مسئله کارآمدی، امروز قلب منازعه روایتها درباره حکمرانی در جمهوری اسلامی است. برخی کارآمدی را یک مسئله کاملاً فنی میدانند؛ یعنی سرعت اقدام، بهبود سازوکارها و کاهش هزینهها. گروهی دیگر آن را یک امر سیاسی میپندارند و تصور میکنند که کارآمدی با رأیآوری، جابجایی دولتها یا اصلاحات مقطعی گره خورده است. اما در حکمرانی اسلامی، کارآمدی نه یک موضوع صرفاً فنی است و نه یک مسئله موقت سیاسی؛ بلکه تعریف کارآمدی ریشه در جهانبینی دارد. به همین دلیل، کارآمدی از نگاه اسلام با سعادت، عدالت، مردمپایه بودن و اتصال به هدایت الهی معنا پیدا میکند.
این مقاله بر مبنای دو فرضیه استوار است:
۱. کارآمدی در حکمرانی اسلامی بدون دینپایه بودن امکانپذیر نیست.
۲. کارآمدی بدون هوشمندسازی، شفافسازی، مردمیسازی و دینپایه بودن، جامعه را به سمت سعادت نمیبرد.
نگاهی به قرآن، سنت و تجربه انقلاب اسلامی، نشان میدهد که این دو فرضیه فقط یک استدلال نظری نیستند؛ بلکه با واقعیات تاریخی، تجربه مدیریتی چهار دهه و فلسفه سیاسی اسلام همخوانی کامل دارند.
نخست، دینپایه بودن.
در منطق قرآن، حکمرانی زمانی کارآمد است که بتواند مسیر «ایمان و عمل صالح» را در سطح عمومی جامعه تقویت کند. آیات مربوط به امامت، قسط، عدالت، عمران و تزکیه، نشان میدهد که حکمرانی اسلامی یک مأموریت تمدنی دارد: ساخت جامعهای عادل، امن، با نشاط معنوی و برخوردار از رفاه معقول. امام خمینی(ره) با صراحت اعلام کرد که «اسلام برای اداره جامعه آمده است»، و این گزاره، یک انقلاب معرفتی در نسبت دین و حکمرانی بود. از نگاه ایشان، حکومت اسلامی باید تمامی عرصههای حیات اجتماعی را در چارچوب توحید، عدالت، اخلاق و آزادی مشروع سامان دهد. بنابراین، هر طرح کارآمدی که فاقد مبانی دینپایه باشد، ناگزیر به سمت غربمحوری، مدیریت سطحی و بیهویتی میل میکند.
دوم، مردمیسازی
رهبر معظم انقلاب، بارها تأکید کردهاند که مردم نه تزئین حکومت، نه در حاشیه آن، بلکه «اصل» در حکمرانی اسلامیاند. کارآمدی بدون مردمپایه بودن، شبیه ساختمانی است که بر زمین سست بنا شود. مردمیسازی یعنی تبدیل مردم به «توان حکمرانی»، نه فقط مشارکت انتخاباتی یا همراهی مقطعی. مردمیسازی یعنی مردم در نظارت، تصمیمسازی، مطالبهگری و حضور در میدان حل مسائل اجتماعی نقش واقعی داشته باشند. تجربه دفاع مقدس، مقابله با فتنهها و مدیریت بحرانهای اجتماعی نشان داده که هرگاه مردم در متن میدان باشند، کارآمدی به بالاترین سطح خود میرسد. حکمرانیای که مردم را حاشیهنشین میکند، ذاتاً ناکارآمد است.
سوم، شفافیت
شفافیت در حکمرانی اسلامی تنها یک ابزار تکنیکی نیست؛ بلکه یک اصل اخلاقی–معرفتی است. مفاهیمی مانند حق، صدق، بینه، انصاف، نهی از فساد و نهی از کتمان، در قرآن و سنت، بنیان فلسفه شفافیتاند. امروز شفافیت یک الزام تمدنی است؛ زیرا پیچیدگی ساختارها، اگر بدون شفافیت باشد، قدرت تولید فساد، انحراف و ناکارآمدی را افزایش میدهد. رهبر انقلاب همواره فساد را یک «اژدهای چندسر» دانستهاند که بدون نظارت مردمی، شفافیت اطلاعاتی و تحول ساختاری قابل مهار نیست. شفافیت، پیشنیاز عدالت و کارآمدی است؛ بدون آن، دستگاهها در بهترین حالت پرهزینه و کند، و در بدترین حالت فاسد و ناکارآمد میشوند.
