حقوق جایگزین مهریه در اسلام؛ راهکارها، فلسفه و چالش‌های اجتماعی

خبرگزاری مهر سه شنبه 27 آبان 1404 - 15:04
در اسلام مهریه بر عهده مرد و حق طلاق نیز در اختیار اوست؛ این ترتیب حقوق، برای مهار طبیعت انسان و تضمین تعهد و ثبات زندگی مشترک طراحی شده است.

خبرگزاری مهر، گروه جامعه؛ مسئله مهریه همواره یکی از موضوعات بحث‌برانگیز در جامعه ما بوده است؛ از یک سو یک اصل دینی و قراردادی در ازدواج است که هدف آن اثبات صدق محبت مرد نسبت به زن، تضمین تعهد و ایجاد امنیت در زندگی زناشویی است، و از سوی دیگر در عمل و عرف اجتماعی، گاه به ابزاری برای فشار، تهدید و ایجاد تنش‌های مالی و خانوادگی تبدیل شده است.

در قرآن کریم، ماهیت مهریه فراتر از یک هدیه ساده است و نشان‌دهنده صدق محبت مرد و پایبندی به پیمان ازدواج باشد. با این حال، در عرف امروز، مهریه گاهی از مسیر اصلی خود خارج شده و به ابزار مالی برای تضمین ماندگاری مرد در زندگی یا تهدید زنان تبدیل شده است. چنین فاصله‌ای بین فلسفه اصلی مهریه در اسلام و کارکرد آن در جامعه، باعث شده که بسیاری از ازدواج‌ها با تنش‌های مالی و سوءاستفاده‌های عاطفی همراه شود.

هدف این مصاحبه، کاوش در فلسفه مهریه و حقوق مرتبط با آن در اسلام و مقایسه آن با برداشت‌های نادرست یا تحریف‌شده در جامعه امروز است. ما تلاش داریم روشن کنیم که چرا برخی احکام، مانند حق طلاق و مهریه، در ابتدا به مرد سپرده شده و چه فلسفه‌ای پشت این ترتیب و اولویت‌بندی حقوق در اسلام وجود دارد. این گفتگو، نگاهی جامع به چگونگی اجرای صحیح مهریه، تفاوت آن با برداشت‌های عرفی، و تأثیر آن بر رابطه زن و مرد و سلامت جامعه ارائه می‌دهد. هدف ما این است که خواننده با درک درست فلسفه و جایگاه مهریه در اسلام، بتواند بین احکام اصلی و برداشت‌های اجتماعی فاصله‌گذاری کند و به تصویر واقعی آن برسد.

در این خصوص در گفتگویی با انسیه برومندپور، کارشناس تفسیر تطبیقی قرآن و پژوهشگر حوزه هویت جنسیتی از منظر قرآن، مفهوم مهریه و کارکرد آن در متون دینی را بررسی کرده‌ایم.

همانطور که می‌دانید مهریه همواره به عنوان یکی از مهمترین حقوق اقتصادی زن در اسلام مطرح بوده است. آیات قرآن چه رویکردی در خصوص آن دارد؟

در متون دینی، خودِ «مهریه» با عنوان «صَدُقه» یاد شده است و این واژه از ریشه «صَدَق» و «صِدق» گرفته شده؛ همان ریشه‌ای که معنای «اثبات راستی و صحت ادعای ایمان» را با خود دارد.

مهریه در فرهنگ دینی چیزی است که مؤمنان به آن ملتزم‌اند و یکی از مواضعی که فرد مؤمن باید صدقِ ادعای خویش را اثبات کند، زمانی است که مرد قصد دارد به زنی پیشنهاد ازدواج بدهد. مرد برای اثبات این‌که واقعاً مؤمن است و محبتش نسبت به آن زن از سر صدق و حقیقت است، باید مالی تحت عنوان «صدُقه» تقدیم کند.

قرآن کریم می‌فرماید: وَآتُوا النِّسَاءَ صَدُقَاتِهِنَّ نِحْلَةً ۚ فَإِنْ طِبْنَ لَکُمْ عَنْ شَیْءٍ مِنْهُ نَفْسًا فَکُلُوهُ هَنِیئًا مَرِیئًا (نساء ۴)

لذا شیوه پرداخت مهریه در قرآن نیز روشن است و با عبارت «وَ آتُوا النِّساءَ صَدُقاتِهِنَّ نِحلَةً» مشخص می‌شود که پرداخت‌کننده مهریه مرد است؛ یعنی همان کسی که زن را به عقد خود درمی‌آورد.

