براساس یکی از مفاد این قرارداد، هلندیها از پرداخت حق گمرکی و عوارض معاف شدند و توانستند حق فعالیت در تمام ایران را بهدست آورند. در همین رابطه دفاتری در اصفهان، بندرعباس، شیراز، کرمان، لار و بوشهر افتتاح کردند. هلندیها، رقابت با انگلیسیها را سرلوحه کار خود قرار دادند؛ اما تا زمانی که «شاهعباس» زنده بود، بهدلیل همکاری آنها با شاه صفوی در تسخیر هرمز، هلندیها در اهداف خود موفق نبودند.
با مرگ «شاهعباس»، شرکتهای هلندی که از حمایت دولت خود برخوردار بودند، در رقابت با انگلیسیها موفقیتهای مهمی بهدست آوردند. در سال ۱۶۲۵ م/ ۱۰۳۵ه.ق، با وقوع جنگ بین انگلستان و هلند در خلیجفارس، این رقابتها به اوج خود رسید. هلندیها بالاخره موفق شدند برای مدتی رقیب خود را در خلیجفارس عقب برانند. بررسی وقایع خلیج فارس تا حدود سالهای ۱۶۸۰م، بیانگر این واقعیت است که هلندیها در این ایام با قدرت هر چه تمامتر تاسیسات خود را در بندرعباس و بصره اداره میکردند و تقریبا به همان مرحله از قدرت رسیده بودند که پرتغالیها یکصد سال پیشتر در خلیج فارس داشتند. هلندیها پیش از اینکه تجارتخانه خود را در بندرعباس به سال ۱۶۲۳ م / ۱۰۳۳ ه.ق باز کنند، شعبهای در بصره دایر کردند و به دادوستد کالا از راهحلب سرگرم بودند. آنان در سال۱۷۴۷ م / ۱۱۶۰ ه.ق، تجارتخانه خود را در بوشهر که برای مدتی تعطیل کرده بودند، مجددا بازگشایی کردند. اما سال ۱۷۴۷ م / ۱۱۶۰ ه.ق، پایان دوره حضور قدرتمند هلندیها در بندرعباس بود.
این بندر همانگونه که «فلور» مینویسد از لحاظ بازرگانی و اداری مهمترین پایگاه در خلیجفارس بود و نشیمنگاه به اصطلاح هیات مدیران ایرانی (واک) به شمار میرفت. هلندیها بعد از سالها حضور در بندرعباس، به واسطه اغتشاش و ناامنی مجبور شدند که دفتر تجاری خود را بهطور موقت به بصره انتقال دهند. در سال۱۷۵۳م / ۱۱۶۷ ه.ق، «بارون نیپ هاوزن» که در خدمت کمپانی هند شرقی هلند بود، بر اثر توطئه و تحریک حاکم منصوب از سوی دولت عثمانی ـ متسلّم بصره ـ و احتمالا چنانکه هلندیها در اسناد و بایگانی کمپانی (واک) گزارش کردهاند، با حمایت کمپانی هند شرقی انگلیس (ایک) که هلندیها را رقبای تجاری خود قلمداد میکردند، مجبور به خروج از بصره شد.«بارون نیپ هاوزن» در بازگشت به باتاویا در راه خود به بندر ریگ رفت و از پیشنهادی که قبلا «میرناصر» پدر «میرمهنای بندرریگی» به او داده بود استفاده کرد و با حمایت روسایش در باتاویا، در ماه نوامبر سال ۱۷۵۳ م / ۱۱۶۷ ه.ق به ایران مراجعت کرد و پایگاه هلندی نیرومندی در خارگ دایر کرد. «نیپ هاوزن» در اثبات پیشنهاد خود برای انتخاب جزیره خارگ سه دلیل ارائه نموده بود؛ از جمله اینکه حکومتهای بصره و بوشهر (شیخ ناصر آل مذکور) به انواع اخاذیها و تخلفها نسبت به بازرگانان دست یازیده و بازرگانان محلی بوشهر هم از لحاظ بدحسابی همسان بازرگانان بصرهاند. بنابراین مصرف کالاهای هلندی در بصره و بوشهر ناچیز است و بهترین مکان برای تجارتخانه هلند جزیره خارگ است که در گذشته نیز در این جزیره موقعیتی عالی و سودی سرشار داشته و لنگرگاه خوبی هم برای کشتیها بوده است.
