روزنامه فرهیختگان نوشت:
نوزدهم فروردین امسال رئیس مرکز امور اتباع و مهاجران خارجی وزارت کشور اعلام کرد «مهاجران افغان دارای برگه سرشماری، مهاجران «شبهقانونی» محسوب میشوند و تعداد این مهاجران به بیش از دو میلیون نفر میرسد.» میتوان گفت پیش از این هیچکدام از مسئولان کشور از واژه «شبهقانونی» برای اتباع استفاده نکردهاند و برای اولین بار بود که یکی از مسئولان کشور از این واژه استفاده کرده است. براساس اخبار منتشر شده و به دنبال اعلام این واژه، اکنون تعداد قابل توجهی از مهاجران افغانستانی باید ایران را ترک کنند. ساماندهی مهاجران اگرچه امری لازم است و دولت بالاخره باید به سراغ مهاجران میرفت اما به نظر میرسد اخراج امروز اتباع، پیوست اجتماعی و فرهنگی لازم را ندارد.
ورود مهاجران افغانستانی از کجا آغاز شد؟
از سال 1358 که حکومت شوروی بهنفع حکومت کمونیستی در افغانستان مداخله کرد، اولینبار سیل مهاجرتی از افغانستان به سوی ایران روانه شد. نگاه سیاستمداران ما در دهه 60 سیاست درهای باز بود. به همین دلیل پذیرای نزدیک به یکمیلیون افغانستانی شدیم. موج دوم با حضور طالبان در ابتدای دهه 70 اتفاق افتاد و برای بار دوم شاهد یک هجوم جمعیت از افغانستان بهسمت ایران بودیم. موج سوم مهاجرتی نیز در حمله آمریکا به افغانستان در ابتدای دهه 80 رخ داد و آخرین موج مهاجرتی که ازقضا در این سالها بسیار طولانی بود، پس از برقراری و استقرار حکومت طالبان از نیمه اول سال 1400 است. در این موج تا سال گذشته براساس آمار غیررسمی نزدیک به یک تا 1.5 میلیون مهاجر افغانستانی وارد ایران شدند و تقریباً چنین عددی نیز به پاکستان مهاجرت کردند. ورود موج آخر مهاجران افغانستانی به ایران اما از سال 1400 تا به امروز حواشی زیاد و البته جدی داشته است. عمده حواشی پیشآمده در رابطه با حضور مهاجران افغانستانی در ایران بهدلیل ورود غیرقانونی این مهاجران و البته عدمساماندهی آنهاست به همین دلیل هر از گاهی، فیکنیوزها یا حتی تحلیلگران واقعی عالم رسانه با استناد به اطلاعات غیرواقعی و یا ناقص و مبهم در رابطه با مهاجران افغانستانی تحلیلهای غیرواقعی ارائه میدهند که ازقضا باز هم مبهم و ناقص است. اکنون اما خبر رسیده که سیاست برخورد با مهاجران به شیوه جدیدی درحال اجراست.
چند نکته درباره بگیر و ببندها
مدتی پیش بود که در میان مردم و خصوصاً اتباع خبری مبنی بر دستگیری اتباع قانونی و اعزام آنها به کمپ مهاجران منتشر شد. مهاجران افغانستانی، به مأمورانی که آنها را دستگیر و به مرکز مورد نظر اعزام میکردند، «مأموران افغانیبگیر» میگویند. براساس اطلاع «فرهیختگان» و در گفتوگوهای متعدد با مهاجران افغانستانی، مدتی پیش مأموران به طور تصادفی اقدام به دستگیری اتباع کرده و آنها را به کمپهای خارج از شهر اعزام میکردند. این اعزام از دور شبیه به یک ایده ساماندهی بود؛ اما نکته تلخ ماجرا این است که جمعآوری تصادفی تنها شبیه به یک ایده برای ساماندهی است و از قضا نمایانگر بیسیاستی و کلافگی در دستورالعملهای لازم.
