عصر ایران - هزاران سال پیش، آخرین ماموت ها در جزایر دورافتاده قطبی از پای درآمدند و پرونده حضورشان روی سیاره زمین برای همیشه بسته شد؛ یا حداقل این چیزی بود که ما تا امروز فکر می کردیم.
امروز در آزمایشگاه های پیشرفته برخی کشورهای جهان، صدای چرخیدن سانتریفیوژها نویدبخش اتفاقی است که تا پیش از این تنها در قلمروی الهی یا داستان های علمی تخیلی معنا داشت: شکست دادن مرگ. وقتی دانشمندان با استفاده از قیچی ژنتیکی CRISPR کدهای مرده یک موجود منقرض شده را در کالبد یک حیوان زنده تزریق می کنند، در واقع در حال عبور از خط قرمزی هستند که میلیون ها سال تکامل ترسیم کرده است.
اما آیا ما با این کار در حال ترمیم زخم های طبیعت هستیم یا صرفا در حال «دخالت در آفرینش» با عواقبی پیش بینی ناپذیر؟ در این مقاله، مرز باریک میان پیشرفت علمی و غرور انسانی را بررسی می کنیم تا ببینیم آیا واقعا می توانیم چرخ زمان را به عقب برگردانیم یا تنها در حال ساختن هیولاهایی در آزمایشگاه هستیم.

برخلاف تصور عمومی، ما قرار نیست مانند فیلم «پارک ژوراسیک» یک دایناسور را از دل کهربا بیرون بکشیم. بنابر گزارش بی بی سی، روش های کنونی بر پایه سه محور اصلی استوارند:
چرا شرکت های بزرگ میلیون ها دلار صرف احیای ماموت می کنند؟ پاسخ در «فرضیه توندرا» (The Tundra Hypothesis) نهفته است. مقاله بی بی سی توضیح می دهد که در عصر یخبندان، ماموت ها با لگدکوب کردن برف ها و تخریب درختان، باعث می شدند سرمای هوا به اعماق زمین نفوذ کند. این کار مانع از ذوب شدن پرمافروست (خاک منجمد) می شد. امروزه با ذوب شدن این لایه ها، مقادیر عظیمی گاز متان آزاد می شود که گرمایش زمین را تشدید می کند. بازگشت ماموت ها می تواند این اکوسیستم را دوباره احیا کرده و مانند یک سیستم خنک کننده جهانی عمل کند.
فقط بحث ماموت ها نیست. محققان در استرالیا روی احیای ببر تاسمانی (Thylacine) تمرکز کرده اند. این شکارچی راس هرم که به دست انسان نابود شد، نقش حیاتی در کنترل جمعیت گونه های دیگر و جلوگیری از گسترش بیماری ها داشت. بازگشت او می تواند تعادل را به حیات وحش استرالیا بازگرداند.

در حالی که گزارش های خبری نیمه پر لیوان را می بینند، متخصصان دانشگاه آنگلیا راسکین (ای آر یو) به واقعیت های سخت علمی اشاره می کنند که نباید نادیده گرفته شوند:
ژن ها دستورالعمل ساخت بدن هستند، اما رفتار را تعیین نمی کنند. یک ماموت که در رحم فیل رشد کرده و توسط فیل ها بزرگ شده، چگونه یاد می گیرد که مثل یک ماموت در قطب رفتار کند؟ بخش بزرگی از بقای حیوانات اجتماعی، یادگیری از والدین است که اکنون هزاران سال است از میان رفته اند.
بسیاری از حیوانات به این دلیل منقرض شدند که خانه شان از بین رفت. دانشگاه آنگلیا راسکین تاکید می کند که اگر ما یک گونه را احیا کنیم اما محیط زندگی او به دلیل فعالیت های انسانی یا تغییرات اقلیمی نابود شده باشد، در واقع آن حیوان را به یک «انقراض دوباره» محکوم کرده ایم.
برای اینکه یک گونه منقرض نشود، نیاز به تنوع ژنتیکی بالا دارد تا در برابر بیماری ها مقاوم باشد. ساختن چند ده کپی ژنتیکی از روی یک یا دو نمونه دی ان ای قدیمی، منجر به ایجاد جمعیتی ضعیف و آسیب پذیر می شود که با اولین اپیدمی از بین خواهند رفت.
در پس این پیشرفت های خیره کننده، پرسشی بنیادین سایه افکنده است که جامعه علمی و فعالان محیط زیست را به دو گروه مخالف و موافق تقسیم می کند: مرز اخلاقی این مداخلات کجاست؟ اینجاست که بحث از لوله های آزمایشگاه فراتر رفته و به حوزه فلسفه و مسئولیت پذیری انسان می رسد.
یکی از جدی ترین انتقاداتی که به پروژه های «احیای انقراض» وارد می شود، مساله اولویت بندی منابع است. منتقدان معتقدند ما در میانه ششمین انقراض بزرگ تاریخ زمین هستیم و زمان و بودجه، دو دارایی بسیار کمیاب ما هستند.
بودجه های نجومی در برابر نیازهای فوری: در حالی که احیای یک ماموت یا ببر تاسمانی به صدها میلیون دلار سرمایه و دهه ها تحقیق نیاز دارد، بسیاری از گونه های زنده مانند «کرگدن سفید شمالی» یا «واکیتا» (گرازماهی کالیفرنیا) به دلیل نبود بودجه های حفاظتی ناچیز در آستانه نابودی کامل هستند.
فریب فناورانه: این نگرانی وجود دارد که موفقیت در احیای گونه های منقرض شده، نوعی «احساس امنیت کاذب» ایجاد کند. اگر جامعه تصور کند که علم می تواند هر حیوانی را بعد از مرگ برگرداند، فشارها برای حفظ زیستگاه ها و جلوگیری از انقراض گونه های فعلی کاهش می یابد.
یک مقایسه نابرابر: برخی کارشناسان محیط زیست استدلال می کنند که با هزینه احیای یک گونه منقرض شده، می توان ده ها گونه در حال انقراض و اکوسیستم های وسیعی را نجات داد که هنوز نبض زندگی در آن ها جریان دارد.
فراتر از مسائل مالی، بحث «اخلاق زیستی» و رفاه حیواناتی مطرح است که قرار است در این مسیر خلق شوند. آیا ما حق داریم موجوداتی را برای آزمایش و خطا به دنیا بیاوریم؟
نقص های پنهان در پازل ژنتیکی: دی ان ای استخراج شده از بقایای باستانی، مانند یک پازل است که بخش های زیادی از آن گم شده یا بر اثر زمان تخریب شده است. دانشمندان این شکاف ها را با ژن های گونه های نزدیک (مثل فیل) پر می کنند، اما این «وصله پینه کردن ژنتیکی» می تواند منجر به ناهنجاری های فیزیولوژیک غیرقابل پیش بینی شود؛ از نقص در سیستم ایمنی گرفته تا نارسایی های قلبی و تنفسی.
میراث تلخ شبیه سازی: تجربیات گذشته (مانند پروژه شبیه سازی گوسفند دالی یا بز کوهی پیرنه) نشان داده که نرخ موفقیت در این فرآیندها بسیار پایین است. بسیاری از نوزادان با ناهنجاری های دردناک به دنیا می آیند یا در همان ساعات اولیه پس از تولد، بر اثر نقص های ژنتیکی پنهان جان می دهند.
رنج مادران جایگزین: برای تولد یک ماموت، باید از فیل های ماده زنده به عنوان مادر جایگزین استفاده کرد. این یعنی قرار دادن فیل های در حال انقراض در معرض جراحی های پیچیده، تزریق های هورمونی سنگین و خطرات ناشی از بارداری های غیرطبیعی؛ فرآیندی که می تواند جان مادر را به خطر بیندازد.
انزوای اجتماعی: حیوانات موجوداتی صرفا بیولوژیک نیستند. یک ماموت که در آزمایشگاه متولد شده، فاقد ساختار اجتماعی و آموزش های غریزی والدین خود است. او در دنیای مدرن، موجودی تنها و بیگانه خواهد بود که احتمالا تمام عمرش را به عنوان یک «نمونه آزمایشگاهی» یا یک «جاذبه توریستی» در اسارت سپری خواهد کرد.

