خبرگزاری فارس - همدان: «اشترمل» روستای ملی منبت گلریز در تویسرکان، روستایی که هنر انگشتان هنرمندانش زبانزد شده، دست و چوب و گرههایی که گل میآفریند، گلهایی که به آرامی روی چوبهای سخت جان میگیرد و آنگاه که مته بر روی چوب میلغزد، گلی شکوفه میکند و باغی بهار میشود.
سالهاست صدای خراطی و متههایشان روی چوبها میلغزد و گوش روستا پر است از آهنگ نوازشی که استادان منبتکار روی چوبها مینوازند، سالهاست شکوفههای بهاری نه هر سال بلکه هر روز بر روی چوبهای بیجان کارگاهشان گل میدهد و بهار هدیهای از اشترمل برای جهانیان میشود.
وقتی از منبت گلریز میگوییم نامی آشنا از دیار اشترمل به یکباره بر ذهنها خطور میکند، همان که ۵۰ سال پیش این هنر را برای این دیار به ارمغان آورد و امروز در این راه مو سپید کرده است، استادکار ماهری است و مبدع منبت گلریز تویسرکان.
وقتی با او همکلام میشوم جنس ابراز علاقهاش فرق میکند. تمام حرفهای عاشقانهاش را میشود از دستهای پینهبسته و چشمهایی که گل را بر تن بیجان چوب حکاکی میکند، فهمید.
هنرمند است دیگر! حرف دلش را به زبان نمیآورد، اما چه شبها و روزهایی را برای خلق اثر هنری صرف میکند و به یکباره میبیند یک عمر را پای عشق و علاقه و هنر دستش گذاشته است.
از صبح علیالطلوع که کرکره مغازه را بالا میدهد چنان عشقی از کار در وجودش رخنه میکند که دیگر جداشدنی نیست و تا تلفیق گرههای چوبی دست از کار نمیکشد، چنان در کار فرو میرود که وقتی به خود میآید شامگاه است و چشمهای خستهای که دیگر توان ندارد اما وقتی برای سفارش کار پا به مغازهاش میگذاری، در لحظاتی که فکر میکنی به خواستهات «نه» بگوید، با نگاهی گرم و نافذ و لبخندی از سر عشق، پاسخ مثبتی به تو میدهد که ترجمهاش همان عشق به هنر است و بس!
این قصه ۷۱ ساله مردی از تبار روستای اشترمل است کسی که خالق منبت گلریز است و عاشقانه روزها و شبهایش را با چوب و اره و دست گره زده و سالهاست در مغازه کوچک روستایی خود بر تنههای خشک و بیجان، گل میکارد، گلهایی ریز اما برخاسته از جان و دل!
استاد خوشمشرب و اهل دلی است، با اولین درخواست با ما همصحبت میشود، دلش از دستگاههای CNC که این روزها کار دست را کنار زده، خون است و وقتی میگویم چرا اعتراضی نمیکنید، میگوید «کو گوش شنوا؟».
مرتضی کاروند عنوان میکند: ۷۱ سال دارم و هنوز منبت کار میکنم، حدود ۵۵ سال است که پای منبت هستم و منبت گلریز توسط من وارد روستاهای اشترمل و جیجانکوه و در کل این منطقه شده است، در آن زمان کارهای منبت با اتوبوس حمل و نقل میشد زیرا نه جاده آسفالت بود و نه ماشینی بود، بنابراین تا دو راهی اشترمل - دولایی با اتوبوس حمل میشد و بعد با چارپایی به روستا منتقل میکردیم.
این هنرمند پیشکسوت با بیان اینکه کار منبت با دست رو به فراموشی است عنوان میکند: با ورود دستگاههای CNC در عرصه منبت، کار دستی منبت مثل فرشبافی در حال از بین رفتن است و جای خود را به دستگاه داده است.
همراه با استاد به گذشته رفتیم، در مورد نحوه ورود به کارش اینگونه توضیح میدهد: پدر من کشاورز بود، حدود سال ۱۳۴۵ که من آن موقع ۱۵ - ۱۴ سال داشتم برای کار به تهران رفتم، همان موقع من یک مغازه منبتکاری در تهران دیدم که برایم خیلی جذاب بود و پشت شیشه مغازه میایستادم و محو کار استاد میشدم و ساعتها نگاه میکردم.
بعد از مدتی از همان کارگاه تقاضا کردم مرا به شاگردی قبول کنند و حدود پنج سال شاگرد این کارگاه شدم و نزد اساتیدی چون رضا مازندرانی و محمود مقدم که بهترین قلمزنهای آن دوران بودند، دوره دیدم.
او ادامه میدهد: سال ۵۰ در همان تهران مغازهای گرفتم و سال ۵۲ نیز جواز منبتکاری را از اتاق اصناف گرفتم و مشغول شدم، اما بعد از مدتی به شهرستان برگشتم و برادرانم، پسرعموهایم و پسرعمههایم که حدود ۷ نفر میشدند را با خود به تهران بردم و شروع به کار کردن کردیم.
زمان سربازی بچهها که رسید باید سربازی میرفتند و ما که پدر و مادر پیری در اشترمل داشتیم، یکی از برادرها گفت اگر کار را ببریم روستا من همان جا انجام میدهم، در آن زمان امکانات هم که نبود کار را داخل گونی کنار اتوبوس سوار میکردیم و بعد تا سر جاده دولایی میآمدیم، آنجا پیاده میکردیم و به وسیله چارپا به روستا میبردیم.
