سروش، چگونه سروش شد؟/ با کریمان کارها دشوار نیست....

عصر ایران دوشنبه 24 آذر 1404 - 09:26
    80 ساله شدن دکتر عبدالکریم سروش در جامعه‌ای که درگیر یا حیران قیمت طلا و دلار شده و بیش از هر زمان دیگر نگران حفظ قدرت خرید خود است و می‌کوشد اندک اندوخته‌ها را به پناهگاه های تورم ببرد نباید خبری چندان قابل تأمل  باشد اما مگر می‌توان به تأثیرگذارترین چهرۀ عرصۀ اندیشه در ایران معاصر نپرداخت و به بهانۀ زادروز او به ساحت‌های مختلفی که طی 60 سال سرک کشیده و آثاری برجای گذاشته اشاره نکرد؟

 عصر ایران؛ مهرداد خدیر- 80 ساله شدن دکتر عبدالکریم سروش در جامعه‌ای که درگیر یا حیران قیمت طلا و دلار شده و بیش از هر زمان دیگر نگران حفظ قدرت خرید خود است و می‌کوشد اندک اندوخته‌ها را به پناهگاه های تورم ببرد نباید خبری چندان قابل تأمل  باشد اما مگر می‌توان به تأثیرگذارترین چهرۀ عرصۀ اندیشه در ایران معاصر نپرداخت و به بهانۀ زادروز او به ساحت‌های مختلفی که طی 60 سال سرک کشیده و آثاری برجای گذاشته اشاره نکرد؟

دکتر سروش البته متولد 25 آذر 1324 خورشیدی است و بر این اساس فردا 80 ساله می‌شود اما چون شنبه‌شب 22 آذر 1404 نشستی مجازی برگزار شد که از طریق کلاب‌هاوس و یوتیوب قابل دریافت بود و گزارش آن منتشر شده یا خواهد شد امروز به این زادروز پرداخته‌ام.

ویژگی بارز سروش بی‌شک این است که تنها در یک حوزه اثر نگذاشته چندان که دکتر شفیعی کدکنی در ادبیات یا دکتر بشیریه در علوم سیاسی یا دکتر کاتوزیان در علم حقوق بلکه هم از چشمه‌های گوناگون عرصه‌های  مختلف سیراب شده و هم تأثیر‌گذار بوده تا جایی که بی هیچ اغراقی بتوان گفت هیچ متفکر ایرانی از حیث جامعیت و موج‌آفرینی و تنوع چون او نیست و اما آن عرصه‌های 10 گانه:

1.دین و نهاد دیانت؛ مهم‌ترین تفاوت او با اغلب روشنفکران ایرانی در تدین و دین‌داری اوست و از این حیث با روشنفکران غیردین‌دار مرزبندی روشنی دارد. این بدان معنی نیست که با آنان میانه‌ای ندارد. چندان که از علاقه‌مندان شعر شاملو و فروغ و سهراب سپهری است و حتی در سلسله دروس تازۀ قرائت قلبی قرآن از آنها بهره می‌برد.

وجه دین‌داری او چنان پررنگ است که نماد روشنفکری دینی به حساب می‌آید. تعبیری که در سال‌های اخیر مورد نقد قرار گرفته با این استدلال که روشنفکر با عقل سر و کار دارد و دین‌دار با تعبد یا اولی با شک و دومی با یقین و مواردی از این دست و همواره کوشیده از این تعبیر دفاع کند و مثال مشهور او اختلاط شیر و شکر است که بر اثر آن نه شیر آن شیر سابق است و نه شکر مشهود است.

با این حال در سخن‌رانی اخیر مانند قبل اصرار نورزیده تا همین تعبیر را تکرار کند بلکه گفته است:"سنت باید با تجدد آشتی کند و یکی از عناصر فربه سنت، دین ماست.اگر می‌خواهید سنت را فعال کنید دین باید فعال شود. آشتی دادن سنت با تجدد نیز با آشتی دین و سنت ممکن است و پروژه روشنفکری دینی همان پروژه سنت- تجدد و فعال کردن سنت است. خواهش می‌کنم به کلمات حساس نباشید و اگر عبارت روشنفکر دینی را نمی‌پسندید کلمۀ دیگری به جای آن بگذارید. به عبارات گیر ندهید. قبول کنید مجموعه‌ای از افراد درد دین دارند و سنت دینی را مهم می‌شمارند و در عین حال با مدرنیته نیز آشنا هستند و پلی که اینها می‌سازند استوارتر است از پلی با یک وجه نگری ساخته می‌شود."

