خبرگزاری مهر، گروه استانها: آن روزها، برف هم خانه کاهگل و چراغ و باغ بود و عشق همسایه یلدا، این دختر گیسو کمند سپید روی پاییزی.
پاییز که رخت رفتن میپوشید، در آغاز چله بزرگ، روز که به انتها میرسید و ستارهها بر آسمان شب میدرخشیدند، جشن یلدا با عطر حافظ و شاهنامه و متیل در خانه پدر بزرگ و مادر بزرگها آغاز خاطرهای میشد که میتوانستی سالها بر گوشه قلبت سنجاقش کنی.
دور همی های ساده ای که در نه در حافظه گوشیها که در حافظه قلبها حک میشد و آغازی بود برای دوستیها تا ننه سرمای سپید مو، در هر خانهای را که بزند لبخند باشد و عشق و مهربانی.
آن شبها، آغاز چله زمستان با نوای شاهنامه عجین میشد و مردم پاییز را در آخرین نفسها یش با شعر و غزل و متیل و «گمک» و «گندم برشته» و «نان شیرین» و «آش دنگو» بدرقه میکردند.
شب یلدا از کهنترین جشنهای ایرانی است که از دیرباز در منطقه عشایر نشین کهگیلویه و بویراحمد شبی برای آغاز پیوندها، دوستیها و تازه کردن دید و بازدیدها است و رسوم ویژهای همچون شاهنامهخوانی و پخت انواع غذاهای محلی و سنتی و قصهگویی برای بچهها از رسوم دیرینه این جشن پاییزی است.
شاهنامهخوانی یکی از آئینهای کهن عشایر است که در شب یلدا صدای شاهنامه خوانی بزرگان سکوت این شب را میشکست و در سوسوی چراغهای روستا نور امید و دوستی را بر دلها میتاباند اما امروزه این آئین کهن بهمرور زمان در شبهای یلدا رو به فراموشی میرود.
در شبهای یلدا اهالی یک طایفه کنار هم مینشستند و تا صبح شاهنامهخوانی میکردند و شاهنامهخوانان به جز اشعار، حکایتها را نیز برای مردم تعریف میکردند و مردم شاهنامه را بسیار دوست داشتند.
امروزه اما، فضای مجازی مجال و علاقهای برای برگزاری رسوم جذاب و سنتی مختلف نگذاشته و اغلب افراد در سنین مختلف، چنان وقت خود را در شبکههای اجتماعی میگذرانند که دیگر علاقه و حوصلهای برای پرداختن به رسوم و آئینها ندارند و همین امر به عاملی برای فراموشی سنتها تبدیل شده است.