پروژه احیای گونه های منقرض شده، سفری میان امید و تردید است. اگرچه طبق تحلیل های دانشگاه آنگلیا راسکین، ما هنوز تا رسیدن به یک کپی دقیق و واقعی فاصله زیادی داریم، اما همان طور که گزارش بی بی سی اشاره می کند، این تحقیقات منجر به پیشرفت های شگرفی در حوزه حفاظت از گونه های زنده شده است.
شاید هدف نهایی، نه ساختن یک پارک ژوراسیک تفریحی، بلکه دستیابی به فناوری هایی باشد که به ما اجازه می دهد اشتباهات گذشته را جبران کنیم و از انقراض های آینده جلوگیری نماییم.
آیا حیوانات احیا شده دقیقا همان گونه های قبلی هستند؟ خیر. همان طور که در گزارش دانشگاه آنگلیا راسکین اشاره شده، به دلیل تخریب دی ان ای قدیمی، دانشمندان از روش «جایگزینی ژنی» استفاده می کنند. موجود حاصل، در واقع یک گونه هیبرید (ترکیبی) است؛ به عنوان نمونه، یک فیل آسیایی که از نظر ژنتیکی ویرایش شده تا ظاهر و عملکردی شبیه به ماموت داشته باشد.
اولین حیوان منقرض شده چه زمانی به طبیعت بازمی گردد؟ شرکت هایی مانند کلوسال هدف گذاری کرده اند که اولین گوساله های ماموت را تا سال 2027 یا 2028 به دنیا بیاورند. با این حال، دانشمندان تاکید می کنند که فرآیند رهاسازی در طبیعت و تشکیل یک جمعیت پایدار، احتمالا چندین دهه زمان خواهد برد.
آیا امکان احیای دایناسورها وجود دارد؟ خیر. طبق یافته های علمی، نیمه عمر دی ان ای حدود 521 سال است. این یعنی ماده ژنتیکی دایناسورها که حدود 65 میلیون سال پیش منقرض شده اند، کاملا از بین رفته و قابل بازیابی نیست. تمرکز فعلی علم بر گونه هایی است که در چند هزار سال اخیر منقرض شده اند (مانند ماموت یا ببر تاسمانی).
چرا به جای احیای گونه های قدیمی، از گونه های فعلی محافظت نمی کنیم؟ این یکی از بزرگترین چالش های اخلاقی است. منتقدان معتقدند بودجه باید صرف حفاظت شود، اما طرفداران معتقدند تکنولوژی های ابداع شده در مسیر احیای گونه های منقرض شده (مانند رحم مصنوعی یا ویرایش ژنی)، مستقیما برای نجات گونه های در حال انقراض امروزی نیز به کار گرفته می شوند.
بزرگترین مانع در برابر بازگشت حیوانات منقرض شده چیست؟ تنها موضوع علم نیست؛ بلکه «زیستگاه» بزرگترین مانع است. اگر اکوسیستمی که حیوان در آن زندگی می کرده (به دلیل تغییرات اقلیمی یا فعالیت انسانی) نابود شده باشد، آن حیوان جایی برای زندگی نخواهد داشت و دوباره منقرض خواهد شد.