در خردهروایتهای جمعآوری شده توسط «فرهیختگان» از این دستگیریها، یکی از شهروندان مشهدی تعریف میکند: «با استادکار بنای افغانستانی قرار گذاشته بودم که چون سرکار میروم و عجله دارم، چند روزه کار خانه را تمام کند. روز دوم یا سوم بود که صبح نیامد و هرچه زنگ میزدم تلفنش در دسترس نبود. روز بعد هم نیامد، البته به تلفن جواب داد و گفت مشکلی برایش پیش آمده و از فردا دوباره سرکار میآید. وقتی روز بعد سرکار آمد، از بدقولیاش ابراز ناراحتی کردم و گفتم میدانی که عجله دارم و اگر نمیتوانستی میگفتی من کسی دیگر را میگفتم. بعد که جریان اتفاقی را که برایش افتاده بود، تعریف کرد، دیگر چیزی نگفتم و قانع شدم. با همان لهجه شیرین دریاش گفت همان صبح روز اول که قرار بود سرکار بیاید، به قول خودش «صبح وقت» از خانه برآمده بود که ماشین مأموران سر راهشان را میگیرد. چون لباس کارگری داشته مدارک همراهش نبوده، این را هم گفت که اغلب افغانستانیها و به خصوص افراد مسن از ترس گم شدن مدارک و دردسرهای آن، مدارک را همراه خودشان نمیبرند و در خانه میگذارند. مدرک همراهش نبوده و او را سوار ماشین میکنند. کمکم تعدادشان زیادتر میشود و به قول خودش تقریباً چهل نفری میشوند. بعد از اینکه ماشین پر میشود، همگی را به محوطه یک پاسگاه میبرند. اوستای بنا میگوید در فاصلهای که در پاسگاه بودیم بعضیها توانستیم از طریق موبایل به خانواده خبر بدهیم و مدارک را برای پاسگاه بیاورند. با وجود اینکه مدارک به دستشان رسیده بود، کسی را آزاد نکردند. اول گفتند باید رئیس بیاید و اجازه دهد. بعد گفتند باید مدارکتان را بررسی کنیم.»
فردی دیگر تعریف میکند پسرش در راه مدرسه بوده که مأموران سر راه اتوبوسی را که سوار آن بودند، میگیرند. از همه مدرک میخواهند و از او هم که یک بچه مدرسهای است، مدرکش را میخواهند. این مهاجر میگوید: «من هیچوقت مدرک شناسایی را دست بچهام نمیدادم، از این جهت که میترسم گم کند و دردسر بزرگی ایجاد شود. از این گذشته فکرشم را هم نمیکردم که از دانشآموز مدرسه با کولهپشتی مدرسه مدرک شناسایی بخواهند. خلاصه پسرم هرچه التماس و زاری میکند که الان مدرک ندارد، میآورد و یا زنگ میزند که مادرش بیاورد، فایدهای نمیکند و او را سوار ماشین میکنند و به مرکز نگهداری افراد فاقد مدرک در محوطهای خارج از شهر میبرند. درنهایت خانواده پس از اطلاع، به همراه مدارک به مرکز مراجعه کرده و پسر کوچک را از این مرکز خارج میکنند.» این مهاجر میگوید: «شما نمیتوانید لطمه روحیای که پسرم در این جریان دیده را درک کنید. او در ایران به دنیا آمده و نه تنها هیچ ارتباطی بین خودش و افغانستان نمیبیند، بلکه خودش را یکی از مردم این کشور تلقی میکند. حالا تازه درک کرده که در این کشور شهروند درجه دو و سه هم نیست و حتی در همین عالم بچگی هم همیشه باید مدرک شناسایی همراهش و نگران مأموران باشد.»
هرچند که ساماندهی اتباع ازجمله کارهای اساسی بر زمین مانده بود و دیر یا زود، دولت باید به سراغ آن میرفت اما آنچه که در این بین و در ساماندهی اتباع به فراموشی سپرده شده است؛ حفظ کرامت انسانی مهاجران است. بر اساس ماده یک اعلامیه جهانی حقوق بشر و ماده۲ میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی، همه افراد، صرفنظر از وضعیت اقامت، از کرامت و امنیت برخوردارند. اصل۲۲ قانون اساسی ایران نیز حیثیت و حقوق اشخاص را مصون از تعرض میداند و این حق را به همه ساکنان کشور تعمیم داده است. بنابراین، تفکیک مهاجران به «قانونی» و «غیرقانونی» نمیتواند توجیهی برای نادیده گرفتن وظیفه دولت باشد.