بنابراین جزیره خارگ بهعلت جایگاه راهبردی ویژهای که در خلیجفارس داشت، محیط امنی برای فعالیتهای بازرگانی و اقتصادی هلندیها بود، چنانچه در گذشته نیز مورد توجه و علاقهمندی دیگر دولتهای اروپایی قرار گرفته بود. بنابراین در سال ۱۷۵۳ م / ۱۱۶۷ ه.ق «بارون نیپ هاوزن» رئیس تجارتخانه هلند که امیدهای بسیاری به این بنگاه بازرگانی داشت، جزیره خارگ را که در فاصله ۲۰مایلی بندر بوشهر، ۴۰مایلی بندر ریگ و ۱۴۰مایلی کشور کویت قرار داشت، تصرف کرد.
«بارون نیپ هاوزن»، پس از اینکه بر جزیره خارگ چیرگی یافت، اقدام به برپایی پادگان و تجهیز آن با سربازان سفیدپوست کرد. مالاییها و چینیها را برای کارهای کشاورزی و مسیحیان محلی و ارمنیها را برای کارهای تجارتی تشویق کرد تا به جزیره خارگ بیایند و امور تجاری و اقتصادی آن جزیره را در اختیار گیرند. حاکم هلندی جزیره موفق شد یک کوچنشین کوچک در آنجا بهوجود آورد. در این کوچنشین افزون بر هلندیها و دیگر عیسویان، شماری غیر کاتولیک نیز حضور داشتند. هلندیها پس از سه سال اقامت در جزیره خارگ، یک نمایندگی که مشتمل بر خانه اسقفی و کلیسایی نیز میشد، بنیاد کردند. حاکم هلندی جزیره بهعنوان نماینده کمپانی هند شرقی هلند اجازه داد تا عیسویان ساکن جزیره مبادرت به ساخت خانه، باغ و یک کلیسا کرده و برپایه آیین کاتولیک به انجام فرایض دینی مشغول شوند. حضور و فعالیت هلندیها در جزیره خارگ مایه زیان و ضرر برای آنان بود.
شورای عالی سیاستگذاری واک که در باتاویا (جاکارتا) مستقر بود، در ۱۱مارس ۱۷۶۲ م/ ۱۱۷۶ ه.ق تصمیم گرفت که تجارتخانه خارگ را به سبب زیانی که در عملکرد خود داشته تعطیل کند، اما یک ماه بعد در این تصمیم بازنگری شد و مدیران واک قرار گذاشتند که هزینههای تجارتخانه خارگ را تا ۵۰درصد کاهش دهد و از شمار کارکنان کاسته شود، شاید از این راه سودآوری تجارتخانه افزایش یابد.
در یک نگرش کلی میتوان گفت، هلندیها در مدت ۱۴۰سالی که در ایران حضور داشتند، نتوانستند با اقدامهایشان یک تغییر بنیادی در جهت اصلاح وضع خود بهوجود آورند. شاید این نظریه «ویلم فلور» درست باشد که آنها هرگز طرح بزرگی برای چیرگی بر خلیج فارس نداشتند، اگر چه افرادی مانند «بارون نیپ هاوزن» شخصا چنین اندیشهای در سر داشت، اما مقامهای بالاتر در آمستردام و باتاویا با اندیشههای وی همداستان نبودند. در دوران حاکمیت جانشینان «نیپ هاوزن» روابط دوستانه هلندیها با «میرمهنای بندرریگی» که مدتی ادامه داشت به تیرگی گرایید و آخرین ضربه در زمان حاکمیت «هوتینگ» (۱۷۶۶ م / ۱۱۸۰ ه.ق) آخرین حکمران هلندی جزیره خارگ که جوانی بااستعداد اما بیتجربه بود، وارد شد و بساط تجارت آنها برای همیشه از این ناحیه برچیده شد.
«بارون نیپ هاوزن» نماینده کمپانی هند شرقی (واک) در بصره، پس از اینکه به علت اختلاف با حاکم آن شهر به بندر ریگ آمد، از جانب «میرناصر» حکمران آنجا، با خوشرویی پذیرفته شد و جزیره خارگ که در آن روزگار زیر سیطره بندر ریگ بود، بهعنوان پایگاهی تجاری در اختیار هلندیها قرار گرفت. بعد از قتل «میرناصر» و «میرحسین» فرزند او به دست «میرمهنا که بسیار بیباک و شرور بود، هلندیها که سالها با قدرت بر جزیره خارگ حکمرانی کرده بودند، با فرزند و وارث «میرناصر» که جزیره را به آنها تسلیم کرده بود روبهرو شدند. هلندیها که مردمانی زیرک و باخرد بودند، حکومت جزیره را در دست داشتند و میرمهنا با وجود راهزنیهای دریایی و ایجاد ناامنی در راههای ساحلی جرات نمیکرد که علیه آنها اقدام خاصی انجام دهد.
