دهه فجر، ايام ورود نور به تاريخ ظلمت و تباهي و پايان حكومت شاهان و تبهكاران در ايران است. روز خروج ديو و ورود فرشتگان الهي در سرزمين ماست. امامخميني(ره) كه بود كه چه كرد؟ اين سؤالي است كه مردم جهان در اواخر قرن بيستم كه خسته از تفكر الحادي فيلسوفنماهاي كفر و شرك مدرنيته بودند، از خود ميپرسيدند!
قرار بود آخر تاريخ بشر براساس آموزههاي فاشيسم، سوسياليسم و سرمايهداري كفر، شرك، الحاد و بيديني باشد، اما اينها مقدمه ظهور انساني جديد با ذوق «تأله» و حيات «متألّهانه» شد.
تا قبل از ظهور انقلاب اسلامي، فيلسوفان و حكيمان در تعريف انسان، آن را از جنس حيوان ميدانستند و ميگفتند: انسان حيواني است ناطق، ابزارساز، سياسي و... اما از دل تفكرات الحادي قرن 19 و 20 تعريفي از انسان بيرون آمد كه همه اين نظريات را باطل اعلام كرد.
خداوند به عمر علمي حضرت آيتالله جوادي آملي بركت بدهد. نظريه «انسان متأله» و «حيات متألّهانه انسان» تفسير واقعي انقلاب اسلامي و تصوير واقعي حقيقت وجودي انسان در قرن ما شد.
او ميفرمايد: «آنچه به عنوان جنس و فصل «انسان» از قرآن به دست ميآيد، تعبير «حيّ متأله» است. جنس حقيقي، انسان «حيّ» و فصل واقعي انسان «متأله» بودن اوست. انسان برخلاف حيوان، با مردن نابود نميشود. يك حيات ابدي دارد، پس از جنس حيوان نيست. فصل مميّز انسان در فرهنگ قرآن و اسلام، ناشي از «تأله» است. هيچ چيز جز خدا اضطراب انسان را فرونمينشاند. خداوند انسان را فطرتا «حيّ متأله» آفريده است.انسان داراي يك ساختار ملكوتي مشتمل بر بهترين ماده و زيباترين صورت است. انسان يك زنده خداجوي و خداخواه است كه با مرگ از نشئه دنيايي به مرحله برزخي و سپس فرابرزخي منتقل ميشود. اين حيثيت انتقال او را حتي از فرشتگان متمايز ميكند.»(1)
پيام انقلاب صنعتي در غرب اين بود «خدا مرده است» و انسان همان خداست. خدا را انسان آفريده، نه اين كه انسان آفريده خداست! از دل اين تفكر كفرآميز، دو جنگ جهاني بيرون آمد كه ميليونها انسان را به كام مرگ فرستاد.
مدرنيسم آمده بود به «حيات متألهانه انسان» پايان دهد و اصالت را از خدا نفي و به انسان نسبت دهد. از دل اين تفكر شركآلود و كفرآميز، انسان تراز فاشيسم ظهور كرد. نوع رقيقتر اين تفكر در سوسياليسم و كاپيتاليسم به بازار انديشه آمد كه اولي و دومي در اواخر قرن بيستم جوانمرگ شدند و سومي در همين دو دهه اول هزاره سوم آثار افول و فروپاشي خود را تجربه ميكند.
ظهور امام خميني(ره) در قرن ما و پديداري انقلاب اسلامي، ابطال تئوريهاي فيلسوفان عصر مدرنيسم در باب «انسان»، «جهان» و «تاريخ» بود. انقلاب اسلامي متضمن «حيات متآلّهانه» و نقطه عطف در تعريف انسان در فلسفههاي رايج جهان است.
خداوند رحمت كند حسين پسر غلامحسين يوسفالي، هم او كه شهيد قاسم سليماني وصيت كرد او را كنار قبر وي دفن كنند. يك جمله كليدي در وصيتنامه شهيد حسين يوسفاللهي وجود دارد كه اقيانوسي از معارف الهي در آن نهفته است.