با این تعریف خود او یکی از مستحکم‌ترین و جدی‌ترین پل‌ها بوده است. مردی که عاشورای 1365 هجری قمری به دنیا آمد و به همین خاطر نام او را حسین گذاشتند: حسین حاج فرج دباغ و عبدالکریم و سروش را خود بعدها برگزید.

دین‌داری سروش البته از جنس دین‌داری روحانیون نیست و به همین خاطر تقسیم دین‌داری به سه قِسم معیشت‌اندیش و تجربت‌اندیش و معرفت‌اندیش را درانداخت که شرح آن خارج از موضوع این گفتار است و این اشاره تنها از این روست که خوانش او هیچ گاه منجر به انکار نشده بلکه کوشیده از همان منظری بنگرد که مولانا جلال‌الدین و در تعریف مسلمان گفته: "مسلمان یعنی پیرو پیامبر اسلام" و علاقه خود به شخص ایشان را هرگز پنهان نکرده است.

2. علم؛ اگر در دانشگاه ابتدا شیمی و سپس داروسازی نخوانده و تحصیل در رشته فلسفۀ علم را در انگلستان دنبال نکرده بود قطعا نگاه دیگری داشت اما همین سبب شد از متفکران دینی که در رشته‌های تجربی تحصیل نکرده بودند هم متمایز شود و البته همچون مهندس بازرگان اصراری بر انطباق قرآن با آموزه‌های علمی نداشته باشد و بیشتر بر وجه ادبی و هنری قرآن تأکید ورزد. 

سروش به معنی خاص کلمه اهل علم و دانشمند است. مراد، معنی تخصصی این کلمه است و نه توصیف برخی افراد با چنین عنوانی و خود علم را بر دو قسم دانسته یکی دانش تجربی و دیگری معرفت و او در هر دو بسیار متبحر است.

آشنایی با فیزیک و شیمی و داروسازی و فلسفۀ علم سبب شده در مباحث دینی یک سر و گردن از دیگران بالاتر باشد و شاید یکی از دلایلی که به محسن کدیور اعتماد به نفس داد تا گاهی با او هم‌آوردی کند این بود که دانشجوی ممتاز مهندسی برق دانشگاه شیراز بود که به خاطر تعطیلی دانشگاه‌ها به حوزه علمیه رفت و از این منظر در خود آن توانایی علمی را می‌دید ولی دربارۀ دکتر سروش تنها وجه شیمیست و فیزیک دانی و داروسازی نیست. فلسفۀ علم او را با وادی‌های دیگر آشنا کرده است.

3. سیاست؛ روشنفکران یا از سیاست کناره می‌گیرند یا وقتی غرق سیاست می‌شوند کار قبلی را کنار می‌گذارند اما سروش در عین اشتهار فرهنگی یک کنش‌گر جدی سیاسی است و این را گروه فشار در مهر 74 دریافته بود که مانع سخن‌رانی او در دانشگاه تهران شد. خودشان مدعی بودند برای مناظره آمده‌اند و فردی که بعدها رو به کارگردانی سینما آورد (‌ابتدا با حمایت شریفی‌نیا) اتهام هدایت آن جماعت را بارها رد کرده ولی حامیان سروش و برخی حاضران از او سخن به میان آورده‌اند. 


اگر اهل سیاست نبود آیت‌الله بهشتی، در تشویق حسن روحانی به سفر به انگلستان در سال 1356 از دکتر سروش به عنوان یکی از کسانی که می‌تواند هوای او را به لحاظ مالی داشته باشد یاد نمی‌کرد. جالب این که خود سروش تحت حمایت یک بازرگان مرتبط با مدرسه علوی امکان تحصیل در لندن بدون نیاز به کار را یافته بود چون پدرش یک کاسب محترم با درآمد مختصر بود و از عهده تأمین فرزند در اروپا برنمی‌آمد: " پدرم شکر و چای و سیگار و اقلامی مانند این می فروخت. علاوه بر آن داروهای قدیمی هم می‌فروخت و به همین خاطر به او عطار می‌گفتند. مادرم هم خانه‌دار بود و تحصیلات اندکی داشتند ولی جزو باسوادهای روزگار محسوب می‌شدند.

اگر سر او تنها به کتاب و فلسفه مشغول بود روزنامه جمهوری اسلامی به سردبیری میرحسین موسوی در دی 1358 در صفحه اول با تیتر درشت نمی‌نوشت: دکتر سروش از دکتر حبیبی حمایت کرد. درست است که این حمایت کارگر نیفتاد و اختلاف ابوالحسن بنی‌صدر با نامزد مورد علاقه روزنامه جمهوری اسلامی و نه حزب جمهوری اسلامی به صورت رسمی به 10 میلیون رأی رسید اما همین که حمایت او در 34 سالگی مهم دانسته شد نشان می‌دهد اهل سیاست بوده چندان که سال قبل از آن به اتفاق حسن  روحانی با کشتی از لندن به جانب پاریس رفتند تا با آیت‌الله خمینی در نوفل لوشاتو دیدار کنند.

مهم‌ترین اثرگذاری سیاسی او البته در دوم خرداد 1376 است. هم در انتخاب مردی که آشکارا از آموزه‌های سروش اثر پذیرفته بود و هم به خاطر تأثیر روزنامه‌های بعد از دوم خرداد که برخی متأثر از آرای سروش بودند. در حوادث بعد از انتخابات سال 88 هم از خارج از کشور حضور پررنگی داشت اگرچه لحن نامه‌های او در این مقطع تند و هیجانی است و آنها را در لفافه لغات مسجع و آهنگین پوشانده است.

او هیچ گاه از سیاست تنزه طلبی نکرده هر چند عضویت او در ستاد انقلاب فرهنگی اولیه زیان‌بارترین کنش سیاسی او و در این فقرۀ معطوف به قدرت است که او را رها نمی‌کند و هر چه توضیح می‌دهد آن ستاد برای گشودن دانشگاه‌ها بوده و نقشی در بستن آنها و اخراج استادان دگراندیش نداشته به خرج خیلی ها نمی‌رود.

4. آزادی؛ دکتر سروش از منادیان آزادی بوده و این آرمان را از طریق رواج پلورالیسم و لیبرالیسم پی گرفته هر چند که به نظر می‌رسد در سال‌های اخیر به اندازه قبل لیبرال نیست و از رفتار دموکراسی‌های لیبرال در قابل فلسطین و غزه خشم‌گین است.

کتاب "جامعه باز و دشمنان آن" از کارل ریموندپوپر فیلسوف انگلیسی را دکتر عزت الله فولادوند و در دهه 60 به پارسی برگردانده اما پوپر در ایران با سروش بیشتر شناخته است تا فولادوند و شاید به خاطر دوگانه پوپر- هایدگر باشد که در ایران به صورت دوگانۀ سروش- داوری جلوه کرد. 
در حالی که حکایت هایدگر و پوپر را نباید به صورت دیو و دلبر قاب بندی کرد.

دغدغۀ آزادی در تفکر وی اهمیت شایانی دارد و   در همین سخنان کوتاه پریشب گفت: "همیشه از زور بدم می‌آمد.چه در خانواده کسی به من زور بگوید چه زور معرفتی و چه زور سیاسی. زور ناپذیری در عرصه سیاست مرا به سوی آزادی برد."

به یاد آوریم که سید محمد خاتمی در سالگرد دوم خرداد در دانشگاه چه گفت: "اگر دین در مقابل آزادی قرار بگیرد شکست می‌خورد."

