در حال حاضر همه منتظر اعلام خبری از یک توافق درباره اوکراین هستند. فعالیتهای دیپلماتیک به صورت جدی و فشرده در جریان است و نشانههای آشکار حاکی از آن است که اتفاق مهمی در راه است. در این شرایط، تلاش برای حدس اینکه کدامیک از طرحهایی که به بیرون درز کرده واقعیاند و کدام اطلاعات غلط، فایدهای ندارد. آنچه روشن است، این است که به روسیه گزینهای پیشنهاد شده که بهاصطلاح باید بین «یک پرنده در دست و دو پرنده در بوته» یکی را انتخاب کند. مشکل اینجاست که عناصر لازم برای یک توافق پایدار هنوز در میان پرندههای مختلف پراکندهاند.
در حال حاضر بحثها عمدتاً حول محور قلمرو سرزمینی در جریان است. این موضوع بسیار حساسی است، زیرا مناطق مورد بحث هماکنون در کنترل روسیه هستند. اما باید توجه کرد که بالهای پرنده قیچی شدهاند زیرا به رسمیت شناختن قانونی حاکمیت روسیه بر این سرزمینها، دستکم در کوتاهمدت، واقعبینانه به نظر نمیرسد. به رسمیت شناختن دوفاکتو (غیررسمی) همراه با تعهدی برای عدم تلاش جهت بازپسگیری این مناطق از طریق زور بیشتر دستیافتنی به نظر میرسد. در فضای جهانی امروز، سادهلوحانه است که هر توافق حقوقی را نهایی و غیرقابل تغییر بدانیم.
با این حال، مسئله قلمرو سرزمینی دلیل اصلی آغاز این جنگ نبوده است. موضوع عمیقتر است، تضادهای امنیتی حلنشدهای بود که طی چند دهه انباشته شده بودند. «غیرنظامیسازی» – که در مطالبات اولیه روسیه بسیار برجسته بود –به بیطرف بودن اوکراین و محدود کردن توان نظامی این کشور، چه از طریق کاهش تولید داخلی، قطع کمکهای خارجی و یا کاهش نیروهای موجود اشاره داشت.
این خواست روسیه، بر مبنای مسئلهای ساختاری و اساسی است. زیرا تحقق آن نظم بینالمللی پس از جنگ سرد را زیر سؤال میبرد، نظمی که بر گسترش بیحد و مرز ناتو در اروپا و اوراسیا، بدون توجه به اعتراضات مسکو، استوار بوده است. عملیات نظامی روسیه در واقع نوعی اعمال «حق وتو» بوده که غرب آن را سالها از روسیه دریغ کرده بود. غیرنظامیسازی واقعی اوکراین، عملاً به معنای به رسمیت شناختن این وتو خواهد بود. اما بسیاری از کشورهای غربی هنوز حاضر نیستند چنین الگویی را بپذیرند.
با انتقال تمرکز مذاکرات به مسائل مربوط به قلمرو سرزمینی (ارضی)، موضوع اصلی امنیت نظامی به حاشیه رانده شده است. شاید دولت فعلی رئیسجمهور ترامپ که نسبت به موجودیت ناتو نیز تردید دارد، این موضوع را چندان بنیادی تلقی نمیکند. یا شاید برای ترامپ آسانتر است که اوکراین را وادار به واگذاری زمین کند تا اینکه اروپا را مجبور کند حقوق امنیتی روسیه را به رسمیت بشناسد.
با این وجود، برای مسکو، امنیت نظامی مسئلهای اساسی باقی میماند. حتی اگر واشنگتن حاضر شود امتیازهای بزرگی از جمله لغو تحریمها و به رسمیت شناختن تغییرات ارضی را بدهد، روسیه نمیتواند از مطالبه اساسی خود مبنی بر تامین حقوق امنیتی روسیه صرفنظر کند.
این مسئله در ریتم دیپلماتیک تفاوت ایجاد میکند: واشنگتن خواهان دستیابی به توافقی سریع است؛ اما کرملین بر این باور است که عجله منجر به توافقی قابل اتکا نخواهد شد. البته مسکو به خوبی به این مسئله واقف است که شرایط سیاسی کم نظیری در واشنگتن فراهم شده است و نمیخواهد این فرصت را از دست بدهد.
در نهایت، نتیجه بهزودی روشن خواهد شد. با این حال، یادآوری چند درس مهم از تاریخ ضروری است:
نخست، رسیدن به اهداف سیاسی گاه نیازمند بیش از یک کارزار است. توقف جنگ الزاماً به معنای پایان منازعه نخواهد بود.
دوم، هیچ توافقی نامحدود و غیرقابل تغییر نیست. اگر توافقی نتواند رضایت واقعی همه طرفها را جلب کند، دیر یا زود فرو خواهد پاشید. مبارزه ادامه خواهد یافت، نه الزاماً از طریق جنگ، بلکه به اشکال دیگر.
سوم، اوکراین تنها بخشی از یک روند بزرگترِ دگرگونی جهانی است که روسیه میخواهد در آن نقش محوری ایفا کند. این تحولات همین حالا هم در جریاناند و در آینده ژرفتر خواهند شد. رسیدن به نوعی تفاهم با ایالات متحده اهمیت دارد. جالب اینکه موضوع ناتو ممکن است در گذر زمان نه بهخاطر فشار از جانب روسیه، بلکه بهدلیل کاهش تدریجی کارآمدی و اهمیت این ائتلاف خودبهخود حل شود.
اما فعلاً این مسائل مربوط به آیندهاند. در کوتاهمدت، روسیه با انتخاب بین پرندههایی ناقص و محدود روبهرو است و باید با دقت بسنجد کدام را بگیرد و کدام را رها کند.