اینها بخشی از اخباری است که هر روز در رسانههای مختلف میبینیم و شاید نوروز امسال این خبرها تلختر از همیشه بود، چراکه مردم در خودروهای بیکیفیت داخلی و باقیمتی بالا جان خود را از دست میدهند.
«واردات به ازای صادرات» شاید شدنیترین طرح برای واردات قانونی خودرو به کشور پس از سه سال وقفه بود، طرحی که مرداد سال قبل با تمام ایراداتش روی میز «وزارت صمت» قرار گرفت و میتوانست مخالفتها برای خروج ارز از کشور، رشد نقدینگی و نگرانیها از بر هم خوردن تراز ارزی کشور را هم خنثی کند، اما برای فعالان حوزه خودرو تمام اینها به اندازه رقابتی شدن بازار مهم نبود.
به گزازش ایسنا، آلمان مالک بنز، بی ام دبلیو و فولکسواگن است، اما به خودروسازی برقی تسلا اجازه ورود به آلمان میدهد تا بازار رقابت را در کشورش داغ نگه دارد، در ایران قالب بازار اما دست دو یا سه شرکت معروف بیشتر نیست، خودروسازانی که بیش از آنکه تولید کنند میفروشند و کمتر کسی هم از آنها راضی است، اما آیا به همین میزان سود هم نصیبشان میشود؟
قیمت تمامشده خودرو برای خودروساز هم بالا است، آنها هم از این وضع سود زیادی نمیبرند «از نگاه امیرحسین کاکایی، کارشناس صنعت خودرو، کلید مشکل اگر در بازار خودرو بود تغییر چندین مدیرعامل در شرکتهای خصولتیِ خودروساز تا به حال چاره کرده بود، اما گره اصلی در سازوکار اقتصاد ایران و البته وجود تحریمها است».
زمزمهها برای واردات خودرو، ارائه انواع طرحها، بیان انتقادات، رفتن تا یکقدمی مطالبات و بر هم خوردن همهچیز تا یک انقضای نامعلوم موضوع نخ نمای کهنهای است که هرسال با نزدیک شدن به فصل بودجهریزی با تیتر «شرایط واردات خودرو» چند روزی نَقل اخبار میشود و بعد با جمله «واردات خودرو منتفی است» تا زمان نامعلوم دیگری در ذهنها بایگانی میشود.
دو سال پیش دولت با طرح واردات خودرو مخالف بود و اعتقاد داشت اجرای این طرح انتظار ۱۷هزار میلیاردی مجلس از محل عواید ناشی از تعرفهگذاری واردات را تأمین نمیکند، امسال اما دولت و مجلس هر دو راضی بودند؛ حتی مرکز پژوهشهای مجلس بهمن گذشته با انتشار مطلبی تحقیقی با عنوان «مالیات بر واردات» نوشت: «لغو ممنوعیت واردات خودرو به ارزش ۵۰۰ میلیون دلار و با نرخ تعرفه ۸۶ درصد سودی بالغ بر ۹۸ هزار میلیارد ریال را عاید دولت خواهد کرد».
طرحی که دقیقه نود با شرط اماواگرها به تصویب جزییات بودجه رسید و درست در بحبوحه تعطیلات عید از سوی هیئت نظارت مجمع تشخیص مصلحت از متن نهایی بودجه حذف شد، آنها دلیل مخالفت را بهطورکلی مغایرت طرح با «سیاستهای اقتصاد مقاومتی» و «سیاستهای تولید ملی» عنوان کردند، دو ایرادی که از نظر برخی کارشناسان حوزه خودرو مانند کاکایی درست است.
«کشور را با احساسات نمیشود اداره کرد، اگر تمام موجودی ما یک میلیارد دلار باشد آیا صرفه با این است که ۵۰ هزار دستگاه خودروی ۲۰ هزار دلاری وارد کنیم یا همین پول را قطعه بخریم و در داخل ۵۰۰ هزار دستگاه خودرو تولید کنیم؟ در حالت اول تنها ۵۰ هزار نفر صاحب خودرو شدهاند، اما در مدل دوم برای ۵۰۰ هزار نفر خودرو تولیدشده است».
فیلمی در شبکههای مجازی میچرخد، یک کارشناس کیفیت خودرو در لانگ شاتی که پشت زمینهاش بنر بزرگ یکی از خودروسازان داخلی مطرح و پرطرفدار است در کنار خودرویی معروف بین قشر متوسط جامعه ایستاده و با دستگاهی که ضخامت رنگ بدنه را میسنجد، مقدار رنگ بهکاررفته در سقف خودرو را ارزیابی میکند، ضخامت رنگی که باید استاندارد ۱۰۰ میکرون باشد، ۲۰ میکرون بیشتر نیست.