او مينويسد: «خوشا به حال كساني كه از دنيا همان را گرفتند كه به درد آخرتشان ميخورد و بقيه را براي اهل دنيا واگذاردند..»
اين جمله كوتاه نشان مي دهد فهم و ادراك وي از حيات انساني بوي «ابديت» و «قيامت» ميدهد. اين اوج خداخواهي و خداجويي است و شيريني ذوق تأله در افكار او موج ميزند.
امام خميني(ره) كه در روزهاي نخستين نهضت اسلامي در سال 42 زير تيغ شماتت اغيار قرار داشت و به او مي گفتند: شما كه اعلام نبرد با شاه مملكت با آن همه پشتيباني شرق و غرب عالم كردهاي، لشكر و حشم تو كجاست؟! او ميفرمود: لشكريان من در گهوارهها هستند! سالهاي 56 و 57 اين لشكر الهي چون سيل در خيابانها جاري شد و بساط يك امپراتوري 2500ساله را جمع كرد و به زبالهدان تاريخ انداخت. از آن جوانان پاكباخته با دست خالي، امروز لشكرهايي پديد آمده كه ستون فقرات ابرقدرتها را به لرزه درآوردند و تفكر شرك، كفر و الحاد را در انديشه انسان معاصر دفن كردند.
شهيد قاسم سليماني يكي از همان بچههاي دهه 40 است. وصيتنامه سياسي – الهي او پر از انديشه خداخواهي و خداجويي است. وصيتنامه وي يك مانيفست كامل در باب «حيات متألهانه» است. او نه در قامت يك سردار هميشه پيروز و يك ژنرال شجاع و پرقدرت نظامي، بلكه در قامت يك حكيم و فيلسوف ظاهر شده و دريافتهاي خود را با ذوق تألّه از انسان، جهان و تاريخ سخاوتمندانه با نثري بديع و خواندني در اختيار نسل ما و بشريت قرار مي دهد. دهها هزار شهيد در حاشيه شهرها در آرامستانها آرميدهاند. آنها تا ابد رزق و روزيشان عند ربهم تضمين است و مايه استقلال، شرف و عزت ملت ايران در تاريخ معاصر هستند.
وصيتنامه حاجقاسم، زبان حال شهيدان انقلاب است. سنگنوشته قبور آنها سند اين سخن است.
ما افتخار مي كنيم در عصري زندگي ميكنيم كه انديشه امامين انقلاب از مرزهاي جغرافياي ايران بيرون رفته و پنج قاره زمين را درهم نورديده و حيات متألهانه انسان را نمايندگي ميكند.
افتخار ميكنيم در نيم قرن گذشته همنفس شهيداني بودهايم كه قهقهه مستانه آنان جهان ما و عالم برزخ را پر كرده و در قيامت به عنوان گل سرسبد امم گذشته در صحراي محشر جايگاه ويژهاي دارند و افتخار امت اسلام هستند.
كار عظيم و سترگ امامخميني(ره) پردهبرداري از «حيات متألهانه انسان» در قرن ما، آن هم از زير آواري از گرد و غبار شرك، كفر و الحاد ناشي از مفاهيم مسموم مدرنيسم است.
غربزدگان، منورالفكرهاي هذيانگوي، بزككنندگان چهره پير، زشت و فرتوت دموكراسي ليبرال و آمريكاي در حال افول نميتوانند از ظهور «انسان متأله» در عصر ما جلوگيري كنند. نداي خداخواهي، خداجويي و انديشيدن به حيات ابدي انسان از پنج قاره جهان بلند است. امامين انقلاب و ملت ايران و شهداي انقلاب اين صدا را در عصر ما نمايندگي ميكنند. اين صدا پس از گذشت 42 سال از پيروزي انقلاب رساتر از هميشه در جهان شنيده ميشود.
پينوشت:
1- حيات حقيقي انسان در قرآن – آيتالله جوادي آملي – جلد 15 – صفحات 15، 16 و 17