5. عرفان و مولانا ؛ عرصۀ دیگر بی تردید عرفان است و دلیل آن در وهلۀ نخست انس ده‌ها سالۀ دکتر سروش با مولاناست. در همان دوران که حملات و کتک‌کاری‌های های گروه فشار سبب شد یک چند در مجامع غایب باشد با تصحیح مثنوی معنوی همه را شگفت زده کرد. کار بر روی 25 هزار بیت و چنان تسلطی بر مولانا و عرفان ایرانی دارد که این نویسنده با قاطعیت می‌گوید آنچه از سروش در 100 نشست دو ساعته دروس مثنوی آموخته به مراتب بیش از همۀ مطالبی است که در دروس دانشگاهی و کتب مختلف شنیده و خوانده است.

نگاه کنید در پیش گفتار مثنوی معنوی چه نوشته است:

"بیش از سی سال است که به دولت هم‌نشینی با آن روح بزرگ، آن عزیز عرش نشین، آن شمع خاموشان، آن رستخیز ناگهان... آن نابغۀ نادرۀ تاریخ و آن فلک پیمای چست‌خیز حضرت خداوندگار مولانا جلال الدین محمد بلخی رومی مباهی و مبتهجم و کمتر شب و روزی بوده که به دل یا به زبان و آشکار یا نهان سخنی از او یا با او نگویم و ضمیر خود و دیگران را با نام و کلام او مُطرّا  و مطهر و منوّر و معطر نکنم."

6. حقوق بشر؛ سروش معتقد است زندگی بشر را دو مقوله متحول کرده. یکی الکتریسیته و دیگری حقوق بشر. اولی از حیث انواع امکانات و دومی نگاه انسانی و متفاوت. از او نمی توان به عنوان فعال حقوق بشر نام برد اما دغدغه حقوق بشری داشته و دارد و یکی از دلایل احترام او به آیت‌الله حسینعلی منتظری همین مواضع حقوق بشری است. 


تا پیش از طرح این موضوع در سطح جهانی آدمیان بر اساس ایمان یا کفر یا نژاد یا موارد دیگر تقسیم می‌شدند اما حقوق بشر به معنی بشر بما هو بشر فارغ از دین و زبان و جغرافیاست و هر چند در سال‌های اخیر آشکارا نقض شده و کوس رسوایی برخی دموکراسی‌های لیبرال از بام افتاده اما اهتمام به حقوق بشر همچنان محترم است.

 6. نظریه پردازی؛ یکی دیگر از وجوه تمایز سروش با دیگران در طرح نظریات تازه بوده که جوش و خروشی در موافقت یا مخالفت به راه می‌انداخته است. مشهورترین آنها همان "قبض و بسط شریعت" است و در ادامه تجربه‌های نبوی و در سال‌های اخیر البته "رؤیای رسولانه" یا " دین و قدرت" که برخی از علاقه‌مندان او را رنجاند. این که آنچه پیامبر اسلام گفته حاصل رؤیاهای او بوده بحث‌های فراوان برانگیخت و شخص آیت‌الله منتظری پاسخ مستوفا و مفصلی به او نوشت و در پایان کیفیت وحی را توضیح داد که جبراییل گاه در هیأت جوانی خوش سیما در مقابل پیامبر ظاهر می‌شده و گاه پیامبر صدای زنگ شتری می‌شنیده و وحی را دریافت می‌کرده و این هر دو در بیداری رخ می‌داده نه در خواب و در موارد متعدد همراهان شاهد تغییر حال او بوده‌اند. 

دربارۀ وحی مثال زنبور را می‌آورد و این که در قرآن آمده به زنبور وحی کردیم و نتیجه می گیرد زنبور مخلوق خداوند است ولی عسل محصول زنبور است و وحی می تواند محصول شخصی باشد که خود معجزه است.

نظریه دین و قدرت را البته بعدتر کمی تعدیل کرد تا سیمای اقتدارگرا از پیامبر ترسیم نشود اما فارغ از این که این نظرات را چقدر باور داریم یا نه در هر مقوله از خود ایده‌ای دارد و تنها تکرار کنندۀ نظرات دیگران نیست.

7. فلسفه؛ ویژگی و امتیاز دیگر او این است که فیلسوف است اما تنها فیلسوف نیست و ادیب و الهی‌دان و داروساز هم هست. در حالی که برخی از متفکران دیگر یا چنان فیلسوف‌اند که از عرصه‌های دیگر دور افتاده‌اند و تفسلف آنان توی ذوق مردمان عادی می‌زند یا آن قدر از فلسفه دورند که قادر به دفاع فلسفی از باورهای خود نیستند و به توجیهات عامیانه روی می‌آورند. سروش اما فیلسوف است و فیلسوف‌ترین سروش را در کیهان فرهنگی و در دهه 60 دیدیم و خواندیم.

