به گزارش مشرق،کانال تلگرامی سیاست شناسی در مطلبی با عنوان ترامپ و دشواری تحلیل نوشت:
یکی از اشکالات رایج در امر تحلیل تکیه صرف بر خبر است؛ بدون شک خبر نقش مهمی دارد، اما بیتوجهی به دیگر ارکان تحلیل و شناخت عمیق پیشینی -که آن هم سازوکار اصولی و علمی خود را دارد- باعث میشود تحلیلگر هر لحظه متناسب با اخبار که بعضا هم حتی از یک منبع ضد و نقیض هستند، تحلیلی ارائه دهد و مکررا مبتلا به تناقضگویی و پیشبینیهای اشتباه شود.
مثلا بدون شناختی کلی، اگر امروز ترامپ تهدید نظامی کند، آن را حمل بر قطعیت وقوع جنگ کند و وقتی ترامپ ساعتی بعد یا چند روز بعد از توافق نزدیک سخن بگوید، آن را نویدبخش صلح و آشتی بپندارد.
در گذشته تجزیه و تحلیل مواضع و سخنان روسای پیشین آمریکا و سیاستهای آنها و پیشبینی آن بر اساس پارامترهای شناخته شده آسانتر بود. قبلا در این خصوص روانشناختی شخصیت رئیس جمهور آمریکا نقشی فرعی داشت، اما امروز عنصر شخصیتی ترامپ مهمترین پارامتر در تحلیل سیاستهای رئیس جمهور آمریکاست. علت هم این است که خلق و خوی پیچیده ترامپ مهمترین عامل جهت دهنده به سیاست و رفتارش است.
اما شناخت خلق و روان ترامپ نیز بسیار دشوار است؛ چون اساسا تیپ شخصیتی ثابتی ندارد و به تبع آن هم در موضوع واحدی موضع و رفتاری یکسان ندارد. البته جدا از این که این رفتار بخشی از ذات اوست، تا حدود زیادی هم در این کار تعمد دارد. از این رو، نباید سخنان و مواضع او را چون گزارهای قطعی پنداشت.
اگر شناختی کلی از کلیات رفتار و طرز فکر او نداشته باشیم، هر لحظه و هر روز با هر اظهارنظر جدید او درباره یک موضوع باید به شکلی متفاوت تفسیر و تحلیل کنیم و دچار تناقض شویم.
تا این لحظه میتوان گفت که سه امرِ کلیِ جهت دهنده سیاست کلان ترامپ در قبال ایران تا حدودی -و نه کاملا- روشن است:
1ـ به دنبال جنگ نیست؛ اما این بدان معنا نیست که هر گونه حملهای منتفی است؛ بلکه تحت شرایطی ممکن است برای بالا بردن دز فشار به اسرائیل چراغ سبزی نشان دهد که حملات ایذایی محدودی انجام گیرد، البته اگر قبلش مطمئن باشد که منجر به جنگ نخواهد شد.
2ـ به دنبال توافق به عنوان یک اولویت است؛ این هم بدان معنا نیست که هر توافقی را میپذیرد و یا به توافق احتمالی تمام و کمال عمل خواهد کرد.
3ـ در رویکرد خود در قبال تهران چندان در گیر و دار مشکلات و مسائل تاریخی فیمابین نیست.
تا اینجا، صرف شروع دیپلماسی با ایران یک امر و پالس مثبت است و در راستای همان اولویت او برای توافق است. اما مساله کلیدی این است که چه توافقی میخواهد. این را هم باید درک کرد که تصویر و روایت برای او بسیار حائز اهمیت است و به همین خاطر میخواهد با اعمال مستمر تحریمها، تهدیدها و مواضعی حداکثری فضای بیرونی مذاکرات و نه لزوما فقط فضای میز مذاکره را تحت الشعاع قرار دهد که البته این رفتار او جدا از این که تلاشی برای به تصویر کشیدن مذاکره با ایران از موضع قدرت است، بلکه این رفتار او نوعی چانه زنی مذاکراتی نیز هست.
اما اگر او زمانی فکر کند که مذاکره با ایران به دلایلی تصویری ضعیف از او نشان میدهد، ممکن است حتی وسط راه و برای مدتی قید آن را هم بزند؛ به ویژه اگر در پروندههای مهمی چون جنگ اوکراین با برقراری صلح توفیق کلانی به دست آورد.
یا حتی ممکن است زمانی هم اگر توافقی حاصل شود و اگر او نتواند تصویری برنده از آن در مقابل مخالفان بسازد، در مسیر اجرا برای جبران تعلل کند.
اما در عین حال هم نباید فراموش کرد که ترامپ دوست دارد از کاه، کوه و از هیچ، دستاوردی بزرگ بسازد؛ نمونه آن کارنامه صد روز نخست ریاست جمهوری دوم اوست. در حالی که در هر دو عرصه اقتصادی و پروندههای سیاست خارجی دستاورد خاصی نداشته و در پسرفت هم بوده است، اما با آب و تاب تبلیغ میکند و میگوید که در این صد روز به اندازه صد سال و دهها رئیس جمهور کار کرده است.
از این رو، هم بعید نیست که فردا روزی توافقی با ایران تقریبا در سطح همان برجام با تغیراتی امضا کند و برای خلق همان تصویر برنده مانور دهد و بگوید تنها کسی بوده است که مانع دستیابی ایران به سلاح اتمی شده است و در آن هنگام هم مقصود خود از برچیدن برنامه هستهای ایران را برنامه هستهای نظامی اعلام کند.
ترامپ همین است؛ واقعا برخی اوقات خودش هم از رفتار پیچیدهای که دارد سردرگم میشود. حتی نتانیاهو را هم سرکار گذاشته است و دیروز روزنامه اسرائیل هیوم نوشت که بیبی در گفتگو با نزدیکانش نسبت به سیاست خاورمیانهای ترامپ اظهار ناخرسندی کرده و گفته است که رفتارش با حرفهایی که او در نشست خصوصی میزند، مطابقت ندارد.
*بازنشر مطالب شبکههای اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکهها منتشر میشود.