نکته دیگر در آیه، تعبیر «نِحلَة» است. «نحله» به معنای «بخشش بلاعوض» و «اعطای بدون توقع» است و ارتباط این واژه با «نَحل» (زنبور عسل) از همین جهت است که محصول آن نوعی بخشش بدون چشم‌داشت و هدیه‌ای گوارا و سودمند است. در نتیجه مهریه نیز باید از همین جنس باشد: «چیزی شیرین، گوارا، سودمند و حتی شفابخش برای زن؛ هدیه‌ای برای اثبات صدق محبت مرد».

اما برخی افراد مهریه را صرفاً هدیه مرد به زن دانسته و از آن به عنوان امری غیر ضروری تعبیر می‌کنند. آیا مهریه صرفاً هدیه ازدواج است؟

ببینید اصل پیمان ازدواج بر محبت است. در واقع زن نیازی به اثبات محبت خود ندارد محبت زن امری آشکار است؛ اما محبت مرد نیازمند اثبات است و مهریه ابزار همین اثبات قرار داده شده است. مرد باید از چیزهایی که نزد او ارزشمند است مهریه را تعیین و پرداخت کند تا نشان دهد «از محبوب‌ترین دارایی‌ام به تو بخشیدم، چون تو را دوست دارم».

به همین دلیل در قرآن برای مقدار مهریه حدی تعیین نشده و حتی «قِنطار» ذکر شده است؛ یعنی مقدار زیاد آن نیز مجاز است و ملاک اصلی صدق ادعای مرد است. قرآن می‌فرماید: وَ إِنْ أَرَدْتُمُ اسْتِبْدالَ زَوْجٍ مَکانَ زَوْجٍ وَ آتَیتُمْ إِحْداهُنَّ قِنْطاراً فَلا تَأْخُذُوا مِنْهُ شَیئاً أَ تَأْخُذُونَهُ بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبینا (نساء ۲۰)

بنابراین مهریه «هدیه معمولی» نیست، برخی مهریه را در حد یک هدیه ساده می‌بینند؛ در حالی که «صدُقه» مرتبه‌ای بالاتر دارد. او گفت هرچند در روایات «کم بودن مهریه» توصیه شده و جز عوامل برکت دانسته شده، اما اساساً «مهریه گرفتن» موضوعیت دارد و حتی در آیه توصیه شده است زن همه آن را نبخشد.

پس چطور از مهریه به عنوان پشتوانه زن یا ضمانت ثبات ازدواج یاد می‌کنند؟

در این خصوص خداوند در سوره نساء می‌فرماید: وَکَیْفَ تَأْخُذُونَهُ وَقَدْ أَفْضَیٰ بَعْضُکُمْ إِلَیٰ بَعْضٍ وَأَخَذْنَ مِنْکُمْ مِیثَاقًا غَلِیظًا (نساء ۲۱) چگونه می‌توان مهریه را پس گرفت، حتی اگر «قِنطار» باشد، در حالی که از همسر بهره گرفته‌اند و زن از مرد «میثاق غلیظ» گرفته است. وی گفت این میثاق همان پیمان سنگینی است که زن از مرد می‌گیرد تا به تعهدات خود در زندگی مشترک پایبند بماند و زندگی را رها نکند.

طبیعت مرد اگر کنترل نشود میل به «لذت‌بردن بدون تعهد»، «گریز از هزینه» و «فرار از مسئولیت طولانی» دارد و خداوند در احکام ازدواج این طبیعت را مهار کرده است. ازدواجِ اصلی، ازدواج دائم بوده و بهره‌گیری جنسی بی تعهد ممنوع است. مرد موظف به تأمین مسکن و خوراک و پوشاک و دیگر هزینه‌هاست. بنابراین امکان ندارد مرد بدون پرداخت هزینه و بدون تعهد، از رابطه بهره‌برداری کند. مهریه نیز بخشی از همین سازوکار است.

اما در عرف اجتماعی، مهریه از «ابزار اثبات صداقت مرد» تبدیل شده به «ابزار الزام مرد به ماندن در زندگی» و به نوعی ضمانت‌نامه برای دوام ازدواج. خانواده‌های دختران برای اطمینان از اینکه مرد بی‌جهت طلاق ندهد و زندگی را ترک نکند، مهریه را سنگین می‌گیرند. زیرا برای مرد و خانواده او مسائل مالی مهم است. بنابراین مهریه را راهی برای جلوگیری از فروپاشی آسان زندگی می‌دانند.

