به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، کاغذ سفید نامه، خط به خط پر از پیام است؛ جان داده به حروفی که به هم چسبیدهاند و شدهاند کلمه. کلمههایی که شدهاند جمله: «آقا جان سلام!» شدهاند: «یا غریبالغریا مشکلم را حل کن!» کاغذ سفید نامه پر از یادگار است، جان داده به اسمها به سلوا، مهدی، پریسا، رعنا، مرضیه، احسان، مژگان و مهرداد؛ آدمهایی که اسمشان را یک گوشه این کاغذ نوشتهاند به یادگار، کوچک با یک امضا از سر ارادت و شرمندگی. کاغذ سفید نامه، همان سند است، جان داده به عددها، ماهها، روزها، سالها، به زمستانهای سرد، تابستانهای گرم، به خیابانهای شلوغ، شهرهای دور. شده نجواهای «لیلا باجی» از روستای پاکچین شهرستان هریس، لیلا باجی که سواد نداشته، خودش نامه ننوشته، حرفهایش را یکییکی گفته و فریبا دختر همسایه برایش نوشته که: «آقا جان سلام. خیلی دلم زیارتت را میخواهد. مدام از تلویزیون ضریحت را میبینم. آقا جان زیارتت را قسمتم کن، من را هم بطلب تا عمرم به دنیاست دستم به ضریحت برسد.» نامه لیلا باجی را یکی از اهالی روستا با خودش آورده تا مشهد، انداخته در دل ضریح. نامه حالا اینجاست، بین هزاران هزار نامه دیگر، نامههایی که مخاطبشان یکی است؛ آقا امام رضا(ع)، امام رئوف، شاهِ خراسان.