تاثیر قصه‌گویی و فیلمنامه خوب در موفقیت اثر اروپایی/تجربه لذت‌بردن از آثار غیرهالیوودی

تابناک سه شنبه 23 اردیبهشت 1404 - 08:46
بدی و خوبی و پیروزی نهایی خون بر شمشیر ازجمله کلیدواژه‌های محتوایی فیلم «سرزمین موعود» هستند که در کنار تصویرکردن موضوعات انسانی و غیرانسانی و تمایزشان، فیلمی خوب را پیش رویمان می‌سازند.

تاثیر قصه‌گویی و فیلمنامه خوب در موفقیت اثر اروپایی/تجربه لذت‌بردن از آثار غیرهالیوودی

به گزارش خبرنگار فرهنگی تابناک، وقتی فیلمنامه خوب باشد، ۵۰ درصد ماجرا حل است. ۵۰ درصد باقی مربوط به اجراست که موفقیت‌آمیز باشد یا نه. نقطه قوت فیلم دانمارکی سرزمین موعود (The Promised Land) که عنوان اصلی‌اش «حرامزاده» (Bastarden) است، همین‌فیلم‌نامه است. البته فیلم‌نامه‌اش نکته تازه‌ای ندارد و شبیه فیلم‌نامه‌های موفقی است که روی پرده نقره‌ای سینما به تصویر کشیده شده‌اند. بنابراین فیلم‌نامه شسته و رفته و خوب هنوز هم جواب می‌دهد و می‌تواند یک‌فیلم را موفق کند.

بزرگ‌ترین نقطه قوت فیلم سرزمین موعود، فیلم‌نامه‌اش و بزرگ‌ترین نقطه ضعفش، همین‌عنوان دومش است که مخاطب را یاد دروغ بزرگ صهیونیست‌ها یعنی سرزمین موعود در فلسطین می‌اندازد. البته به پایان‌بندی این‌فیلم هم می‌توان ایراد گرفت اما شاید این‌پایان‌بندی به‌خاطر تفاوت بین تدوین جشنواره‌ای و تدوین اکران عمومی و یا اعمال سلیقه‌ای از بیرون برای داشتن پایان شاد باشد. 

یک‌خطی ماجرا این است که قدرت اراده باعث پایمردی و پیروزی می‌شود. کاپیتانی از ارتش دانمارک که در آلمان بوده، در پی این است که زمین‌های بایری را که کشت‌پذیر نیستند، به‌عنوان زمین پادشاه دانمارک بارور و این‌زمین‌ها را تبدیل به مستعمره کند. توجه داریم که مفهوم یهودی مستعمره هم نزد ما مفهومی منفی و غیرمطلوب است اما به هرحال با توجه به واقعی‌بودن داستان فیلم در بستر زمانی قرن هجدهم (سده ۱۷۰۰ میلادی) و شرایطی که دانمارک آن‌روز داشته، مخاطب فیلم برای کاراکتر کاپیتان لودویگ کیلین با بازی مدز میکلسن احترام قائل می‌شود. البته کیلین به‌عنوان شخصیت مثبت فیلم، در قامت مردی خاکستری تصویر شده که پایمردی و تلاش شبانه‌روزی‌اش برای بارورکردن زمین و وفاداری به پادشاه نه فقط به‌خاطر خوبی کار که به‌خاطر گرفتن عنوان اشرافی است. فیلم که از میانه عبور می‌کند، از علت انگیزه کیلین برای گرفتن عنوان، پرده‌برداری می‌شود. او فرزندی نامشروع است که البته آدمی محترم و سخت‌کوش است؛ افسری جدی و منضبط که ما را یاد سفت و سختی افسران آلمانی می‌اندازد. البته او هم از میانه‌های فیلم می‌شکند و عواطف انسانی‌اش را نشان می‌دهد. 

تاثیر قصه‌گویی و فیلمنامه خوب در موفقیت اثر اروپایی/تجربه لذت‌بردن از آثار غیرهالیوودی