میرمهنا سخت در دل داشت که از نیپ هاوزن و هلندیها انتقام بگیرد و برای رسیدن به اهدافش در سال ۱۷۵۷ م / ۱۱۷۱ ه.ق هنگامی که کریمخان زند به سوی دشتستان لشکرکشی کرد تا حاکمان این ناحیه را به پرداخت خراج وادار سازد، درصدد بر آمد تا خان زند را به تاختن بر هلندیها در جزیره خارگ تشویق و ترغیب کند؛ اما در اجرای این سیاست با شکست مواجه شد.
زمانی که بارون نیپ هاوزن جزیره خارگ را ترک گفت، آنجا را به دست نخستین جانشین خود «واندرهولست» و بعد «بوشمان» سپرد. در زمان واندرهولست- که فردی میخواره و بیتجربه بود – میرمهنا از هر فرصتی برای ضربه زدن به هلندیها استفاده میکرد؛ بهطوریکه آنها را پریشان و لرزان ساخته بود. زمانی که حاکم بندرریگ درصدد بر آمد تا به چیرگی هلندیها بر جزیره خارگ پایان دهد، واپسین نماینده هلند در خارگ ـ «هوتینگ» ـ تجربه کافی برای ستیز با میرمهنا را نداشت.
میرمهنا و یارانش در جزیره «خارگو» در شمال غربی جزیره خارگ مستقر شده بودند و گاه و بیگاه به استحکامات هلندیها هجوم میآوردند و آنها را نابود میساختند. سرانجام در روز موعود، دژ «موسلستاین» را محاصره کردند و حاکم هلندی را به این بهانه که تصمیم به مذاکره و قصد ایجاد زمینه مناسب برای صلح دارند، از دژ بیرون آوردند و بهطور موقت به اسارت گرفتند. میرمهنا به حاکم هلندی دستور داد که خود و افسران و سربازانش بدون اسلحه، دژ «موسلستاین» را ترک کنند و هلندیهای مستقر در جزیره که جان خود را در خطر میدیدند، فرمان میرمهنا را پذیرا شدند، بدون اسلحه از قلعه خارج شدند و دژ به تصرف نیروهای طرفدارمیرمهنا در آمد. «کارستن نیبور» جهانگرد دانمارکی که در سال ۱۷۶۵ م / ۱۱۷۹ ه.ق در واپسین روزهای حضور هلندیان در جزیره خارگ شاهد و ناظر اقدامات جسورانه «میرمهنای بندرریگی» علیه آنها بوده و در همان زمان از طریق خارگ عازم بصره شده است، شرح رویدادهای جنگ را در سفرنامه خود هرچند مختصر اما دقیق برای خوانندگان ترسیم کرده است.
وی مینویسد: «استحکامات خارگ خیلی خوب بود. هلندیها ۹۰ تا ۱۰۰ نفر برای دفاع از قلعه داشتند و علاوه بر این ۴۰ تا ۵۰ملوان دریایی در کلابیطهای (نوعی قایق دریایی) آنها خدمت میکردند، اما چیزی که هلندیها نداشتند یک رهبر بود.»
«نیبور» در بررسی علل شکست هلندیها، سفر «بوشمان» به باتاویا، جانشینی «هوتینگ»، بازگشت ناخدا «پرایس» فرمانده نیروهای انگلیسی به هندوستان، اتحاد ناگزیر هلندیها با شیخ بوشهر (شیخ سعدون) که دشمن آنها بود و بهطور کلی عدم اتحاد و اتفاق بین متحدین را موثر دانسته است. این عوامل سبب شد تا سرانجام میرمهنا با مساعدت یک ایرانی و به قول نیبور، به خاطر خیانت یک ایرانی، قلعه و تمام جزیره و همچنین مقدار زیادی کالاهای تازه را که از باتاویا رسیده بود به تصرف در آورد و به این ترتیب جزیره خارگ را هم بهدست آورد. با سقوط دژ «موسلستاین» در روز اول ۱۷۶۶ م / ۱۱۸۰ ه.ق به سلطه هلندیها که از آغازین سالهای سده هفدهم میلادی آغاز شده بود، پایان داده شد و در نتیجه یکی دیگر از رقبای نیرومند انگلیسیها از منطقه خلیجفارس خارج شد.