به گزارش عصر شنبه خبرنگار فرهنگی ایرنا، سری کتابهای هدهد سفید از اسفندماه سال ۱۳۹۷ با هدف ترویج و تبلیغ کتاب و کتابخوانی با زبان و ادبیات مناسب کودکان و نوجوانان توسط نهاد کتابخانههای عمومی کشور منتشر و در قفسه کتابخانههای عمومی سراسر کشور قرار گرفته است.
هدهد سفید کتابچهای با موضوع کتاب برای کودکان و نوجوانان است که با هدف اطلاعرسانی و آگاهی بخشی در زمینه کتاب، ترویج فرهنگ کتاب و کتابخوانی، ترغیب کودکان و نوجوانان به مطالعه و انس بیشتر با کتاب و تعمیق دیدگاه مطالعاتی آنان در مواجهه با کتاب منتشر میشود.
دهمین جلد از کتاب هدهد سفید با مطالب متنوع و خواندنی درباره انقلاب و ادبیات، آشنایی با برخی نویسندگان اصفهانی و آثار آنها و داستانهای کوتاه و خلاقانه اعضای کتابخانههای عمومی در موقعیتهای جالب، به صورت چاپی و الکترونیکی منتشر و در دسترس اعضای نوجوان کتابخانههای عمومی سراسر کشور قرار گرفت.
دهمین جلد از کتاب هدهد سفید با بخشی با عنوان «آوازهایم برای تو» آغاز میشود که در آن داستانی از فریدون عموزاده خلیلی با عنوان کتابهایی که دستگیرت میکنند آمده؛ داستانی خواندنی از کنجکاوی یک نوجوان درباره کتابی که باعث دستگیری و زندانی شدن یکی از هم محلهای هایش در دوران انقلاب شد.
«اسماعیل را دستگیر کرده بودند. میگفتند کتاب ازش گرفتهاند. اما هیچ کس نمی گفت چه کتابی؟ هیچکس حق نداشت درباره دستگیریاش، بلند بلند حرف بزند، یا درباره کتابی که ازش گرفته بودند... فقط پچپچ میکردند، پچ پچ یواشکی. من هم که سیزده سال بیشتر نداشتم، از پچپچهای یواشکی چیزی نمیفهمیدم. نمیفهمیدم که اسماعیل را، که آن همه خوب و مهربان بود، که بهترین دانشگاه قبول شده بود، حتی فوتبالش هم از همهی ما بهتر بود، چرا باید دستگیر کنند؟ بدتر آنکه نمیفهمیدم چرا باید به خاطر کتاب خواندن دستگیرش کرده باشند.
در خیالات سیزده سالگیام، هی کتابی را که اسماعیل به خاطر خواندنش، دستگیر شده بود، توی ذهنم مجسم میکردم. هی اسمش را، طرح جلدش را، کلمه به کلمهاش را، تعداد صفحاتش را، پیش خودم تجسم میکردم. هی هر کتاب عجیب و غریبی را که میدیدم، میگفتم نکند همین کتاب، دلیل دستگیری اش بوده باشد؟
از بزرگترها که میپرسیدم، میگفتند: «هیس! حرف نزن بچه!»
حتی معلممان میگفت: «کاری به این کارها نداشته باش بچه، بشین سر درست!»
دچار حس دوگانه عجیبی شده بودم. هم میخواستم کتابه را به دست بیاورم، ببینمش، لمسش کنم، و حتی بخوانمش، هم می ترسیدم که مبادا تا نزدیکش شوم، تا لمسش کنم، تا بازش کنم، ساواکیها بریزند و مثل اسماعیل دستگیرم کنند و ببرند به جایی که هیچکس هیچ نشانی ازش نداشته باشد.
میدانستم اسماعیل گاهی میرفت کتابخانه، میدانستم کدام کتابخانه، خودم چند بار در کتابخانه دیده بودمش، حتی میدانستم از کدام قفسهها کتاب برمیدارد، روی کدام میز مینشیند، و کتابهایی که برداشته را، ورق میزند...