اما نکته مهم این است که این‌فیلم به‌قلم نیکلاس آرسل و توماس جنسن و کارگردانی آرسل، فیلمنامه خوبی دارد و نویسندگان فیلمنامه‌اش طبق فرمول آزموده و امتحان‌پس‌داده‌ای که همیشه جواب داده عمل کرده‌اند. یک‌قطب مثبت و خاکستری که مخاطب با او همذات‌پندای می‌کند، یک‌قطب منفی که به‌مرور تنفرمان از او ساخته می‌شود و در نهایت به تیغ انتقام حق‌جویان داستان هلاک می‌شود و نقاط عطف خوب برای زنده‌نگه‌داشتن قصه. فیلمنامه براساس کتاب «کاپیتان و آن باربارا» نوشته آدا جسن نویسنده دانمارکی شکل گرفته که این‌کتاب سال ۲۰۲۰ به چاپ رسید. خود فیلم هم سال ۲۰۲۳ در هشتادمین جشنواره فیلم ونیز اکران و موفق شد. قطب منفی داستان یعنی ارباب فردریک شینگل نیز در ساخت قصه و بالاآمدن کاراکتر کاپیتان کیلین نقش به‌سزایی دارد که نباید از نظر دور نگه داشته شود؛ جوانی لوس و حال به هم‌زن که اهمیتی به دیگران نمی‌دهد و به‌خاطر حال خود آدم می‌کشد. در این‌زمینه سیمون بنن‌برگ بازیگر ۳۶ ساله دانمارکی خوب کار خود را انجام، و دوقطبی‌اش با کاپیتان کیلین را خوب صورت داده است. گواه موفقیتش در بازی هم این است که از لحظه حضورش تا انتهای کارش در فیلم، آرزو داریم هرچه‌زودتر به مرگی شنیع و درآور از صحنه اتفاقات داستان حذف شود. 

وقتی تماشای «سرزمین موعود» را شروع می‌کنیم، آهستگی روایت و سکونی که در ورودیه وجود دارد، این‌تصور را به وجود می‌آورد که با فیلمی تخت از جنس آثار سینمای اندیشه اروپایی مواجه هستیم. البته دیدن چهره بازیگران در پوستر فیلم چنین‌تصوری را از بین می‌برد اما از ابتدا تا میانه فیلم، احساس می‌کنیم با فیلمی روبرو هستیم که نمی‌خواهد با لحظات هیجان‌انگیز و اکشن، یا جاذبه‌های خشونت‌آمیز و جنسی مخاطب را پای تماشا نگه دارد. تا انتها هم همین است اما گیر فیلمنامه همان‌طور که در ابتدا اشاره کردیم، مربوط به پایان‌بندی آن است که می‌توانست یک پایان تلخ و واقعی باشد تا پایانی شیرین و غیرواقعی. دوربین کارگردان فقط به صحنه‌ای کوتاه از کالسکه حمل محکومین و دستبند بازشده‌ای روی زمین علفزار بسنده کرده و در پلان بعد، زن زندانی را سوار بر اسب کاپیتان نشان می‌دهد که به‌سمت دریا حرکت می‌کنند چون آرزوی زن از ابتدای فیلم این‌طور عنوان شده که دوست دارد دریا را ببیند. این‌پایان‌بندی به پیکره خوب فیلم نمی‌آید و ساحت شریف قصه‌گوی فیلم را کمی خدشه‌دار می‌کند اما ساختار موفق و خوب فیلم که از ابتدا تا این‌چند دقیقه پایانی ما را با خود همراه کرده، باعث می‌شود بتوان با دیده اغماض به این‌پایان‌بندی نگاه کرد و گفت ای‌کاش آخرش را این‌طور تمام نمی‌کردی!

تاثیر قصه‌گویی و فیلمنامه خوب در موفقیت اثر اروپایی/تجربه لذت‌بردن از آثار غیرهالیوودی

بدی و خوبی و پیروزی نهایی خون بر شمشیر ازجمله کلیدواژه‌های محتوایی فیلم «سرزمین موعود» هستند که در کنار تصویرکردن موضوعات انسانی و غیرانسانی و تمایزشان، فیلمی خوب را پیش رویمان می‌سازند. فیلم، از این‌حیث، یعنی به خاطر فیلمنامه‌ ساده و خوبش، روی پای خود ایستاده و محتاج جلوه‌های ویژه و ترفندهای محیرالعقول نیست. و نکته جالب هم همین است که فیلمی اروپایی و نه آمریکایی، می‌تواند با داستانی که به‌مرورو آهستگی و پیوستگی شکل می‌گیرد، مخاطبانی را که به سینمای آمریکا و هالیوود عادت کرده‌اند با خود همراه کند. 

فیلمنامه و قصه! قصه و قصه! درست است که طبق آن‌قول معروف، همه قصه‌ها گفته شده‌اند و قصه‌هایی که امروز می‌شنویم و می‌بینیم، به‌نوعی تکرار همان‌قصه‌های قدیمی هستند ولی تکنیک قصه‌گویی، فوت و فنی است که هرکس بداند، هنوز هم می‌تواند مخاطب را با خود همراه کند. 

صادق وفایی

منبع خبر "تابناک" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.