در آن زمان برق هم نبود و با چراغهای دستی و فتیلهای کار میکردیم، من هم سرپرست کار شده بودم و هر از گاهی سر میزدم تا اینکه برق آمد و جاده آسفالت شد و منبتکار زیاد شد و برادرانم هر کدام دو سه تا شاگرد گرفتند و هنوز هم فعال هستیم.
استاد کاروند که خود هنر منبت و سبک گلریز را به منطقه تویسرکان وارد کرده است بیان میکند: این هنر توسط من و برادرانم و پسرعمه و پسرعموها وارد منطقه شد اما آرام آرام به همه سرایت کرد به طوری که به روستاهای دولایی، سیدشهاب، جیجانکوه، احمدآباد و میانده رفت و اکنون افراد زیادی مشغول به کار هستند.
از استاد پرسیدم این منبت گلریزی که الان کار میشود همان طرح و سبکی است که سال ۵۰ شما یاد گرفتید، که در پاسخ میگوید: بله همان گلریز است اما کمی پیشرفتهتر هم شده است، کار منبت گلریز مثل گردوی تویسرکان است، میگویند گردوی تویسرکان خوب است اما در همان گردوی تویسرکان هم پوچ و سیاه وجود دارد.
این هنرمند منبتکار با بیان اینکه امروز منبت پر و بال گرفته و به نسل جدید نیز رسیده است ادامه میدهد: من از دولت گله دارم و آن اینکه هر دستگاه CNC برابر ۱۰ نفر کار میکند یعنی هر دستگاه ۱۰ نفر را بیکار میکند بنابراین اگر میشود کاری کنید که هنر دست از بین نرود.
او تاکید میکند: من ۷۱ سالم است و برای خودم چیزی نمیگویم ولی نسل آینده به آرامی این کار را رها میکنند و ماشینی میشود و این هنر دست از بین میرود.
استاد میگوید: من کارگاهی در روستا دارم و هنوز با دست کار میکنم و مخالف ماشین و دستگاه هستم زیرا وقتی از هنر دست حرف میزنیم یعنی باید ساخته دست باشد بنابراین پسرم و برادرم که در تهران هستند و چند نفر از سایر اقوام که در روستا هستند همه با دست کار میکنیم ولی سمت دستگاه نرفتهایم.
او با بیان اینکه کار با دستگاه را کسانی دارند که اصلا هنر منبت را نمیشناسند عنوان میکند: آنها با خرید دستگاه و به کارگیری دو هنرمند نمونه کار میزنند و بهرهبرداری میکنند و در اصل الان منبتکاری دست سرمایهدار افتاده است.
همانطور که با استاد صحبت میکردم پرسیدم، دستگاه تولیدات را بالا میبرد و این یعنی سود فراوان، که استاد میگوید: اگر تولید بالا قرار است به خارج از کشور صادر شود، کشورهای خارجی کار با دستگاه نمیخواهند زیرا اگر دستگاهی باشد که خود آنها میتوانند با خرید دستگاه تولید کنند بلکه این کار دست است که اهمیت دارد و این هنر است که ارزشمند است.
استاد بیان میکند: بهترین دستگاه منبتکار متعلق به ایتالیا و فرانسه است که میتوانند خود بسازند بنابراین اگر قالی ایرانی یا منبت ایرانی میخواهند به خاطر هنر دست بودن آن است وگرنه فرش ماشینی و منبت ماشینی که ارزشی ندارد.
او خاطرنشان میکند: هنوز هم هستند کسانی که تمایل به کار دست دارند، و میگویند کار ماشینی نمیخواهیم مثلا هفته قبل چند نفر از تهران آمدند و دنبال کار دست بودند که قبول سفارش کردیم.
این پیشکسوت منبتکار چوب گردو را مناسبتر برای منبت میداند و بیان میکند: من بیشتر با چوب گردو کار میکنم، چوب گردو چوبی روغنی است که هم دوام خوبی دارد و هم کیفیت خوبی برای منبت دارد پس بهتر از چوب راش است.
از استاد نحوه تهیه چوب را نیز سوال کردم که عنوان میکند: چوب منبت از کردستان تهیه میشود، ایستگاهی در روستا داریم که پاتوق کامیونهای چوب است و ما از آنها میخریم.
وقتی از استاد پرسیدم که آیا شاگرد دارد یا نه و آیا آموزشی برای علاقمندان میگذارد یا نه! پاسخ میدهد: دیگر از من سنی گذشته است من الان فقط برای دلم کار میکنم زیرا با افزایش مخارج هزینه شاگردی نیز زیاد صرف نمیکند و میزان حقوق و مزایا بالاست.
این هنرمند پیشکسوت در پاسخ به سوالم که یک دست مبل چه میزان زمان میبرد تا ساخته و تحویل شود، پاسخ میدهد: یک دست مبل شامل چهار مبل، یک کاناپه، دو صندلی میزبان و سه تا میز پذیرایی جلوی مبل است و ناهارخوری هشت نفره یا ۱۰ نفره که یک سرویس است ساخت آن حدود سه ماه طول میکشد که صفر تا صد کار را خودم انجام میدهم.
استاد در خصوص ورود جوانان به کار منبت نیز میگوید: اگر جوانان در این کار تامین شوند، میتوانند کار کنند اما اگر تامین مالی نشوند، فکر نمیکنم تمایلی داشته باشند هر چند در تهران که پسرم کارگاه دارد، متقاضی زیاد است که جالب است بیشتر هم از دختران به کار علاقهمند هستند.
انتهای پیام/۸۹۰۰۳/