اقتصاد ایران در سال های اخیر با چالش های جدی و عدیده ای دست به گریبان بوده است. چالش هایی که برونداد آن ها چیز جز سختتر شدن زندگی و وضعیت معیشتی برای طیف های قابل توجهی از مردم کشورمان نبوده است. در این میان، یکی از مشکلات مهم در اقتصاد کشورمان، اوج گیری تبعات منفی "تورم انتظاری" است که گاه آسیب های آن از از تورم واقعی هم بیشتر است.
این نوع از تورم که بر پایه پیشبینیها و تصورات فعالان اقتصادی درباره آینده شکل میگیرد، میتواند آثار عمیقی بر رفتار مصرفکنندگان، تولیدکنندگان و سیاستگذاران بگذارد. در شرایطی که اقتصاد ایران درگیر نوسانات ارزی، فشارهای خارجی و چالشهای ساختاری است، تداوم تورم انتظاری میتواند موانع جدیتری را پیش پای ثبات و رشد اقتصادی کشور قرار دهد.
تورم انتظاری به برداشت عمومی مردم، فعالان اقتصادی و سرمایهگذاران از میزان افزایش قیمتها در آینده اطلاق میشود. اگر مردم انتظار داشته باشند که در ماههای آینده قیمتها بالا برود، بهطور طبیعی رفتارهای خود را با این پیشبینی تنظیم میکنند. مصرفکنندگان خریدهای خود را جلو میاندازند، تولیدکنندگان قیمتها را زودتر افزایش میدهند، و سرمایهگذاران از ورود به بازارهای تولیدی پرهیز میکنند. در نتیجه، خودِ این انتظار میتواند به تورم واقعی دامن بزند، حتی در شرایطی که عوامل بنیادین اقتصاد چنین روندی را توجیه نمیکنند.
تبعات منفی تورم انتظاری برای اقتصاد ایران
نخستین پیامد تورم انتظاری، کاهش اعتماد عمومی به وعدهها و برنامههای دولت برای مهار تورم است. اگر مردم باور نداشته باشند که دولت قادر به کنترل تورم است، رفتارهای اقتصادیشان بر مبنای بیاعتمادی شکل میگیرد. این پدیده، کارایی سیاستهای پولی و مالی را کاهش میدهد و در نهایت به بیثباتی بیشتر منجر میشود. در چنین شرایطی، حتی سیاستهای ضدتورمی نیز با مقاومت عمومی یا بیاثری روبهرو میشوند.
تورم انتظاری، سرمایهها را از مسیر تولید و اشتغال منحرف میکند. در فضایی که آینده قیمتی مبهم است، سرمایهگذاران ترجیح میدهند پول خود را در بازارهایی مانند طلا، ارز، خودرو یا ملک قرار دهند تا از کاهش ارزش پولشان جلوگیری کنند. این روند، منجر به کاهش سرمایهگذاری در بخشهای مولد اقتصاد مانند صنعت، کشاورزی یا خدمات میشود؛ در نتیجه اشتغالزایی کاهش یافته و نرخ رشد اقتصادی کُند میشود.
در اقتصاد ایران که بخش بزرگی از جامعه با درآمد ثابت زندگی میکند، تورم انتظاری بهویژه برای دهکهای پایین خطرناک است. با افزایش قیمتها ناشی از انتظارات تورمی، قدرت خرید اقشار کمدرآمد بیش از پیش کاهش مییابد. این گروهها نه توان سرمایهگذاری در بازارهای سوداگرانه و نه امکان مقابله با کاهش ارزش پولشان را ندارند. ادامه این روند، به افزایش شکاف طبقاتی و بروز نارضایتی اجتماعی میانجامد که خود تهدیدی برای امنیت اقتصادی و اجتماعی کشور بهشمار میرود.
در فضایی که قیمتها به شکل دائم و غیرقابل پیشبینی تغییر میکنند، برنامهریزی برای آینده دشوار میشود. بنگاهها قادر به برآورد دقیق هزینههای تولید، قیمت نهایی کالا یا سودآوری پروژههای آینده نخواهند بود. این بلاتکلیفی، چرخه تولید را مختل کرده و امکان توسعه را کاهش میدهد. در نتیجه، ظرفیتهای اقتصادی کشور بهدرستی به کار گرفته نمیشوند و فرصتهای رشد از بین میرود.
تورم انتظاری اغلب خود را در افزایش تقاضا برای ارزهای خارجی نشان میدهد. هجوم مردم به بازار ارز، حتی بدون دلایل بنیادی، باعث کاهش ارزش ریال میشود. این کاهش، به افزایش واردات گران و کالاهای واسطهای منجر میشود که مجدداً به افزایش قیمت کالاهای داخلی میانجامد. در چنین شرایطی، کنترل تورم به فرآیندی بسیار دشوار تبدیل میشود و حتی سیاستهای سختگیرانه بانک مرکزی نیز ممکن است کارآمدی خود را از دست بدهند.
راهکارهای مقابله با تورم انتظاری
تورم انتظاری یک مسئله صرفاً اقتصادی نیست. بلکه ریشه در فضای روانی و اعتماد عمومی دارد. برای مقابله با آن، دولت باید:
*با شفافسازی سیاستهای اقتصادی، اعتماد عمومی را جلب کند.
*ثبات در تصمیمگیریها و پرهیز از تغییرات ناگهانی را در اولویت قرار دهد.
*بانک مرکزی را در کنترل پایه پولی و سیاستهای ارزی مستقل و مقتدر نگه دارد.
*با اطلاعرسانی دقیق و علمی، انتظارات غیرواقعی را تعدیل کند.
*بهبود وضعیت معیشتی مردم را بهعنوان یک اولویت همزمان با مهار تورم دنبال کند.