ضرب المثل ها از گذشتگان به جا مانده است و هر کدام در مواقع مناسب به کار برده می شود. مادر آشیل قهرمان
مشهور افسانه ای یونان پس از تولد او با دو انگشت قوزک پایش را گرفت و وارونه در شط افسانه ای
ستیکس فرو برد و بیرون کشید به همین دلیل تمام اعضای بدن او به جز قوزک پایش رویین گردید. در زمان
فتح شهر تراوا حریف دریافت که تیر به هیچ قسمت بدن آشیل صدمه نمیزند به جز قوزک پایش. یکی از
تیر اندازان که نقطه ضعف او را پیدا کرد با تیر زهر آلود بر پای آشیل زد و کار او را ساخت و عبارت ضرب المثل پاشنه آشیل از
آن تاریخ به جا مانده است. برای خواندن متن کامل داستان این ضرب المثل در سایت پرشین وی همراه ما باشید.
پاشنه آشیل کنایه از همان / نقطه ضعف است.
ضرب المثل پاشنه آشیل از کجا آمده است؟
آشیل یا اخیلوس فرزند پله پادشاه میرمیدونها مشهورترین قهرمان افسانهای یونان است که نامش با آثار
هومر عجین شده است.طبق
بعضی روایات مادرش تتیس پس از تولد او با دو انگشت خود قوزک پایش را گرفت و وارونه در شط
افسانهای ستیکس فرو برد و بیرون کشید. بدین جهت تمام اعضای بدن آشیل به جز قوزک پایش همه
در دست مادر
بود رویین گردید…..
سپاهیان یونان که بدون کمک و یاری آشیل قادر نبودند شهر تروا را فتح کنند از اولیس خواستند تا آشیل
را به تروا کشاند و موجب وحشت دشمنان گردد.دیری نگذشت که حریف دریافت تیر به هیچ جای آشیل
کارگر نیست
مگر یک جا، همان قوزک پا یعنی جای دو انگشت مادرش که او را وارونه در آب فرو کرده بود.یکی
از تیراندازان مشهور به نام پاریس یا “آپولون” که نقطهی ضعف حریف را پیدا کرده بود تیر زهرآلودی درست بر
قوزک پای آشیل زد و کارش را ساخت و این عبارت از آن تاریخ ضربالمثل شد.
خیاطی در شهری زندگی میکرد و برای مردم لباس میدوخت. شاگردی داشت که بسیار با سیلقه بود
و مثل استادش خوب و بادوام دوخت میزد. اما سرعتش به سرعت دست استاد نبود و از این موضوع ناراحت
بود.
روزی رو به استاد کرد و از او علت را جویا شد.
استاد به او گفت که الان به تو علت این موضوع را نمی گویم که تو اگر بدانی شاید دیگر نزد من نمانی و من
دست تنها بمانم. از طرفی تو کارت خوب است و با دانستن راز این مسئله می توانی، برای خودت مغازه ای
بزنی و رقیب من شوی و کاسبی مرا کساد کنی.
خلاصه روزی استاد که خیلی پیر شده بود به شاگردش گفت: حالا که عمر من به پایان می رسد، می
خواهم
راز سرعت کارم را به تو بگویم.
شاگرد منتظر شنیدن راز بزرگی بود اما استادش گفت: تو نخ دوخت و دوزت را کوتاه نمی گیری. نخ را باید کوتاه
کنی. تو وقتی سوزنت را نخ می کنی، نخ بلند انتخاب می کنی و مجبوری که نخ را از لابه لای پارچه ها رد
کنی برای همین وقت زیادی تلف می شود.
از آن به بعد هر وقت بخواهند کسی را به همراهی با دیگران و دوری از تندروی دعوت کنند می گویند: نخ را باید
کوتاه گرفت.
قدس و باشگاه خبرنگاران