عصر ایران؛ لیلا احمدی (ترجمه و تحلیل) - دیدار ولیعهد عربستان سعودی با رییسجمهوری آمریکا، نقطهٔ عطفی در روابط دوجانبه و در بازتعریف ژئوپلیتیک خاورمیانه محسوب میشود.
این دیدار نشان میدهد روابط بین کشورها دیگر بر مبنای مناسبات تاریخی یا ایدئولوژی شکل نمیگیرد، بلکه فناوری، سرمایهگذاری، قدرت نرم و مصلحتاندیشی جایگزین سازوکارهای سنتی شده است.
ولیعهد توانسته سد بیاعتمادی تاریخی و انزوای سیاسی عربستان در واشنگتن را بشکند.
او با هنر دیپلماسی و مدیریت هوشمندانه منافع گامی به پیش برداشته است. مسایلی چون تردیدهای امنیتی، فشارهای سیاسی، مخالفت اسرائیل و حساسیتهای حقوق بشری، تا همین چند سال پیش مانع حضور و نفوذ مستقیم او در سیاست آمریکا میشد.
اکنون اما با تثبیت جایگاه خود، توانسته راه را برای همکاریهای کلان اقتصادی، نظامی و فناوری هموار کند و امتیازات استراتژیکی مثل دسترسی به پیشرفتهترین تراشهها و جنگندههای F-35 را به دست آورد، بیآنکه تعهد مشخصی برای پیوستن به پیمانهای منطقهای ارائه دهد.
این رویکرد نشان میدهد بازیگران نوین جهانی میتوانند مسیرهای قدرت را بازطراحی کنند و هر تصمیم ملی در این دوران پیامدهای جهانی یافته است.
دیدار محمد بن سلمان با دونالد ترامپ نمونهای آشکار از هنر سیاسی ولیعهد سعودی است. او توانسته با نگاهی دقیق به منافع سیاسی آمریکا و اولویتهای رییسجمهور، اختلافات تاریخی و حساسیتهای منطقهای را پشت سر بگذارد و موقعیتی استراتژیک برای عربستان ایجاد کند.
تمرکز بر تضمین فروش F-35، دسترسی به فناوریهای پیشرفته و وعده سرمایهگذاری کلان، همزمان با مدیریت موضوعات حساس مانند توافقهای ابراهیم، نشاندهنده مهارت او در مذاکره و زمانبندی است.
بن سلمان با صبر و تدبیر، منافع عربستان را با سیاستهای آمریکا پیوند زده و جایگاه خود را تثبیت کرده است.
وقتی پیوندهای استراتژیک، مذاکرات سیاسی و روند عادیسازی روابط به رفاه و توسعه منجر میشوند، چرا باید بر طبل اختلافات کوبید؟
مقاله نشان میدهد سیاستمداران با درآمیختن دیپلماسی، استراتژی اقتصادی و مدیریت راهبردی در عرصه بینالمللی، نقش کشورشان را در شبکهٔ قدرت جهانی بازتعریف میکنند. مقاله سانگر، پرسشهایی دربارهٔ مشروعیت سیاسی، امنیت هستهای و وابستگی فناوری به ذهن متبادر میکند و خواننده را به تأمل در ماهیت نوین قدرت و تعاملات بینالمللی وامیدارد. این رخداد نمونهای از پیچیدگیهای عصر حاضر است که در آن مرزهای سیاسی، اقتصادی و فناوری درهم تنیدهاند و بازیگران سنتی و نوین باید همزمان در چند جبهه عمل کنند.
***********************************
دیوید ای سانگر: محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان، عصر سهشنبه کاخ سفید را ترک کرد. هفت سال پیش حتی اجازه سفر به واشنگتن را نداشت. ورودش مصادف شد با رونمایی از جنگندههای مدارگریز افسیوپنج و یکی از پیشرفتهترین تراشههای جهان. حالا با نقشی کلیدی در بازآرایی خاورمیانه مواجه شده است، آن هم بر اساس شرایطی که خودش تعیین کرده است.