در خانواده‌های پسران نیز برداشت رایج این است که «کی داده، کی گرفته؟»؛ یعنی تصور می‌شود که یا مهریه قابل وصول نیست یا اگر مرد سخت بگیرد، زن توانایی گرفتن آن را نخواهد داشت، لذا مهریه سنگین را می‌پذیرد بدون اینکه توان پرداخت آن را داشته باشد. همین امر نیز گاه موجب رفتارهای نادرست و سوءاستفاده‌گرانه می‌شود: مرد می‌گوید «اگر اذیتت کنم، پدرت هم نمی‌تواند مهریه‌ات را بگیرد؛ چه برسد به خودت»؛ یعنی تبدیل‌شدن مهریه به ابزار تهدید و نه ابزار محبت.

در واقع، مرد در برخی از موارد می‌کوشد از زیر بار مسئولیت‌ها شانه خالی کند. در حالی که خطاب الهی با عبارت «نِحلةً» و ادامه آیه، به مرد آموزش می‌دهد که متقی باشد و چارچوب‌های الهی را رعایت کند. هر مقدار که این چارچوب‌ها رعایت نشود، به همان میزان مرد در واقع اثبات می‌کند که بی‌تقواست، تعهد ندارد، اسیر هوس است و تنها به دنبال بهره‌گیری شهوانی است.

با توجه به فاصله امروز ما از قرآن و آیات و احکام اصیل اسلامی، «طلاق» در قرآن چگونه تشریع شده است؟ و حکم خداوند درباره طلاق چیست؟ خصوصاً اینکه «حق طلاق» در عرفِ رایج، متعلق به مرد دانسته می‌شود.

نخست باید توضیحی درباره ماهیت احکام داده شود. احکام شرعی دو کارکرد اساسی دارند و اگر حکمی نتواند این دو کارکرد را محقق کند، بهره‌گیری صحیح از آن صورت نگرفته است:

کنترل نفس
هر حکمی، در گام نخست، باید به فرد کمک کند تا نفس خود را مهار کند. اگر حکمی متوجه مرد است، برای کنترل نفس مردانه آمده، و اگر متوجه زن است، برای کنترل نفس زنانه. هدف اول، مهارِ طلب‌ها، غرایز، تمایلات و ضعف‌های هر جنس است.

جامعه‌سازی صحیح
پس از آنکه فرد توانست تا حدّی نفس خود را مهار کند و تقوا پیشه کند، نوبت به لایه دوم می‌رسد: ساختن روابط اجتماعی منسجم و سالم. احکام، ابزارهای تنظیم روابط اجتماعی‌اند. بنابراین در مرحله دوم، فرد باید از احکام نه فقط برای اصلاح خود، بلکه برای ایجاد نظم، ثبات و سلامت در جامعه بهره ببرد.

با این نگاه، بسیاری از تفاوت‌های حقوقی روشن می‌شود. مثل اینکه چرا خداوند برخی احکام را به مرد سپرده و برخی را به زن.

بر این اساس چرا مرد باید مهریه بدهد، اما حق طلاق در اختیار او قرار گرفته است؟

نکته مهم این است که حق طلاق از حقوقی است که مرد می‌تواند آن را «تفویض» کند؛ برخلاف برخی حقوق دیگر که به هیچ‌وجه قابل انتقال نیستند. حقوق دو دسته‌اند: حقوق غیرقابل‌تملیک برای دیگران (که حتی صاحب حق هم نمی‌تواند آن را واگذار کند) و حقوق قابل‌تملیک و قابل‌انتقال.

حق طلاق در دسته دوم قرار می‌گیرد؛ یعنی مرد می‌تواند این حق را به زن منتقل کند. به همین دلیل است که شروط ضمن عقد مانند «حق طلاق» از نظر شرعی معتبر است؛ چون تفویض این حق امکان‌پذیر است. بنابراین اگر زن در شرایطی احساس کند که ممکن است مرد تقوای لازم را در زندگی مشترک نداشته باشد، می‌تواند برای حفظ زندگی درخواستِ داشتن این حق را مطرح کند.

اما پاسخ شما در همان دو کارکردِ احکام نهفته است؛ از یک سو، این حکم باید نفس مرد را مهار کند؛ از سوی دیگر، باید در ساختار اجتماعی ابزارهای قوی در اختیار انسان‌ها بگذارد تا روابط پیچیده انسانی سامان یابد. لایه دوم یعنی جامعه‌سازی اهمیت ویژه‌ای دارد، زیرا روابط اجتماعی بسیار پیچیده‌تر از روابط فردی است و احکام باید توان کنترل بحران‌ها، اختلافات و نابسامانی‌های مختلف را داشته باشند.