چهارم، هوشمندسازی حکمرانی
یکی از اشتباهات رایج آن است که گمان شود حکمرانی اسلامی یک مدل سنتی است که با ابزارهای جدید ناسازگار است. در حالیکه رهبر انقلاب بارها تأکید کردهاند که «پیشرفت علمی، موتور محرک تمدن اسلامی» است. هوشمندسازی یعنی تبدیل حکمرانی به نظامی دادهمحور، دقیق، پیشبین و چابک. اگر تصمیمها براساس داده، تحلیل و آیندهنگری گرفته نشود، عدالت و رضایت عمومی قابل تحقق نیست. حکمرانی هوشمند، امکان مدیریت بحرانها، توزیع عادلانه فرصتها، کاهش فساد و افزایش سرعت و کیفیت تصمیمگیری را فراهم میکند.
حال، پرسش اساسی این است: این چهار مؤلفه چگونه به هم گره میخورند و شاخصهای کارآمدی اسلامی را شکل میدهند؟
پاسخ آن است که کارآمدی اسلامی، یک «ترکیب راهبردی» است:
دینپایه بودن → جهت
مردمپایه بودن → قدرت
شفافیت → سلامت
هوشمندسازی → توان عملیاتی
این چهار رکن، در کنار هم کارآمدی را از یک «کارکرد» به یک «ارزش تمدنی» ارتقاء میدهند. حکمرانیای که تنها هوشمند باشد، اما فاقد مردمیسازی و دینپایه باشد، به تکنوکراسی سرد تبدیل میشود. حکمرانیای که مردمی باشد، اما فاقد شفافیت باشد، در معرض فساد قرار میگیرد. حکمرانیای که دینپایه باشد، اما فاقد هوشمندسازی باشد، از حل مسائل پیچیده ناتوان خواهد شد. بنابراین، کارآمدی یک مجموعه یکپارچه است.
تجربه جمهوری اسلامی نشان می دهد هرگاه این چهار مؤلفه در کنار یکدیگر قرار گرفتهاند – از مدیریت جنگ و بازسازی تا پیشرفتهای علمی و فناوری – کارآمدی به اوج رسیده است. و هرگاه یکی از ارکان تضعیف شده – چه در برخی دولتها و چه در برخی دورهها – ناکارآمدی بروز کرده است.
در شرایط کنونی، که کشور وارد مرحله «دولتسازی اسلامی» شده و رهبر انقلاب از «جبران عقبماندگیها»، «تحول در ساختارها»، «نهضت شفافیت» و «نهضت عدالت» سخن میگویند، احیای کارآمدی اسلامی یک ضرورت راهبردی است. امروز جنگ شناختی، تورم پیچیدگیها و رقابت جهانی، حکمرانی را به مراتب دشوارتر کرده است؛ و این یعنی راه نجات، بازگشت به چهار رکن یادشده و تبدیل آنها به مدل عملیاتی است.
برای رسیدن به این کارآمدی، چند اقدام ضروری است:
- تدوین معیارهای اسلامی برای سنجش کارآمدی دولتها
- تکمیل شفافیت فراگیر و نظارت مردمی
- تحول ساختاری در دستگاههای کند، پرهزینه و بریده از مردم
- ادغام فناوریهای نو در تصمیمسازیها
- بازتعریف مشارکت مردم از رأی دادن به «نقشآفرینی در حل مسئله»
- تبدیل بیانات امامین انقلاب به «سند راهنمای حکمرانی» نه صرفاً شعار اداری
- ایجاد سازوکارهای ضدفساد با طراحی اسلامی–هوشمند
کارآمدی در حکمرانی اسلامی یک مهارت، یک روش یا یک شعار نیست؛ بلکه یک «نظام فکری–عملی» است که باید به صورت یکپارچه پیاده شود. این کارآمدی میتواند ایران را از مرحله دولتسازی به مرحله تمدنسازی برساند؛ همان مسیری که انقلاب اسلامی برای آن شکل گرفته است.
* کارشناس ارشد راهبرد و حکمرانی اسلامی