همشهری آنلاین - گروه سیاسی: دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده، همچنان تحلیلگران جهانی را با امتناع از قرار گرفتن در چارچوب دوگانهی سنتی «جنگطلب در برابر صلحطلب» شگفتزده میکند. او که ظاهرا این هفته به دنبال صلح در اوکراین است، به نظر میرسد بهطور جدی در حال بررسی سرنگونی نیکلاس مادورو، رهبر ونزوئلا، و تغییر رژیم در این کشور است.
فارنپالیسی در بخشهایی از یک گزارش درباره خوابی که ترامپ برای ونزوئلا دیده است، نوشت:
در حال حاضر تا یکسوم ناوگان دریایی ایالات متحده در منطقه کارائیب مستقر شده و شایعاتی وجود دارد مبنی بر اینکه فرماندهی جنوبی ایالات متحده (مسئول کل آمریکای لاتین) مرخصی نیروهای خود را در تعطیلات پیشرو لغو کرده است.
این نشانهها ممکن است حاکی از اقدام قریبالوقوع باشد، هرچند شکل دقیق مداخله آمریکا علیه رژیم مادورو هنوز کاملا مشخص نیست. ترامپ قطعا میتواند از داراییهای نظامی عظیم مستقر در کارائیب برای سرنگونی مادورو استفاده کند یا بهجای آن به عملیات مخفیانه سیا تکیه کند که خود او مجوز انجام آن را در ونزوئلا صادر کرده است. اما صرفنظر از اینکه کدام ابزار به کار گرفته شود، تغییر رژیم در ونزوئلا فاجعهای در انتظار وقوع است؛ فاجعهای که نهتنها به اهداف رئیسجمهور نمیرسد، بلکه خطر دور کردن بخش قابلتوجهی از پایگاه رای او را نیز به همراه دارد.
با وجود اینکه نظرسنجیها نشان میدهند تنها ۱۷ درصد مردم آمریکا از تغییر رژیم در ونزوئلا حمایت میکنند، از صفحات نظرات نشریات بزرگ چنین برنمیآید. در آنجا، تهدیدهای ترامپ برای تغییر رژیم با شور و شوق استقبال میشود.
برای مثال نیویورکتایمز نوشت که رژیم مادورو به دلیل روابطش با چین، روسیه و ایران و همچنین موج عظیم پناهجویان ونزوئلایی، «واردکننده و صادرکننده بیثباتی» است. فارن پالیسی نیز با تاکید بر روابط ونزوئلا با دشمنان آمریکا، خواستار تغییر رژیم شد تا قاچاق مواد مخدر و مهاجرت کاهش یابد. حتی جان بولتون، مشاور سابق امنیت ملی ترامپ و اکنون منتقد سرسخت او، مقالهای نوشت و به رئیسجمهور «استراتژی درست» برای تغییر رژیم در ونزوئلا پیشنهاد داد.
استدلالهای این تحلیلگران برای اقدام علیه ونزوئلا دقیقا همان دلایلی است که دولت ترامپ مطرح میکند: مواد مخدر، مهاجرت و روابط کاراکاس با رژیمهای شرور روسیه، چین و ایران (ادعاهایی که رسانههایی آمریکایی مطرح میکنند و جنبه شعارهای دائمی برای آنان پیدا کرده است).
این استدلالها همچنین بسیار شبیه به دلایل ارائهشده برای تغییر رژیم در عراق، افغانستان، لیبی، سوریه و جاهای دیگر است. وسوسه سرنگونی یک رهبر منفور، ناکارآمد یا ناخوشایند — که معمولا با آمریکا هم خصمانه رفتار میکند — همیشه قوی بوده است. کمتر کسی میتواند ادعا کند که جهان پس از مرگ صدام حسین یا معمر قذافی جای بدتری شده است.
اما تجربه این موارد به ما آموخته که تغییر رژیم غیرقابلپیشبینی است؛ حتی تغییر رژیم با نیت خیر و اخلاقی میتواند پیامدهای پرهزینه و غیرمنتظرهای برای آمریکا داشته باشد. در عراق، تغییر رژیم به جنگ فرقهای مرگبار، تروریسم و بیثباتی منطقهای منجر شد. در افغانستان، تولید تریاک کاهش نیافت و طالبان در نهایت بازگشت. در لیبی هم که مدافعان مداخله میگفتند برای جلوگیری از نسلکشی و ایجاد ثبات منطقهای ضروری است، نتیجهاش هزاران کشته و موج عظیم مهاجرت به اروپا بود.
بسیاری از حامیان آن جنگها ممکن است بگویند «با این حال ارزشش را داشت»، چون مقابله با دیکتاتورها و گسترش دموکراسی مهم است. اما این استدلال در چارچوب ریاستجمهوری ترامپ هیچ معنایی ندارد؛ او بارها با تحقیر از نومحافظهکاران سخن گفته و کل سیاست خارجیاش را بر پایه «منافع ملموس آمریکا» — نه ارزشها — بنا کرده است. به همین دلیل عجیب است که ظاهرا باور کرده تغییر رژیم در ونزوئلا به نفع منافع آمریکا در آمریکای لاتین است، در حالی که دقیقا برعکس است.
صریح بگوییم: تغییر رژیم در ونزوئلا مخاطرهآمیز است و هیچ تضمینی برای ثبات، کاهش مهاجرت یا کنترل جریان مواد مخدر ارائه نمیدهد.
حامیان تغییر رژیم معمولا میگویند مادورو بسیار منفور است و جایگزینهای روشن و آمادهای در انتظارند. اما واقعیت این است که مداخله خارجی معمولا صحنه سیاست داخلی را به شکلی غیرقابلپیشبینی به هم میریزد. تحقیقات چندین دهه درباره عملیات تغییر رژیم تحمیلی خارجی نشان میدهد دولتی که آمریکا نصب کند، از نظر مردم ونزوئلا «دولت دستنشانده» تلقی میشود و احتمال کودتا یا فروپاشی دولت را به شدت افزایش میدهد.
در فارین افرز نوشته شده است که در کل تاریخ عملیات مخفیانه تغییر رژیم آمریکا، «حتی یک مورد هم به دموکراسی باثبات و طرفدار آمریکا منجر نشده است».
پیامدهای یک تغییر رژیم ناموفق در ونزوئلا میتواند حتی از عراق و افغانستان هم بدتر باشد، چون این کشور درست کنار ایالات متحده است. درست است که ونزوئلا همین حالا هم منبع بیثباتی برای آمریکاست (نزدیک به ۸ میلیون نفر تاکنون فرار کردهاند)، اما جنگ بزرگ میتواند این مشکلات را چند برابر کند: فشار بر کشورهای همسایه، موج جدید مهاجران به سمت مرزهای آمریکا، افزایش نقش ونزوئلا بهعنوان مسیر ترانزیت مواد مخدر و حتی روی آوردن بیشتر دولت جدید به تولید مواد مخدر برای تأمین مالی.
مداخلهای که ونزوئلا را بیثباتتر کند، هدیهای بزرگ به دشمنان آمریکا (دقیقا همانهایی که صدای مدافعان تغییر رژیم را بلند کردهاند) خواهد بود. تصویر یک مداخله آشکار به رهبری آمریکا، دقیقا همان چیزی است که چین برای نشان دادن آمریکا بهعنوان قدرتی «بیثباتساز و بیملاحظه» نیاز دارد. هر دولت جدیدی در کاراکاس هم احتمالا برای کمکهای توسعهای و امنیتی به سمت چین خواهد رفت، بهویژه اگر دولت ترامپ (طبق عادتش) هیچ برنامه و بودجهای برای پس از عملیات نداشته باشد.
تا امروز بیشتر بحثها روی امکانپذیری و پیامدهای سرنگونی مادورو متمرکز بوده، اما پرسش اساسیتر، یعنی «منافع آمریکا چیست؟» تقریبا غایب بوده است. پایگاه رای ترامپ پس از تجربه عراق به شدت نسبت به جنگهای تغییر رژیم بدبین است. خود ترامپ در سال ۲۰۱۶ با انتقاد از جنگ عراق و مداخلات پرهزینه خود را از دیگران متمایز کرد. درگیر شدن در ونزوئلا دقیقا همان چیزی است که مشکلات اصلی حامیانش (مهاجرت و مواد مخدر) را تشدید میکند، بدون اینکه دستاورد ملموسی داشته باشد.
طنز ماجرا اینجاست که سادهترین راه حل برای مسائلی که پایگاه ترامپ واقعا به آن اهمیت میدهد، مذاکره و تعامل با رژیم کاراکاس است. رویکرد اولیه دولت هم همین بود؛ ریک گرنل، فرستاده ویژه، ظاهرا مستقیما با رژیم مادورو درباره صادرات نفت، تحریمها، مواد مخدر و مهاجرت مذاکره میکرد. حتی در اوج بحران هم دولت ونزوئلا پروازهای اخراج مهاجران را از آمریکا میپذیرفت.
اما این رویکرد مذاکراتی کنار گذاشته شد و گرنل به حاشیه رانده شد تا راه برای خط مشی سختگیرانهتر «مادورو باید برود» باز شود. این تغییر را مارکو روبیو، وزیر امور خارجه، که سالهاست روی ونزوئلا و کوبا موضع تند دارد، پیش میبرد. هیچ نشانهای وجود ندارد که مذاکرات گرنل شکست خورده بود؛ پروازهای اخراج انجام میشد و ظاهرا توافقی درباره منابع در راه بود. اما برای روبیو و متحدان نومحافظهکارش در واشنگتن، پوشاندن آرزوی دیرینه تغییر رژیم به لباس «اول آمریکا» سادهترین راه برای رسیدن به هدف قدیمیشان بود.
اگر ترامپ میخواهد پایگاه ماگا همچنان او را بهعنوان «صلحساز» و «معاملهگر قهار» ببیند، حمله به ونزوئلا بدترین راه ممکن است. ایجاد موج جدید مهاجرت و بیثباتی از آمریکای لاتین هم بعید است برای کسانی که به او رای دادهاند محبوب باشد.
ترامپ در سال ۲۰۱۶ وقتی علیه جنگ عراق حرف زد درست میگفت. امسال هم وقتی از سرنگونی حکومت ایران خودداری کرد درست عمل کرد. حالا هم باید در موضوع ونزوئلا به همان اصول اولیهاش پایبند بماند، در برابر وسوسه تغییر رژیم مقاومت کند و به توصیه جنگطلبانی که سابقه فاجعهباری در این زمینه دارند گوش ندهد.












