خبرآنلاین- نویسنده: آنا ماتویوا - مترجم: علی مجتهدزاده: پس از فروپاشی اتحاد شوروی روسیه نوظهور با مسأله پیچیدهای روبهرو شد: چگونه هویتی ملی بسازد که هم تضادهای عمیق گذشته کشور را دربرگیرد و هم امکان ادغام با غرب را بدهد و در عین حال با ویژگیهای متمایز روسی سازگار باشد.
جنگ اوکراین نگرش عمومی به این پرسش را بهطور قابلتوجهی تغییر داده و جمعیت زیادی از روسها را حول مجموعهای از ایدههای ملی متحد کرده است. این امر تا حدی به استقامت روسیه در طول جنگ کمک کرده و امید غرب را که فشار اقتصادی و تلفات سنگین میتواند حمایت از جنگ و از ولادیمیر پوتین را تضعیف کند خنثی کرده است. بر اساس شواهد موجود امید چندانی وجود ندارد که این اهداف غربی در آینده محقق شود.
بوریس یلتسین نخستین رئیسجمهور دوران پسا-شوروی خواستار قطع کامل ارتباط با کمونیسم بود و حکومت خود را بر نفی گذشته کشور و گذشته خودش بنیان نهاد و این کار منجر به شکلگیری نوعی هویت منفی عمیق در روسیه شد.
ولادیمیر پوتین پس از به قدرت رسیدن چشماندازی مثبتتر ارائه داد که بر ادغام با غرب تأکید داشت هرچند بر اساس منافع روسیه و حفظ استقلال آن بود. اما این چشمانداز در برابر اختلافات غیرقابلحل میان روسیه و غرب ناکام ماند.
پس از آن دولت تلاش کرده است تصویری منسجم از هویت ملی ارائه دهد که ماهیت متمایز روسیه را تعریف کند اما تلاشهای رسمی به جز برجستهکردن نقش کشور در جنگ جهانی دوم که در روسیه به «جنگ میهنی بزرگ» معروف است و در روایت رسمی حالت تقریباً مذهبی یافته چندان موفق نبوده است.
علاوه بر این غرور نسبت به «نبردهای تاریخی» واکنش عمومی به ساخت هویت ملی تا مدتها سطحی و کمرمق بود. زمانی که جنگ در اوکراین آغاز شد بیخبر از عموم مردم روسیه ابتدا با ناباوری سردرگمی و گیجی مواجه شد. بسیاری از مردم نگران شرایط شخصی خود و عبور از وضعیت دشوار بودند نه حمایت از کشور.
زمانی که جنگ در اوکراین آغاز شد بیخبر از عموم مردم روسیه ابتدا با ناباوری سردرگمی و گیجی مواجه شد. بسیاری از مردم نگران شرایط شخصی خود و عبور از وضعیت دشوار بودند نه حمایت از کشور.
اما اکنون شرایط تغییر کرده است. نزدیک به چهار سال جنگ روسیه را عمیقاً متحول کرده است. بهواسطه تبلیغات دولتی بسیاری از مردم عادی روسیه نوعی حس غرور در اینکه کشورشان در برابر «خصومت غرب» پا برجا مانده است پروراندهاند. این احساس با بیاعتنایی غرب نسبت به مردم و فرهنگ روسیه که در رسانههای دولتی بارها نقل شده تقویت شده است.
بخش زیادی از جامعه روسیه اکنون دشواری دیدن واقعیت از زاویه طرف مقابل را تجربه میکند و تأیید نمیکند که نگرانیهای غرب ممکن است دلایل مشروعی داشته باشند. برای مثال تلاشهای کرملین برای تأثیرگذاری بر انتخابات ریاستجمهوری آمریکا در سال ۲۰۱۶ بیش از هر «ایدئولوژی فرهنگی» دیگر باعث شکلگیری نگرشهای منفی نسبت به روسیه در واشینگتن شده است.
در دوران جنگ معیارهای دیگری نیز به معنی افزایش حس هویت ملی در روسیه کمک کردهاند: پویایی نسبی اقتصادی (حتی تحت شدیدترین تحریمهای جهانی) سرمایهگذاریهای دولتی خدمات عمومی قابلقبول و مالیاتهای نسبتاً پایین که بهعنوان نوعی قرارداد اجتماعی بین مردم و دولت دیده میشوند.
همچنین توجه فرهنگی داخلی افزایش یافته است. در واکنش به محدودیتها و «لغو» فرهنگ روسی در غرب در سال ۲۰۲۲ که بسیاری آن را مجازات جمعی میدیدند توجه به امکانات فرهنگی داخلی افزایش یافته؛ گشایش سالنهای نمایش کنسرتها گالریها و رشد گردشگری داخلی گواه این روند است.
گرچه تعدادی از چهرههای فرهنگی روسیه در آغاز جنگ بهنتیجه اختلافات سیاسی از کشور رفتند حضور آنان در غرب با استقبال محدود مواجه شد و حتی در بعضی موارد طنز شد زیرا هنر آنان در فضای غیرروسی به دلیل تفاوت فرهنگی و مخاطبان متفاوت آنگونه که انتظار میرفت موفق نبوده است.
بهطور خلاصه روسیه امروز با کشوری که جنگ را آغاز کرد بسیار متفاوت است: اکنون حس همبستگی اجتماعی و اعتماد به نفس ملی قویتر شده است. این امر در کوتاهمدت حداقل حمایت عمومی از ادامه جنگ را تقویت میکند و احتمالاً به تداوم این وضعیت کمک خواهد کرد.
منبع: ریسپانسیبل استیتکرفت
۳۱۲/۴۲