هفت سال پس از طرد او از واشنگتن در پی قتل مخالف سرشناس سعودی، این بازگشت نمادی از بازتعریف روابط عربستان و آمریکا به همت ولیعهد است؛ او اکنون در کانون تلاشهای دونالد ترامپ برای ترسیم «خاورمیانه جدید» قرار دارد. محمد بن سلمان موفق شده از ترامپ تضمین دریافت جنگندههای افسیوپنج را بگیرد، هرچند اسرائیل با این اقدام مخالف است و احتمالا الحاق عربستان به «پیمان ابراهیم» و به رسمیت شناختن اسرائیل سالها به تعویق افتاده است.
او در دفتر بیضیشکل، گفته است: «میخواهیم بخشی از توافقهای ابراهیم باشیم، اما باید مسیر روشنی برای دستیابی به راهحل دو دولت وجود داشته باشد.» و تأکید کرده: «ما خواهان صلح با اسرائیلیها و فلسطینیها هستیم و میخواهیم آنها در کنار یکدیگر در آرامش زندگی کنند.»
در مراسم استقبال از ولیعهد، جنگندهها بر فراز کاخ سفید به پرواز درآمدند. افسیوپنجهایی که قرار بود به عربستان فروخته شوند هم در میانشان بودند. بنسلمان وعده داده حدود یک تریلیون دلار در آمریکا سرمایهگذاری کند؛ رقمی که حتی از موجودی صندوق ثروت ملی عربستان فراتر است. زمان مشخصی هم برای این کار تعیین نشده است. در مقابل، تضمین دسترسی به پیشرفتهترین تراشههای آمریکایی برای ایجاد مراکز داده عظیم (کانون برنامه هوش مصنوعی عربستان) را دریافت کرده است؛ پردازندههایی که قرار است با نفت و انرژیهای تجدیدپذیر تغذیه شوند.
[م. جنگندههای افسیوپنج، از پیشرفتهترین هواپیماهای نظامی جهان هستند که توانایی حمل تسلیحات دقیق، پرواز با قابلیت رادارگریزی و انجام مأموریتهای پیچیده هوایی را دارند. اهمیت این جنگندهها برای عربستان و آمریکا دو جنبه دارد: نخست آنکه، نماد قدرت و اعتبار نظامی در منطقه و نشاندهنده جایگاه سعودیها در «جهان غرب» پس از ۱۱ سپتامبر است؛ دوم آنکه سبب تقویت بازدارندگی و امنیت منطقهای است، بهویژه در برابر تهدیدات احتمالی. فروش F-35 به عربستان، بهرغم انحصار پیشین اسرائیل، نشانهای از تغییر معادلات ژئوپلیتیک و توانایی بنسلمان در مذاکره و اثرگذاری بینالمللی است.]
او حتی بدون اشاره مستقیم به چین گفته پکن میتواند جای فناوریهایی را پر کند که واشنگتن در ارائه آنها تردید دارد. مگان اوساليوان، کارشناس انرژی و مقام پیشین دولت بوش در این رابطه اظهار داشته است: «این رخداد، بازگشتی تمامعیار است. بنسلمان، عربستان را بیش از هر دورهای به کشوری کلیدی برای تحقق منافع آمریکا تبدیل کرده است. ولیعهد با تلفیق استراتژی تهاجمی، فناوری، سیاست نفتی که قیمتها را پایین نگه میدارد و بازی ماهرانه با کارت چین، توانسته بهطور همزمان منافع عربستان و آمریکا را به هم پیوند دهد.»
محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان سعودی، در دیدار اخیر با رئیسجمهور ترامپ به بخشی از اهدافش دست یافت، اما همه خواستههایش محقق نشد. توافق هستهای طولانیمدت میان واشنگتن و ریاض دوباره به آینده موکول شد و دو طرف صرفاً بر سر مهلتهایی نامشخص برای حل مسئلهٔ غنیسازی اورانیوم توافق کردند؛ موضوعی حساس که توانایی سعودیها در تولید سوخت رآکتور و حتی فناوری ساخت سلاح هستهای را در پی دارد. همچنین مشخص نشد که آیا پیمان دفاعی کاملی میان دو کشور امضا شده یا خیر. گزارش اطلاعاتی کاخ سفید صرفاً به حوزههای همکاری اشاره داشت و اختلاف زیاد با تعهدات دفاعی متقابل آمریکا با ژاپن، کره جنوبی یا فیلیپین را نشان میداد.
با این حال، توفیق ولیعهد در استقرار جنگندههای افسیوپنج و دسترسی به پیشرفتهترین تراشههای آمریکایی، کمتر از ۲۵ سال پس از حملات ۱۱ سپتامبر،
عربستان را در زنجیره فناوری آمریکا ادغام کرده و نشان میدهد سعودیها خود را بخشی از «غرب گسترده» میدانند.
بدون شک تحلیلگران علوم سیاسی و پژوهشگران خاورمیانه تا مدتها به بررسی نحوه دستیابی بنسلمان به این موفقیت خواهند پرداخت. اولین نشانهها به سال ۲۰۱۸ بازمیگردد؛ پس از قتل جمال خاشقجی، هنگامی که ترامپ اولین سال ریاستجمهوریاش را سپری میکرد، گزارش سازمان سیا نشان داد که ولیعهد پیشاپیش از این طرح مطلع بوده و احتمالاً در تصویب آن نقش داشته است. بنسلمان بهرغم بحرانیشدن موضوع و اعتراضات داخلی و بینالمللی، با شکیبایی، بهرهگیری از معاملات اقتصادی و مدیریت دقیق روابط دیپلماتیک، توانست جایگاهش را در واشنگتن تثبیت کند. ترامپ در مواجهه با پرسشی دربارهٔ قتل خاشقجی، از ولیعهد دفاع کرد و با عبارت تحقیرآمیز «این چیزها پیش میآید» نشان داد که موضوع را مطابق سیاست خود مدیریت میکند.
[م. جمال خاشقجی، روزنامهنگار سعودی و ستوننویس واشنگتنپست، منتقد سیاستهای محمد بن سلمان بود. او در مهر ۱۳۹۷ (۲۰۱۸) هنگام ورود به کنسولگری عربستان در استانبول ناپدید شد و پس از چندی مشخص شد بهصورت فجیعی به قتل رسیده است. گزارش سازمان سیا با «اطمینان بالا» نشان داد ولیعهد از این طرح مطلع بوده و احتمالاً دستور بازداشت یا قتل خاشقجی را تأیید کرده است. این حادثه واکنشهای جهانی و تنش دیپلماتیک میان عربستان و غرب را به دنبال داشت و تا مدتها مانع از حضور بنسلمان در عرصهٔ بینالمللی شد.]
وقتی خبرنگار شبکه ABC از ولیعهد پرسید که آیا پیشاپیش از طرح قتل جمال خاشقجی اطلاع داشته و نقشی در تصویب یا هدایت آن ایفا کرده است؟ او آشکارا آماده بود و پاسخی سنجیدهای در آستین داشت: «شنیدن اینکه کسی جانش را بیدلیل یا به شکلی غیرقانونی از دست بدهد، واقعاً دردناک است، ولی ما سیستممان را اصلاح کردهایم تا مطمئن شویم در آینده اتفاق مشابهی رخ نخواهد داد.»
با این حال، ممکن است ماهها یا حتی سالها طول بکشد تا روشن شود آیا معاملههای اعلامشده به همان وسعت و اهمیتی هستند که رهبران توصیف کردهاند یا خیر. فروش جنگندههای F-35، نیازمند تصویب کنگره و انتظار در صف طولانی است؛ هر فروند بین ۸۰ تا ۱۱۰ میلیون دلار قیمت دارد و تحویل کامل آن زمانبر است. شرایط مشابهی نیز درباره رآکتورهای هستهای و کنترل فناوری غنیسازی وجود دارد و تحقق کامل این توافقات به عوامل قانونی و فنی متعددی بستگی دارد.
