سایت صراط نیوز نوشت:
رضا رشیدپور را میتوان در جرگه افرادی گنجاند که خود را در همه امور صاحب نظر میدانند و دستی بر آتش همه چیز دارند. نگاهی به سیر تطوّر فعالیت نامبرده مؤید آن است که از تیترخوانی روزنامههای ورزشی در برنامه صبح بخیر ایران و تحصیل در رشته مهندسی عمران گرفته تا کنشگریهای سیاسی نظیرِ غوغای روحانی نگر، بازیگری، خلبانی و فیلمسازی، همه و همه حکایت از این واقعیت دارند که او در وضعیتی قرار گرفته که نمیداند با خود چند چند است!
رشیدپور که به تازگی به صنف کافهداران جزیره کیش پیوسته، اخیراً در مصاحبه با برنامه گفتگومحور چهارراه اظهاراتی را بر زبان رانده که تعجببرانگیز است. از این رو شایسته است برای پی بردن به نگاه و رویکردِ کنونی وی، آنها را به شکلی نقّادانه ارزیابی نمود.
رشیدپور در بخشی از این گفتوگو با ادای احترام به اپوزیسیون جمهوری اسلامی میگوید: «من برای براندازهای منطقی هم احترام قائلم. کشور برای آنها هم هست»!
در این باره باید گفت که ایران متعلّق به تمام ایرانیانی است که دل در گروِ اعتلای این مرز و بوم دارند و از پشت به هموطنانشان خنجر نمیزنند؛ وگرنه آیا رواست تا برای قاتلان ۱۲ هزار ایرانی و متّحد بعثیهای جنایتکار که در قلّه براندازان جمهوری اسلامی خودنمایی میکنند، احترام قائل بود و کشور را متعلّق به آنها نیز دانست؟!
مجریِ سالهای نه چندان دورِ صداوسیما با بیان اینکه فلسفه حاکمیّت بر مبنای دیالکتیک است، ادامه میدهد: «دیدیم که زنان به استادیومها رفتند و اتفاقی نیفتاد. ما تا تن به این تلاطمها ندهیم، به تعادل در کشورداری نخواهیم رسید»!
اتفاقاً بعد از اینکه اجازه ورود بانوان به استادیومها داده شد، شاهد بروز فجایعی در بازی تیمهای پرسپولیس و سپاهان یا تراکتورسازی و پرسپولیس بودیم که زبان از شرح آنها قاصر است، اما گویا به تعبیر رضا رشیدپور، این رخدادها طبیعی بوده و هیچ اتفاقی نیفتاده است. در عین حال باید این سؤال را از او پرسید که آیا با تن دادن به تلاطمهای دیگری مثل «آزادی کشف حجاب»، «آزادی همجنسگرایی»، «آزادی تنفروشی» و «آزادی شرب خمر»، به تعادل نهایی در کشورداری خواهیم رسید یا خیر؟!
وی در ادامه، گریزی به ماجرای انتشار تصاویر دخترش میزند و اظهار میدارد: «هیچکس مصلحت دختر من را بهتر از خودم نمیداند. چرا افرادی به دختر من از خودم حساسترند؟ زندگی دختر من به هیچکس ربطی ندارد. بیخود میکند هر شخصی که درباره دخترم نظر دهد»!
جالب اینجاست که گویا رشیدپور فراموش کرده است که انتشار تصاویر شخصی در صفحه عمومی شبکههای اجتماعی، باعث میشود تا میلیونها نفر آن را ببینند و این همان خود را در معرض قضاوت قرار دادن است؛ لذا وقتی این انتشار، به اختیار فرد منتشر کننده صورت میگیرد، دیگر نباید مخاطبان را به دلیل قضاوتهایشان شماتت کند.
رشیدپور همچنین با یادآوری حوادث سال ۱۴۰۱ و موضوع حجاب و عفاف، میگوید: «آقای حاکمیت حرفم را رُک میگویم، حرف مردم را زدن فتنه نیست. وقتی مردم میخواهند درباره لباسشان تصمیم بگیرند، این اغتشاش نیست. درصدی از خانمها روسری را برداشتهاند، چه اتفاقی افتاد؟ هیچ»!
جای تأسف است که اگر در ابلاغ قانون عفاف و حجاب از سوی نهادهای ذیربط، اهمال و تأخیر صورت نمیگرفت، دیگر فردی، چون رشیدپور به خود اجازه نمیداد که اینگونه دغدغهمندان و دلسوزانِ حوزه عفاف و حجاب را مخاطب قرار داده و عدم برخورد با کاشفان حجاب را در حُکم عادیسازیِ زیرپا گذاشتن این واجب شرعی، به خورد مخاطب دهد. افزون بر این، تأکید قشر متدین و مذهبی بر اجرای قانون عفاف و حجاب، صیانت از حریم عمومی اجتماع در برابر بدپوششی و عریانگردی است، وگرنه هیچکس بنای آن را نداشته و ندارد که طبقِ سفسطه رشیدپور، در نحوه لباس پوشیدن مردم دخالت کند.
رشیدپور در خاتمه نیز اظهار داشته است: خانه من رسانه ملّی است. دلم برای تلویزیون تنگ شده است. اجازه دهید برنامه موردِ علاقهام را بسازم!
دراینباره باید اظهار داشت که استعدادهای کشور صرفاً در چند چهره شناخته شده تلویزیون خلاصه نمیشود و در طول این سالها با مدیریت مدیران رسانه ملّی، افراد و چهرههای جدیدی در تلویزیون رشد کرده و توانستهاند به تولید برنامههای جذاب و پُرمخاطب بپردارند.
در پایان امید است رضا رشیدپور و سایر سلبریتیهایی که در طول این سالها به جای پرداختن به مسائل اصلی و واقعی مردم، خود را درگیر حواشی نمودهاند، به جرگه مردم بپیوندند و با رعایت خطوط قرمز قانونی و اجتماعی، به وظیفه خطیر خود در حوزه خطیر جهاد تبیین بپردازند.