاضر نیست با وعدههای پوشالی و مذاکرات بیحاصل، فرصتهای راهبردی خود را قربانی کند.