این شبیه همان آپشنهایی است که زمان پیشفروش خودرو در لیست مزایا ذکر میشود، اما وقت تحویل یا نیست یا نمونه بیکیفیتش را کار گذاشتهاند، همان مواردی که گاه آنقدر فنی و برای خودرو حیاتی است که خریدار باید تا رسیدن کیلومتر شمار خودرو روی عدد مشخصی صبر کند تا شاید در وقت مناسب از روی خودرو تعویض شود.
اما چرا بهبود تولید در بین شعارهای تولیدکننده جایی ندارد؟ آنها از افزایش تولید و رسیدن تعداد خودروها به عدد ۱.۵ میلیون عدد در سال جاری میگویند، اما خبری از بهبود کیفیت در وعدههایشان نیست، گرچه کارنامه تولید ۱۴۰۰ میگوید که وعده افزایش تولید را هم نمیشود چندان جدی گرفت.
کاکایی میگوید: «ایران تحریم است، بسیاری از قطعه سازهای مطرح دنیا از ایران رفتهاند، شرکت خودروساز مجبور است با قطعه ساز دست سه چینی کار کند، ضمن اینکه ۷۰ درصد ارزشافزوده داخلی که در خودرو استفاده میشود هم برای تأمین مواد اولیه با نوسان کیفیت به دلیل تحریمها روبرو است، حالا تولیدکننده خط تولید را برای رسیدن به بهترین کیفیت تعطیل کند؟ آنوقت مشکل تقاضا چگونه برطرف میشود؟ اینطور میشود که سیاستگذار تصمیم میگیرد کار را جایی در میانه نگه دارد».
وضع اما به نفع متقاضیان خودروهای وارداتی حتی از نوع چینی هم نیست، آنها خودروهایی که حداکثر در بیرون از ایران هشت هزار دلار است را در داخل ۵۰ هزار دلار میخرند، موضوعی شگفتآور که از نظر کاکایی از «عوارض دور زدن تحریمها است»، این کارشناس خودرو البته معتقد است: «تقصیری متوجه واردکننده نیست، او فقط راهی برای واردات خودرو حتی با تعداد محدود پیدا کرده، اگر راهی برای بهتر شدن وضع وجود داشته باشد جز رفع تحریمها نیست».
لغو تصمیم واردات خودرو اگر هم میخواست در طولانیمدت کمکی برای تراز ارزی کشور باشد، دستکم حالا در کوتاهمدت ضربهاش را به پیکره اقتصاد خودرویی زده است، بهطوریکه در کمتر از ۱۰ روز از اعلام تصمیم جدید حذف بند واردات از متن نهایی بودجه قیمت برخی خودروها در کمتر از سه روز تا ۴۰ میلیون تومان افزایش داشته است؛ خودرویی که استفاده از آن باید برای استفاده همه مردم میسر باشد، اما در عمل اینگونه نیست.
اما آن فیلمهای هوایی از پارکینگهای مملو از خودروهای صفر چه میگویند؟ ماشینهایی با بدنههای نو روی چهارچرخ، اما با قطعات ناقص که زیر تیغ آفتاب، بیصاحب رها شدهاند؛ موضوعی که البته خودروساز داخلی زیاد تمایلی به صحبت درباره آن ندارد، او میگوید در افق چشمانداز یکساله ۱.۵ میلیون خودرو خواهد ساخت در حالیکه پیش از این در کمیسیون اقتصادی اعلام کرده که تولید هر دستگاه خودرو برایش «۱۵۰۰ دلار» آب میخورد.
موضوعی که سیاهکلی نماینده مردم قزوین در مجلس شورای اسلامی با اتکا به آن میگوید: «خودرو یک محصول صد در صد تولید داخل نیست و خودروساز داخلی هم بیش از ۶۰۰ هزار خودرو در سال نمیتواند تولید کند و حتی اگر ۲۰۰ هزار خودرو هم از خارج وارد شود بازهم جوابگوی نیاز داخل که دو میلیون در سال برآورد شده نخواهد بود».
در این بین هیچکس به شهروندان توضیح نمیدهد که خودروی وارداتی چه مشخصاتی دارد، کدام خودرو مصرفی و کدام یک لوکس است و حتی خودروی خارجی اگر هم وارد شود از نوعِ مصرفی بازارهای جهانی است، دستدوم است و یا قرار است مونتاژ شده باشد.
واردات که هم به تولید و تزریق ایدههای نو در گروه خودروسازی داخلی منجر میشود، هم قیمت را پایین میکشد و هم از محل عواید ناشی از اخذ عوارض و مالیات، سر خیرِ ارزهای پنهان برای دولت و کشور خواهد بود.