8. رسانه؛ آشنایی سروش با رسانه در انواع آن از رموز موفقیت و اشتهار آن است. هم اهل سخن‌وری در مساجد و محافل بود و هم بعد از انقلاب و تا قبل از مغضوب شدن در رادیو و تلویزیون سخن می گفت. او به معنی واقعی کلمه رسانه‌ای است. همان گونه که اگر احمد شاملو روزنامه‌نگار نبود به آن اعتبار و اشتهار نمی‌رسید و کتاب هفته و کتاب جمعه او را شناساند و بعدها آدینه تریبون او شد سروش هم ابتدا با کیهان فرهنگی و سپس کیان به صدای خود ضریب داد و حالا هم کانال تلگرامی او بیش از 70 هزار عضو دارد و بسیار فعال است. 

سروش مرد رسانه است. نه این که تنها با رسانه‌ها مصاحبه کند که رسانه را می فهمد. اگر دنیای قدیم با پیامبر و پیرو تعریف می شد دنیای جدید درصدد بازسازی با پیام رسان و دنبال کننده است و سروش می خواهد پلی بین دو دنیا باشد.

خود کلمۀ "سروش" هم با پیام و رسانه نسبت دارد. اعراب به جای تلفن می گویند "هاتف" و ما می توانستیم سروش را به کار ببریم اما مفهومی فراتر دارد و با این حال انتخاب این واژه بی دلیل نبوده است.

9.نوآوری؛ چه با او موافق باشیم و چه نه او همواره سخنی نو دارد. شاید اصرار بر همین نوآوری باعث بسیاری از سوء تفاهم ها شده باشد ولی او را از سخنرانان معمم با عبارات تکراری کاملا متمایز می کند. بی هیچ اغراق یک جلسه از دروس سروش درباره مثنوی یا قرائت قلبی قرآن یا خلاف علم و دین یا دین وقدرت بر تمام خطبه های آقای علم الهدی می چربد!

سروش مدام نو شده و ایمان نوشونده را توصیه کرده و این بی گمان حاصل انس با مولاناست.

او هرگز با تکرار مکررات به این مرتبت نمی رسید و خوانش های تازه سبب نگاهی متفاوت شده که البته برخی نمی پسندند خواسته از سروش متأخر.

10. زبان فارسی با گنجینه کلمات عربی از دیگر وجوه متمایز کننده اوست. کم نیستند نویسندگان زبردستی که در بیان کم می آورند و جذاب نیستند ولی حافظه غریب او در به یادآوردن و نقل اشعار موجب جذب مخاطب می شود.

از همین تخصص البته گاه برای پوشاندن برخی ناسزاهای سیاسی در لا به لای زرورق کلمات مطنطن استفاده می کند ولی کافی است جمعه ها به نوع سخن گفتن آقای عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی از تلویزیون دقت کنید تا ببینید چقدر دوست داشته مثل سروش باشد منتها با افکاری مقابل او اگرچه در نقد روحانیت اشتراک دارند و البته آن آقای عضو روحانیت را در خدمت حکومت می خواهد و به جای حکومتی صفت انقلابی را به کار می برد ولی کاملا پیداست که بین لحن شریعتی و سروش در نوسان است اگرچه نه حس شریعتی را منتقل می کند نه حس سروش را.

دست آخر این که هرچند از نگاه این نویسنده ویژگی های 10 گانه که شرح آنها آمد سبب شده سروش  به نقطه کنونی برسد ولی اگر از خود او پرسیده شود در پاسخ چرایی و چگونگی آن مصراع مثنوی را خواهد آورد:

با کریمان کارها دشوار نیست

بعید هم نیست که نام عبدالکریم را تحت تأثیر همین بیت انتخاب کرده باشد:

تو مگو ما را بدان شَه، بار نیست
با کریمان، کارها دشوار نیست...

منبع خبر "عصر ایران" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.