تراشهها و مراکز داده احتمالاً سریعتر پیش خواهند رفت و نشانههای اولیه بهبود روابط را آشکار میسازند. با این حال، همانطور که آمریکا از تجربه چین آموخته است، رابطه دیپلماتیک جامع فراتر از معاملات اقتصادی است و شامل منافع ملی، حقوق بشر و ارزشهای مشترک نیز میشود. روابط در دورهٔ ترامپ، بیشتر بر مبنای هدایای دیپلماتیک و نمادهای ملموس سنجیده میشوند تا معاهدات رسمی. دستیاران ولیعهد در پایان نشست، با بستههایی از کاخ سفید خارج شدند که امضای زرین رئیسجمهور روی آنها نقش بسته بود.
**********************************
یادداشت مترجم: مقاله دیوید سانگر به بررسی دیدار محمد بن سلمان با دونالد ترامپ میپردازد و نشان میدهد ولیعهد سعودی پس از هفت سال دوری از واشینگتن، موفق شده روابط کشورش با آمریکا را به نحوی استراتژیک بازتعریف کند. این دیدار نمادی از بازگشت سیاسی و توانایی محمد بن سلمان در مدیریت تعامل با قدرت برتر جهانی است. او توانسته بدون پذیرش کامل پیمانهای منطقهای مانند توافقنامههای ابراهیم، موقعیت خود را تثبیت کند و همزمان امتیازات قابل توجهی در حوزه فناوری و نظامی، از جمله خرید جنگندههای F-35 و دسترسی به تراشههای پیشرفته، به دست آورد. این اقدامات حاکی از دیپلماسی هوشمندانه، فشار سیاسی، سرمایهگذاری و نمایش قدرت است که جایگاه عربستان را در شبکه جهانی فناوری، اقتصاد و امنیت تقویت میکند.
دیدار ولیعهد با رئیسجمهور آمریکا همچنین بازتعریف روابط قدرت در خاورمیانه را نشان میدهد. کنترل فناوریهای پیشرفته و تراشههای حساس، به همراه سرمایهگذاری میلیارد دلاری در اقتصاد آمریکا، بیانگر پیوند میان سیاست، اقتصاد و فناوری در عصر مدرن است. با این حال، شفافیت نسبی در توافقها و بلاتکلیفی در موضوعات حساس مانند توانایی هستهای عربستان و جزئیات پیمان دفاعی، همچنان پرسشهای جدی ایجاد میکند. به عبارت دیگر، موفقیت کوتاهمدت ولیعهد ممکن است با ریسکهای بلندمدت همراه باشد؛ بهویژه از نظر مشروعیت سیاسی داخلی، روابط با اسرائیل و واکنش جامعه جهانی به مسائل حقوق بشری.
این دیدار نمونهای برجسته از دیپلماسی ترکیبی است که از قدرت نرم، فناوری و نمایش قدرت بهره میگیرد تا اهداف سیاسی و اقتصادی را همزمان پیش ببرد. تحلیلگران ژئوپلیتیک، اقتصاددانان و متخصصان فناوری از سالها پیش در حال بررسی تبعات چنین دیدارهایی هستند و بررسی این مورد خاص نشان میدهد سیاست بینالملل امروز دیگر صرفاً بر مبنای تعهدات رسمی یا توافقات سنتی شکل نمیگیرد، بلکه بر توانایی بازیگران برای مدیریت پیچیدگیها، استفاده از فرصتها و ایجاد وابستگیهای متقابل مبتنی است.