پس آیا می‌توانیم بگوییم اختیارات و مجوزهایی که در اختیار یک شخص قرار گرفته وابسته به میزان کنترل نفس اوست؟

بله به همین دلیل، برخی اختیارات و مجوزها در ظاهر وسیع‌تر هستند، اما قرار نبوده هر کس مطابق هوای نفس خود از آن‌ها استفاده کند. مثلاً مجوز «چندهمسری» در متن قرآن تنها برای مردی است که در امتحان تقوا سربلند بیرون آمده باشد. این حکم در اصل ابزار جامعه‌سازی است، نه مجوزی برای هوس‌رانی. اما وقتی انسان هنوز طبیعت خویش را مهار نکرده باشد و بدون تربیت نفس وارد این احکام شود، نتیجه‌اش همان می‌شود که امروز در بسیاری از موارد به‌چشم می‌خورَد: استفاده نادرست، ظاهربینانه و هوامحور از احکام.

در حقیقت، بسته کامل احکام، ترتیب و اولویت‌بندی دارد. ابتدا باید طبیعت انسان کنترل شود، سپس احکام به‌عنوان ابزارهای حکیمانه ساخت جامعه به‌کار روند. اما امروز بسیاری از ما در مرحله نخست یعنی کنترل نفس توقف کرده‌ایم یا اصلاً وارد آن نشده‌ایم، در حالی که از ابزارهایی استفاده می‌کنیم که برای مرحله دوم طراحی شده‌اند. به همین دلیل است که نتیجه‌ها گاه کاملاً وارونه و ناسالم می‌شود.

در واقع، زمانی که طبیعت انسان خواه زن و خواه مرد هنوز مهار و تربیت نشده باشد، استفاده از احکام الهی به‌جای آن‌که ثمره اخلاقی و معنوی داشته باشد، شبیه استفاده حیوان از ابزارهای انسانی می‌شود؛ یعنی نتیجه‌ای ناپسند و نامتوازن دارد. به همین دلیل است که رفتار در این وضعیت، نه به‌عنوان ابزاری برای حفظ خانواده یا گسترش جامعه، بلکه کاملاً در جهت منافع طبیعی و غریزی خودش قرار می‌گیرد.

این مسئله را در خصوص بحث مهریه و کارکرد آن در روابط زن و مرد چطور می‌توان توضیح داد؟

از آنجا که مرد به‌طور طبیعی موجودی است که با ساختار مادّی عالم سازگارتر است، ابزارهای بیشتری برای اعمال زور و قدرت دارد. هم به دلیل توان جسمی و هم به‌خاطر نوع پیچیدگی‌های فکری و مدیریتی که معمولاً در ساختار اجتماعی به او سپرده شده است، امکان تعدّی و سوء‌استفاده برای او بیشتر است. از همین رو گفته شده است که مرد میل به «جواز عبور» و «پیش‌روی» دارد. در مقابل، زن به‌صورت طبیعی میل به «سلطه‌پذیری» و «فرمان‌پذیری» دارد و این ویژگی در او نه‌تنها ضعف نیست، بلکه هماهنگ با ساختار وجودی‌اش است.

زن از نظم‌دادگی و مدیریت‌شدن لذت می‌برد. البته همان‌گونه که در طبیعت هر چیز اگر کنترل نشود به سمت افراط یا تفریط می‌رود، این دو طبیعت نیز اگر منحرف شوند معکوس می‌شوند: زنِ بی‌مهار ممکن است به شدت عصیانگر و سرکش شود، و مردِ بی‌مهار ممکن است به شدت توسری‌خور و منفعل گردد. روایت‌هایی که می‌گویند در آخرالزمان «مردها شبیه زنان می‌شوند و زنان شبیه مردان»، به همین وارونگی اشاره دارد. طبیعت مانند فواره است؛ تا حدّی بالا می‌رود، اما اگر از حد بگذرد، می‌شکند و سقوط می‌کند و نتیجه معکوس می‌شود.

لذا در حالت طبیعی، زن بیشتر در معرض ستم‌دیدگی است و مرد بیشتر در معرض ستم‌ورزی. برخی می‌گویند چون زن احساسی‌تر است نباید حق طلاق داشته باشد، اما این نگاه کامل نیست. واقعیت این است که میل مرد به فرار از تعهد و عدم پایبندی به مسئولیت‌ها بسیار بیشتر از زن است؛ بنابراین قرار گرفتن ابزار طلاق در دست مرد، نوعی آزمون و ابزار ابتلاء نیز هست تا میزان تقوایش سنجیده شود.

منبع خبر "خبرگزاری مهر" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.