رفتم توی همان کتابخانه با حسی آمیخته از دلهره و هیجان، ترس و کنجکاوی خیره شدم به قفسه هایی که بیشتر وقتها اسماعیل میرفت سراغشان. به کتابها زل زدم، میخواستم ببینم با تله پاتی می توانم کتابی که اسماعیل را به زندان انداخته، پیدا کنم؟
قفسه هزار تا کتاب داشت. هر کدامشان می توانست همان کتابی باشد که اسماعیل را به زندان انداخته بود...
بعدها، سه سال بعد، در سال ۵۷ که اسماعیل از زندان آزاد شد، وقتی با برادرم و معلممان و خیلی های دیگر رفتیم دیدنش، به خودم جرأت دادم و پرسیدم: «آقا اسماعیل! چه کتابی ازت گرفتن که دستگیرت کردن؟»
اسماعیل اول به چشمهایم نگاه کرد بعد لبخند زد و گفت: «آقا مسعود، اونا از کتاب میترسن، هر کتابی که حقیقت را بگه. به همین دلیل بیشتر کتابها براشون ترسناکه، چون بیشتر کتابها حقیقت رو میگن، حتی همین کتابی که دست خودته.»
من حواسم نبود که کتاب دستم هست. زیر چشمی به کتابی که دستم بود نگاه کردم، ریاضیات جدید سوم دبیرستان بود!...» (ص.۴)
پس از آن داستانی از معصومه یزدانی با عنوان اوژن دلاکروا به جای لبخند مونالیزا آمده که درباره یک روز پرماجرا از زندگی یک نوجوان عاشق نقاشی در دوران انقلاب است.
در ادامه یک گزارش تصویری از مشارکت نوجوانان اعضای کتابخانههای عمومی در خوانش هدهد سفید در فضای مجازی و به اشتراکگذاری آنها و گزارشی داستانگونه از برگزاری دهمین جشنواره کتابخوانی رضوی و مراسم هفته کتاب امسال در فضای مجازی و معرفی نوجوانان و کتابداران برگزیده در این جشنوارهها ارائه شده است.
بخش «سرزمین افسانهها» از دهمین جلد کتاب هدهد سفید به شهر اصفهان و آشنایی با برخی نویسندگان این شهر و آثارشان اختصاص دارد که طی آن خاتون پوشالی از بنفشه رسولیان، همسفر ژول ورن در سفینه کلمات از سیامک گلشیری و من و پاول و ریاضیات جدید از لاله جعفری منتشر شده است.
همچنین در بخش «ساعت خوش» این شماره داستانپردازی نوجوانان عضو کتابخانههای عمومی بر مبنای موقعیتهای خندهدار روزانه ارائه شده که از بخشهای خواندنی این شماره محسوب میشود.
همچون شمارههای پیشین بخش «۱۰۱ درس محرمانه برای نویسنده شدن» نوشته فریدون عموزاده خلیلی با عنوان «دوراهیها؛ این دوراهیهای جذاب لعنتی» برای نوجوان علاقهمند به نویسندگی ارائه شده است. همچنین پس از بخش معرفی کتابهای پیشنهادی برای نوجوانان و مطلبی درباره شهید حاج قاسم سلیمانی با عنوان «همیشه ترین مرد میدان شهادت، در بخش «دور دنیا در هشتاد روز» داستان «مشترک شماره ۲۳۱» نوشته آن بیتی با ترجمه ابراهیم قربانپور نیز آمده است.
داستانهای کوتاهی از نوجوانان مخاطب هدهد سفید از مواجهه با قهرمان داستان مورد علاقه خود در «بیست هزار فرسنگ زیر دریا»، نمایشنامه تک پردهای «درِ عوضی» با محوریت کتابخانههای عمومی، خاطره یک کتابدار با عنوان «تصمیم سخت» و در نهایت نامهنگاری اعضای کتابخانههای عمومی با نویسندگان مورد علاقه خود و پاسخ این نویسندگان به نامههای بچهها پایان بخش دهمین جلد از کتاب هدهد سفید است.