دیدار محمد بن سلمان و ترامپ جلوهای از مدیریت سیاست، اقتصاد و فناوری است. ولیعهد سعودی با مهارت توانسته از نقاط قوت داخلی و بینالمللی بهره ببرد و موقعیت کشورش را در خاورمیانه و جهان بهبود بخشد. با این حال، نقدهایی وجود دارد که نباید نادیده گرفته شوند. نخست انکه فقدان شفافیت در توافقها و عدم تعیین زمانبندی مشخص برای سرمایهگذاریها و تحویل فناوریهای حساس، میتواند منجر به ابهام و سوءتفاهم شود. دوم آنکه موضوع توانایی هستهای عربستان همچنان در هالهای از ابهام است و بدون کنترل دقیق، میتواند به تنشهای منطقهای یا جهانی منجر شود. سوم آنکه، تمرکز بر سرمایهگذاری و فناوری، بدون توجه کافی به مسائل حقوق بشر، مشروعیت سیاسی داخلی و روابط با دیگر کشورها، ممکن است اثرات منفی بلندمدت به همراه داشته باشد. این دیدار نشان میدهد که روابط بینالملل مدرن نیازمند مدیریت همزمانِ سیاست، اقتصاد، فناوری و دیپلماسی است که باید با شفافیت و پاسخگویی همراه باشد.
عربستان سعودی در سیاست خارجی با چند چالش عمده مواجه است. نخست، مدیریت روابط با آمریکا پس از تغییر دولتها و ایجاد توازن بین منافع اقتصادی و امنیتی با فشارهای حقوق بشری و انتقادات بینالمللی است. دوم، پیچیدگی روابط منطقهای با ایران، یمن و کشورهای عربی همپیمان که شامل رقابتهای ژئوپلیتیک و انرژی است. سوم، فشار برای پیوستن به توافقات صلح مانند توافقنامه ابراهیم و حل مسأله فلسطین بدون تهدید منافع ملی. چهارم، مواجهه با تأثیرات اقتصادی و تکنولوژیک جهانی، از جمله دسترسی به تراشههای پیشرفته و سرمایهگذاری در هوش مصنوعی که جایگاه عربستان را در نظم جهانی تعیین میکند.
اختلاف اصلی عربستان و اسرائیل بر سر مسأله فلسطین و راهکار دوکشوری است. عربستان تمایل دارد صلح با اسرائیل مشروط به تضمین حقوق فلسطینیان و مسیر روشن برای ایجاد کشور مستقل باشد، در حالی که اسرائیل حاضر به امتیازدهی کامل نیست. علاوه بر این، اختلافاتی در حوزه امنیت و همکاری نظامی وجود دارد، بهویژه در زمینه تسلیحات پیشرفته مانند جنگندههای F-35. مسائل مذهبی و نمادین نیز بر تنشها تأثیر دارند. هرچند هر دو کشور به دنبال همکاری اقتصادی و سیاسی در منطقه هستند، اما تفاوت در اولویتهای سیاسی و مصالح امنیتی باعث حفظ فاصله در روابط رسمی میشود.
رابطه عربستان و ایران پس از سالها تنش و رقابت منطقهای، وارد مرحلهای شکننده از گفتگوهای غیررسمی و آشتی محدود شده است، بهویژه پس از میانجیگری چین در مذاکرات. محمد بنسلمان میتواند با بهرهگیری از نفوذ اقتصادی و سیاسی عربستان و تعهد به امنیت منطقه، نقش میانجی را ایفا کند؛ او میتواند خطوط ارتباطی با تهران را باز نگه دارد و پیشنهادهای مصالحهای ارائه دهد که منافع هر دو طرف را تأمین کند. توانایی او در ترکیب قدرت نظامی، دیپلماسی و جذابیت سرمایهگذاری میتواند شرایط اعتمادسازی و کاهش تنش را فراهم سازد.