آنچه که در این میان غیرقابل انکار است، مشکلات متعدد مهاجران و عدم رعایت کرامت انسانی در برخورد با آنهاست. آنها در پیشزمینه زندگیشان تقریباً همیشه مشکلاتی اعم از مشکل ثبت نام در مدارس، سیمکارت و حتی عابربانک دارند و در هیچ مقطعی نبوده که مهاجران با این مشکلات مواجه نباشند. نبود یک سیاست واحد، علیرغم تأکید مسئولان بلندپایه کشور این بار، مشکل جدیدی به مشکلات مهاجران اضافه کرده و آن هم جمعآوری آنها در سطح شهر و ارسال به کمپهای خارج از شهر است که به نظر میرسد این کار دون شأن کرامت انسانی است.
اخراج بدون هیچ پیوست فرهنگی
یاراحمدی، رئیس مرکز امور اتباع و مهاجران خارجی اعلام کرده بود تعدادی از مهاجران که برگه سرشماری دارند، مهاجران شبهقانونی هستند و آنها باید به کشورشان بازگردند. «ما اعلام کردیم میتوانیم به تعدادی از کسانی که برگه سرشماری دارند، اقامت یک ساله دهیم. دیگر اتباع مطمئناً ابتدا باید به کشورشان بازگردند و مسئلهشان را حل کنند و بعد به ایران بیایند. ما در سرویسدهی به پناهندگان جمعی به مشکل خوردهایم؛ کار را نیز برای اتباع شبهقانونی که سرشماری شدهاند، شروع کردهایم و تا ۱۵ تیر تعیین تکلیف میشوند. همه اتباع شناسایی شدهاند و ممکن است این تاریخ به تأخیر بیفتد، اما قطعاً تا پایان تابستان تعیین تکلیف خواهند شد.»
در بین این مهاجران، تعداد قابل توجهی وجود دارند که در طرح سرمایهگذاری 100 میلیون تومانی اتباع مشارکت کردهاند. برخی نیز بیش از 6 سال است که در ایران زندگی میکنند و تعدادی دیگر نیز حتی فرزندانشان در ایران چشم به جهان گشودهاند. با این حال اما از طریق پیامرسان سروش از آنها خواسته شده که تا تیرماه ایران را به مقصد کشور مبدأشان یعنی افغانستان ترک کنند.
بدون شک حضور بیش از ظرفیت مهمانان افغانستانی، برای کشور هزینهبردار است. اما به نظر میرسد درخواست ترک ایران برای مهاجران افغانستانیای که از قضا برگه سرشماری نیز دارند، بدون پیوست اجتماعی و فرهنگی درحال اجراییشدن است. بسیاری از افغانستانیهای حاضر در کشور به معنای واقعی کلمه، به ایران پناه آوردهاند، زیرا نظامی دولت قبلی بودند. سرنوشت این افراد و خانوادههایشان چه خواهد بود؟ سرنوشت دخترانی که بیهیچ امیدی باید زیر نظر دولت افغانستان روزگار بگذارنند چه خواهد بود؟ سرنوشت مردانی که پیش از روی کار آمدن طالبان و در دولت مرکزی زندگی داشتند و اکنون در ایران به کارگری تن دادهاند تا مبادا به کشورشان برگردند چه خواهد بود؟ اصلاً نیاز به حضور اتباع افغانستانی در برخی مشاغل چگونه تأمین و جبران خواهد شد؟ تمام اینها پرسشهای بدون پاسخ است و وزارت کشور ترجیح میدهد در سکوت سرکند و هیچیک از پیوستهای اجتماعی و فرهنگی را شفاف نکند.
هرچند که پروژهبگیران و مهاجرستیزان سعی داشتند در این مدت، میان ملت ایران و مهاجران افغانستانی تفرقه ایجاد کنند؛ اما به هرحال میان این دو ملت، پیوند عاطفی وجود دارد. عدم شفافیت در پیوستهای فرهنگی و اجتماعی اخراج اتباع شبهقانونی، حتی بر شهروندان ایرانی نیز تأثیر منفی خواهد گذاشت.