فراخوان فروش ویژه بهاره خودرو همین دیروز اعلامشده، این سادهترین راه خرید خودروی صفر برای متقاضیان خرید اقساطی است و شاید آخرین شانس آنها تا دور بعدی ثبتنام است. حالا سایت شرکتهای مطرح خودرویی باز رکورد بیشترین بازدید روزانه را خواهد شکست. فردا، پسفردا اسامی برگزیدگان این مرحله در کنکور خودرویی کشور اعلام میشود، فردا روز خوشحالی آنهایی است که بالاخره ماراتن خرید خودرو را تا خط پایان دویدهاند و اگر شانس یاری کند چهار، شش یا هشت ماه دیگر بالاخره صاحب یک خودرو میشوند، دیگر از اتوبوس و تاکسی و مترو سوار شدن خلاص میشوند، میتوانند مسافرت بروند، جایی خوش آب و هواتر از شهرهای دود و سیمان و آجر، به سفری زیارتی و شاید هم حتی خیلی دورتر.
شادی حواس آدم را پرتِ نشانه میکند، پرت هشدارهای چند ماه قبل پلیس که گفته بود خودرو داخلی «بی کیفیت و ناایمن است» که اگر آنها گزارششان را منتشر کنند. خودروسازها «گرفتار» میشوند که مشخص نیست «خودروساز در خودرو، باک کار میگذارد یا تی ان تی»! اما با همه اینها در وضع موجود اصلاً مگر چه کار دیگری جز خریدن میشود کرد؟ فردا شاید همین پول هم دیگر نباشد.
چند ماه بعد تلویزیون دوباره تلخی خبرش را روی موج نوری کلمات توی خانههایمان میریزد، «هموطنان عزیز نظر شما را به خبری که هماینک به دستمان رسیده جلب میکنم». آهنپارهای مچاله شده با اندوه، اشک خردهشیشههای جاری روی آسفالت مذاب تابستان را نگاه میکند، خورشید روی زمینی که مذاب گدازههای مغزش را بالا آورده، خودش را تکثیر میکند، «علت حادثه در دست بررسی است، اما تا حد ممکن» به هشدارهای پلیس حین سفر توجه فرمایید، از راست و آهسته برانید و سبقت غیرمجاز نگیرید».
کنار تصویر، کسی حواسش به کُدری باد که لای دستهای بیدِ کنار جاده دیوانگیاش را رو کرده نیست، دست انداخته و لباس تن درخت را میکشد، چنگالک شاخهای خشک، روی بازوی متوسطی گیر کرده، خودش را با ریتم ناله برگهایی که بیامان به سروصورت شاخه میکوبند میجنباند، حرکتش شبیه شروه بود که روایت آدمها، آن خونها، آن بوی چسبناکی که حالا حتی از فاصله چند متری و بین دهها نفر و ماشین، عزای چند خانواده را لو میداد.
قرار بود سفر خوبی شود، مکانیکی میگفت ماشین سرویس است، باد توی تن لاستیکها تعلیق به اندازهای داشت، سوز بود و گاه آفتابِ تیزی هم میزد، خنده روی دستها میریخت بعد توی فضای دو در یک ماشین پخش میشد و سنگینی پنجههای آفتاب را از روی گردن و صورت آدمها بر میداشت.
سرعت که به چرخها میزد باد درزی شیشه را میگرفت، توی سرِ چند سرنشین ماشین میچرخید، منتظر پایین خزیدن شیشه بود، سبز فسفری را دلبازی یک دست روی زمانه ریخته بود، چشمها، یکیک طراوت درختهایی که به پرسپکتیو پشت سر اضافه میشد را شماره میزد و زمین رخ وسمه مالیدهاش را به افاده گذاشته بود.
«حادثه خبر نمیکند»؛ جای مصداقش اصلاً آنجا نبود، آنِ سرخوشانگی لطیفی که به جاده نشت میکرد و سراب ۵۰_۶۰ متر دورتر را توی خودش هضم میکرد و نخ زرد صدای چلچله خودش را تا خاکستری رقیق دامنه کوه میکشید بوی حادثه نمیداد، میدانی اتفاق اصلاً روحش هم خبر نداشت که شاخبهشاخ دو سواری روی تردیدِ «چه کنم» راننده و جیغهای ممتد سرنشینان، کبریت صاعقه میکشد، برای سرنوشت آدمهایی که میشود آرزوهایشان را از ترکهای عمیق جاده و لهجه مذاب قیرشان هنوز شنید.
گزارش از ندا دستان
انتهای پیام