اصلاحات بنسلمانی به مجموعهای از تغییرات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی گفته میشود که محمد بنسلمان از زمان تصدی قدرت آغاز کرده است. این اصلاحات شامل کاهش محدودیتهای اجتماعی (مانند اجازه رانندگی زنان و باز شدن بخشهای سرگرمی و فرهنگی)، اصلاح نظام اقتصادی با تمرکز بر جذب سرمایهگذاری خارجی و کاهش وابستگی به نفت و تلاش برای مدرنسازی ساختار دولتی و فناوری است. هدف بنسلمان، ایجاد تصویری نوین از عربستان، افزایش نقش اقتصادی و ژئوپلیتیک کشور و تثبیت مشروعیت داخلی و بینالمللی است، در حالی که برخی منتقدان به محدودیت سیاسی و حقوق بشر اشاره میکنند.
این دیدار نشاندهنده بازگشت ولیعهد سعودی به صحنه بینالمللی پس از هفت سال تحریم سیاسی بود. او توانست روابط عربستان با آمریکا را بر اساس منافع ملی و به شکلی استراتژیک بازتعریف کند، بدون اینکه الزاماً به پیمانهای منطقهای مانند توافقنامه ابراهیم پایبند باشد. این ملاقات توانایی محمد بن سلمان در مدیریت رئیسجمهور آمریکا، بهرهگیری از اهرمهای سیاسی، فناوری و سرمایهگذاری و ایجاد موقعیت محوری عربستان در خاورمیانه و شبکه جهانی امنیت و اقتصاد را نمایان ساخت. این دیدار جایگاه سعودیها در نظم جهانی را نیز تقویت کرد.
جنگندههای F-35، پیشرفتهترین هواپیمای رزمی آمریکا هستند؛ نمادی از قدرت نظامی و عضویت عربستان در حلقه محدود فناوری غرب. این اقدام، ضمن افزایش توان دفاعی و تهاجمی این کشور، موقعیت عربستان را در منطقه تثبیت میکند و آن را به رقیب یا همکار نزدیک اسرائیل و دیگر متحدان آمریکا مبدل میسازد. از نظر ژئوپلیتیک، این معامله قدرت بازدارندگی و نفوذ سعودیها را در معادلات خاورمیانه بالا میبرد. این اقدام نشان میدهد عربستان خود را بخشی از شبکه پیشرفته غرب میبیند، صرفنظر از رخداد ۱۱ سپتامبر و نقدهای داخلی و بینالمللی.
دسترسی عربستان به تراشههای پیشرفته آمریکا، امکان توسعه دیتاسنترها و فناوریهای هوش مصنوعی را فراهم میکند. این تراشهها بخش حیاتی استراتژی سعودی برای افزایش قدرت فناوری و داده هستند. کنترل داده و فناوری اقتصاد این کشور را ارتقا میدهد و جایگاه عربستان را در شبکه جهانی نوآوری و امنیت دیجیتال تثبیت میکند. از منظر سیاست داخلی، این دسترسی به ایجاد صنایع نوین و اشتغال کمک میکند و به ولیعهد امکان میدهد از ترکیب انرژی تجدیدپذیر و نفت برای راهاندازی این فناوریها استفاده کند، بدون آنکه وابستگی کامل به خارج ایجاد شود.
محمد بن سلمان تمایل داشت پیش از تعهد کامل به توافقنامههای ابراهیم، مسیر حل مسأله فلسطین و اسرائیل را مشخص کند. او میخواست فشارها و شرایط منطقهای را مدیریت کند تا ضمن حفظ انعطاف دیپلماتیک، مشروعیت عربستان را نزد کشورهای عربی حفظ کند. این تعویق نشاندهنده سیاستی هوشمندانه است که در آن ولیعهد، مصالح منطقهای را با خواستههای قدرت برتر جهانی ترکیب میکند. همزمان، این اقدام برای اسرائیل و آمریکا پیامی روشن دارد: سعودیها حاضر به پذیرش توافق نیستند مگر اینکه منافع ملی و راهبردیشان تضمین شود.
