به گزارش همشهری آنلاین، چندی قبل، زن میانسالی به یکی از کلانتریهای تهران مراجعه کرد و هنگامی که مقابل افسر نگهبان قرار گرفت، گفت: فرزندم داریوش هفته گذشته از آلمان به تهران آمد و چندین روز در خانه بود اما ناگهان ناپدید شد. گوشی تلفن همراهش نیز خاموش شده است. نگرانش هستم. لطفاً کمک کنید.
پس از ثبت شکایت و با توجه به احتمال وقوع جنایت تیمی زبده از کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ وارد عمل شدند و در نخستینگام از بیمارستانهای تهران و پزشکی قانونی استعلام گرفتند اما ردپایی از داریوش کشف نشد.
- مرگ دردناک مرد جوان در رودخانه چالوس | ۲ دختربچه نجات داده شدند
- زنم پنهانی به یک خارجی شوهر کرد | من تمام پلهای پشت سرم را خراب کرده بودم
تیم جنایی در گام بعدی با تحقیقات محلی متوجه شدند داریوش با برادرش سعید در آلمان سکونت داشته و سعید نیز چند وقتی میشود که به تهران آمده اما مادر آنها این موضوع را زمان مراجعه به پلیس اعلام نکرده است.
در گام بعدی با رصدهای اطلاعاتی گسترده مشخص شد، مرد گمشده با برادرش در آلمان یک رستوران دارند و اختلافات مالی و ملکی گستردهای داشتند که همین سرنخ مهم شک کارآگاهان را بر انگیخت.
تیم جنایی پس از کشف این سرنخ، اقدامات فنی و مخابراتی را کلید زدند و پی بردند داریوش آخرینبار در خانه مادرش بوده و پس از آن ناپدید شده است که با توجه به پنهانکاری آشنایان مرد گمشده فرضیه وقوع جنایت خانوادگی قوت گرفت.
تیم پلیسی در این شاخه از تحقیقات به خانهای که آخرینبار داریوش در آنجا حضور داشت رفتند و با بازبینی دوربینهای مداربسته متوجه شدند سعید و یکی از آشنایان نزدیکش وارد ساختمان شدند و چند ساعت بعد هراسان با خودروی خود آنجا را به مقصد نامعلومی ترک میکنند.
دستگیری مادر و برادر مرد گمشده و مرد آشنا
کارآگاهان پس از دریافت این اطلاعات مهم، بیدرنگ راهی خانه پدری داریوش شدند و پس از تعقیب و مراقبتهای نامحسوس مادر، برادر و آشنای نزدیکش مرد گمشده را در یک عملیات منسجم بازداشت کردند.
متهمان پس از انتقال به اداره پلیس آگاهی منکر هرگونه اختلاف و درگیری با داریوش بودند اما در جریان بازجوییهای جداگانه پس از مواجه با شواهد و مدارک موجود داخل پرونده دچار تناقضگویی شدند و مشخص شد قصد دارند مسیر پرونده را تغییر دهند.
تحقیقات همچنان ادامه داشت تا اینکه سعید هنگامی که متوجه شد تیم جنایی پازلهای پرونده را تکمیل کرده است و نمیتواند کارآگاهان را گمراه کند، با اظهارات ضد و نقیضی به ارتکاب قتل برادرش اعتراف کرد.
گفتوگو با متهم
از رابطهات با برادرت بگو. اختلافی بینتان بود؟
من و داریوش سالها با هم در آلمان یک رستوران داشتیم. از همانجا اختلافهامون شروع شد. سر همهچیز با هم دعوا داشتیم؛ از نحوه اداره رستوران گرفته تا دخل و خرج و حتی جزئیترین موضوعات. ولی مشکل اصلی چیز دیگهای بود... زمینهایی که تو تهران داشتیم.
منظور املاک پدری است؟ دقیقاً چه اختلافی بینتون وجود داشت؟
آره، چند تا زمین داریم تو تهران که سندش هنوز به نام پدرمونه. داریوش مدام دنبال این بود که اونارو به اسم خودش بزنه. حس میکردم میخواد سهم منو بالا بکشه. خیلی وقت بود بهش شک کرده بودم.
داریوش چه زمانی به ایران اومد؟ شما از قبل باهاش هماهنگ کرده بودی؟
نه، اصلا. خودش بیخبر از آلمان اومد. وقتی فهمیدم تو تهران دنبال کارای انتقال سند افتاده، عصبی شدم. منم بیسروصدا بلیت گرفتم و اومدم ایران. نمیخواستم بدونه من اینجام. قصد داشتم مراقبش باشم و ببینم چی کار داره میکنه.
روز حادثه چه اتفاقی افتاد؟
با یکی از اقوام نزدیکم رفتیم خونه مادرم. هنوز وارد نشده بودیم که صدای داد و فریاد مادرم اومد. فریاد میزد «کمک، کمک». در رو باز کردیم و دیدم داریوش داره سر مادرم داد میزنه و کتکش میزنه. اون لحظه دیگه نفهمیدم چی شد... یه چاقو اونجا بود... از خودم بیخود شدم و زدمش.
بعد از قتل، چه کردید؟
با کمک همان فامیل جسد رو گذاشتیم صندوق عقب. چند ساعت تو جاده چرخیدیم تا رسیدیم وردیج. اونجا جسد رو آتش زدیم که کسی نتونه پیداش کنه.
چرا مادرتون رفت و اعلام مفقودی کرد؟
من ازش خواستم. گفتم فقدانی اعلام کنه تا رد گم بشه. گفتم بذار مردم فکر کنن گم شده، بلکه من بتونم ملکها رو بفروشم و از ایران برم. ولی خب... نشد. گیر افتادیم.
تحقیقات ادامه دارد
پس این اعترافات تکاندهنده، کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ به همراه متهمان راهی وردیج شدند و جسد داریوش را پس از چندین ساعت تجسس کشف کردند و در ادامه مأموریت یافتند با اقدامات اطلاعاتی تحقیقات خود را در رابطه با این پرونده ادامه هند.
جسد مقتول برای معاینات دقیقتر به پزشکی قانونی منتقل شد و متهمان جهت روشن شدن زوایای پنهان پرونده در اختیار اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفتند.