به گزارش همشهری آنلاین، دختر ۳۱ ساله با بیان اینکه فرزند ارشد خانواده است، به کارشناس اجتماعی کلانتری گلشهر مشهد گفت: در خانوادهای به دنیا آمدم که از نظر موقعیت اجتماعی و اقتصادی در سطح پایین جامعه قرار داریم. پدرم کارگری ساده است که متاسفانه اخلاق بسیار تندی دارد و با بدبینی خاصی به اتفاقات و حواشی زندگی ما مینگرد. در عین حال همه امور زندگی خانواده ما تحت تاثیر و گفتار مادربزرگ و عمههایم قرار گرفته است.
تندخوییهای پدرم پایانی ندارد و او به خاطر عمهها و مادربزرگم بارها مادرم را کتک زده است، به همین دلیل من و خواهرانم نیز احساس خوبی به خانواده پدرم نداریم. اکنون در منزل ارثیهای دوطبقه پدربزرگم زندگی میکنیم که عمهها و مادربزرگم در طبقه پایین آن سکونت دارند، ولی آن صمیمیت و عاطفه خانوادگی بین ما وجود ندارد.
من در این شرایط رشد کردم و بعد از پایان تحصیلاتم در یکی از مهدکودکهای مشهد مشغول کار شدم. حالا بخشی از مخارج خانوادهام را تامین میکردم و همه درآمدم را به پدرم میدادم تا مادرم را بیشتر از این اذیت نکند، چون او را سرزنش میکند که اگر پسری به دنیا آورده بودی، در این دوران پیری عصای دستمان بود.
مشکلات حاد من و پدرم از آنجا شروع شد که او همه خواستگاران مرا به این بهانه رد میکرد که هنوز عمههایم ازدواج نکردهاند. هر بار که جوانی از من خواستگاری می کرد، با مخالفت و دخالت مادربزرگ و عمههایم روبهرو میشد و آنها پدرم را متقاعد میکردند که با ازدواج من موافقت نکند. پدرم نیز مدعی بود تا وقتی عمههایم ازدواج نکردهاند، من نباید حرفی از خواستگاری و ازدواج بزنم و اینگونه به همه خواستگارانم پاسخ منفی میداد.
مدتی قبل مادر یکی از فرزندان مهدکودک مرا برای برادرشوهرش خواستگاری کرد. من هم چند بار بدون اطلاع خانوادهام با احمد گفتگو کردم. او جوانی تحصیلکرده و باوقار است که خانواده خوبی دارد و به تازگی خانهای در حاشیه شهر خریده است. نمیگویم او هیچ عیب و نقصی ندارد و پسری کامل است، اما من او را با همین شرایط دوست دارم و عاشق شدهام. اما باز هم پدرم او و خانوادهاش را هنگام خواستگاری با بیاحترامی از خانه بیرون کرد. بنابراین، چارهای نداشتم جز آنکه به مرکز مشاوره کلانتری بیایم.
با صدور دستوری ویژه از سوی سرهنگ ابراهیم عربخانی رئیس کلانتری گلشهر مشهد، بررسیهای مشاوره ای با دعوت از پدر این دختر ۳۱ ساله در دایره مددکاری اجتماعی آغاز شد.