دبیر امت واحده: مشکل با دیوارکشی حل نمیشود
علیرضا کمیلی، دبیر امت واحده در این رابطه در گفتوگو با «فرهیختگان» گفت: «واقعیت این است که من احساس میکنم کسی بهدنبال راهحل واقعی نیست. الان مثلاً چند وقتی است که حتی ویزا هم به افغانستانیهایی که میخواهند بهصورت قانونی و رسمی وارد ایران شوند، داده نمیشود. به همین دلیل، هزینه ورود قاچاقی چند برابر شده است. یعنی کسانی که فکر میکنند حتی با دیوار کشیدن مسئله حل خواهد شد، خب باید بروند و تجربه دیوار مکزیک و دیوارهای دیگر را ببینند. راههای ورود تغییر خواهد کرد، کار سختتر خواهد شد، اما اصل مسئله همچنان وجود دارد. اینکه فکر کنیم مهاجر را از اینجا اخراج کنیم و از آنطرف دیگر همهچیز تمام میشود و دیگر برنمیگردند، این اشتباه است. چون زندگی آنها اینجاست. خیلی از کسانی که الان دارند اخراج میشوند، متولد ایران هستند؛ گاهی پدرشان هم متولد ایران است و اصلاً لهجه افغانستانی را هم نمیدانند. ما مسئلهمان ریشهایتر است. حالا من مفصل در یکی دو جا ارائه داشتم و عرض کردم که مادامیکه مهاجر در ایران همیشه مهاجر باقی میماند و هیچ برنامهای برای ساماندهیاش وجود ندارد، این روند ادامه خواهد داشت.»
وی افزود: «الان، این اخراج کردن یک بُعد ماجراست. یا مثلاً فرض کنید سیمکارتهای همه غیرایرانیها – از آمریکایی گرفته تا بقیه – را که غیرایرانی بودهاند، یکباره قطع میکنند. تا حالا دوبار این اتفاق افتاده است. خب، این مدل برخورد نشان میدهد که ما دچار سوءمدیریت هستیم. میخواهیم با قوانین قدیمی و ناکارآمدِ چند دهه قبل، امروز را اداره کنیم در حالی که هیچ برنامهای برای ساماندهی نداریم. وزارت یا آن سازمان مهاجرت که قرار بود شکل بگیرد، متأسفانه با دستاندازیهایی متوقف شد. در حالی که میتوانست برای اولینبار کمی منطقیتر عمل کند؛ جامعهشناسها را بیاورد، چهرههای علمی را وارد کرده، روانشناسها را دعوت کند، کارشناسان حوزه اقتصاد و دیگر حوزهها را کنار هم جمع کند و بنشیند تا طراحی کند که اصلاً چگونه باید با این مسئله برخورد کرد.»
دبیر امت واحده ادامه داد: «نخبه که فقط ایرانی و پاکستانی نیست؛ افغانستانی هم است. چرا باید کاری کنیم که نخبه برود؟ یا چرا باید کسی را که سرمایهدار و هنرمند است، اخراج کنیم؟ بقیه کشورها خرج میکنند تا نخبگان را جذب کنند، ما اما از آنطرف دیگر برخورد میکنیم. مجموع اینها نشان میدهد برنامه جدی وجود ندارد. من نمیدانم چرا، ولی واقعاً... من یکجا شوخی میکردم میگفتم که تنها چیزی که در کشور ما رویش اجماع اتفاق افتاده، اخراج مهاجران افغانستانی است! همه پای کار آمدهاند. وزیر کشور بیشترین سخنرانیهایی که کرده، درباره اخراج مهاجران افغانستانی بوده. حالا چون ایشان نیروی انتظامی هم بوده، احتمالاً بیشتر به این موضوع گرایش دارد. این نشان میدهد ما برنامه نداشتیم و نداریم و این وضعیت منجر به آسیبهایی هم خواهد شد.»
وی همچنین گفت: «دوباره هم مهاجران برمیگردند؛ اینبار بهصورت غیرقانونی و با این کار، ما در حقیقت داریم صورت مسئله را پاک میکنیم، نه اینکه آن را حل کرده باشیم. خیلیهایشان برمیگردند. و حالا اتفاقی که در واقع برای شخصِ خود من – که در این حوزه مشغول نوشتن هستم – خیلی چشمگیر بود، این است که هیچ پیوست فرهنگی و اجتماعیای برای این اخراج وجود ندارد. یعنی هیچکس در نگهداری و ماندگاریشان هم پیوست مشخصی ندارد. یعنی چرا باید مثلاً یک جریانی راه بیفتد که کثیفترین تهمتها، فحشها و دروغها را – که ما رفتیم و چند موردش را بررسی کردیم و دیدیم دروغِ مطلق و ساختهشده از صفر هستند – پخش کند؟ چرا باید یک جریان مشکوک، با وابستگیهای خاص و پولهای خاص، بیاید و یکباره یک موج سنگین علیه مهاجران را به راه بیندازد؟ خب، اگر میخواهید اخراج هم بکنید، اخراج کنید، اما این کار میتواند منجر به اتفاقاتی شود.»