موضوع توانایی هستهای عربستان همچنان در هالهای از ابهام است. توافقهای اعلامشده جزئیات مشخصی درباره غنیسازی اورانیوم یا ساخت سلاح هستهای ارائه نکردهاند. چنین قابلیتهایی میتوانند به استقلال کشور در تأمین سوخت رآکتورها و حتی ساخت تسلیحات هستهای منجر شوند، موضوعی که از دیرباز نقطه حساس در روابط جهانی بوده است. موفقیت ولیعهد در این حوزه نیازمند گذشت زمان، شفافیت بیشتر و تأیید کنگره آمریکاست. در عین حال، این ابهام میتواند عامل فشار دیپلماتیک و ابزاری برای چانهزنی میان ریاض و واشینگتن باشد.
هرچند دیدار محمد بن سلمان با ترامپ، موفقیت کوتاهمدت ایجاد کرد، اما ریسکهای بلندمدت نیز دارد. ابهام درباره توانایی هستهای، پیمانهای دفاعی و حقوق بشر میتواند به تنشهای منطقهای و بینالمللی منجر شود. تمرکز بر سرمایهگذاریهای میلیارد دلاری و فناوری ممکن است مشروعیت داخلی و روابط با اسرائیل و کشورهای عربی دیگر را تحت تأثیر قرار دهد. همچنین، عدم شفافیت و بلاتکلیفی در اجرای توافقها میتواند اعتماد عمومی و بینالمللی را کاهش دهد. دستاوردهای امروز ممکن است در آینده با چالشهای سیاسی، اقتصادی و امنیتی مواجه شوند.
دیدار ولیعهد و ترامپ جایگاه عربستان را در معادلات منطقهای تقویت کرده و قدرت دوجانبه سنتی میان آمریکا و متحدانش را کاهش میدهد. این اقدام، شبکهای چندجانبه از روابط سیاسی، اقتصادی و نظامی ایجاد میکند که از تعاملات سنتی و توافقات دوجانبه فراتر است. دیگر کشورها و قدرتهای منطقهای هم مجبور به بازتعریف استراتژیهای خود خواهند بود. در عین حال، این وضعیت فشار بیشتری بر ایران و بازیگران منطقهای وارد میکند و ممکن است به رقابتهای جدید یا همگراییهای غیرمنتظره میان کشورها منجر شود.
تأکید بر این موضوع، نشاندهنده سبک دیپلماسی ترامپ است که بر نمایش قدرت اقتصادی، امتیازگیری و نتایج ملموس تأکید دارد. همزمان، این سیاست از نظر ریاض فرصتهایی برای توسعه فناوری، صنایع نوین و هوش مصنوعی فراهم میکند، بدون آنکه الزاماً به توافقات سیاسی یا تعهدات طولانیمدت محدود شود.
دیدار ولیعهد و رئیسجمهور آمریکا نمونهای از دیپلماسی ترکیبی است که سیاست، اقتصاد، فناوری و نمایش قدرت را در هم میآمیزد. در این مدل، تصمیمگیری سنتی و پیمانهای دوجانبه جای خود را به تلفیق فشار، فرصت و انعطاف میدهند. بازیگر توانمند باید بتواند همزمان فرصتها را شناسایی کند، تهدیدها را مدیریت کند و شبکههای چندجانبه ایجاد کند. دیپلماسی مدرن نیازمند تحلیل دقیق شخصیتها، نیازها و فرصتهای اقتصادی و فناوری است و به قدرت چانهزنی، سرمایهگذاری هوشمند و نمایش قدرت وابسته است.
مسائل حقوق بشری و تعهدات اخلاقی به صورت محدود مطرح شدند. تمرکز اصلی بر قدرت، سرمایهگذاری، فناوری و امنیت بود. محمد بن سلمان در پاسخ به پرسشها با بیانی محتاطانه، به تغییرات سیستماتیک و اصلاحات داخلی اشاره کرد تا نگرانیها را کاهش دهد. این واقعیت نشان میدهد روابط بینالملل مدرن گاهی بر منافع اقتصادی و امنیتی اولویت دارد و مباحث حقوق بشری و انسانی در اولویت قرار نمیگیرند. این موضوع میتواند باعث تنشها و انتقادات داخلی و بینالمللی شود.