هشمهری آنلاین: در حضور اخیر لینکلیتر در پادکست «جعبهابزار فیلمساز»، از او پرسیدیم دربارهٔ این زیرگونهای که تارانتینو به فیلمهای او نسبت داده چه نظری دارد. لینکلیتر با خنده گفت: «شاید او این را از من گرفته باشد. من اغلب فیلمهایم را اینطور توصیف میکنم: "قراره دوربین را روی سال ۱۹۷۶ یا هر جا که هستم بگذارم، و فقط کمی دورهم باشم."»
او ادامه داد: «بیراه نیست. دقیقاً همان حالوهواست. میخواهم تماشاگر حس کند به یک مکان منتقل شده و به نوعی در آن مشارکت دارد و با شخصیتها رابطهای پیدا میکند.»
لینکلیتر، مانند بسیاری از سینمادوستان، همیشه احترام زیادی برای موج نوی فرانسه قائل بوده، دورهای که سینما جوان، نو و پر از امکان بود. ایدهٔ انتقال مخاطب به احساسی که در آن لحظهٔ تاریخی جریان داشت برایش جذاب بود. اما برای رسیدن به چنین حسی، مجبور بود آن احترام و تقدسِ تاریخی و نسبت به فیلمسازان آن دوره را کنار بگذارد. به گفتهٔ لینکلیتر، همینجاست که بسیاری از فیلمهای تاریخی شکست میخورند. او گفت: «من همیشه از بیشتر فیلمهای تاریخی "مهم" کلافه میشوم. انگار شخصیتها از دل یک نقاشی یا مجسمه بیرون آمدهاند. همیشه برمیگردم به این کلمه: خودمهمپندار. و میگم: نه، زندگی هیچوقت اینطوری نبوده؛ زندگی همیشه دوروبرت جریان دارد. بزرگترین لحظات تاریخ همیشه قبلش یکی داشته ناهارش را میخورده.»

کارگردان میخواست مخاطب را دعوت کند که «بیاید کنارشان باشد وقتی دارند «ازنفسافتاده» را میسازند»؛ اما این فقط زمانی ممکن بود که دوربین، درست مثل شخصیتها، نسبت به این حقیقت بیخبر باشد که شاهد تولد یکی از فیلمهای تأثیرگذار تاریخ سینماست؛ فیلمی که مسیر سینما را تغییر داد و آغازگر کارنامهٔ ژانلوک گدار شد. بهویژه، لینکلیتر باید گدارِ فیلمش (با بازی گیوم ماربک) را از روی دستنیافتنیاش پایین میآورد. به بازیگرانش گفت که شخصیتهایشان باید این کارگردان جوان را دستکم بگیرند: «این آدم هیچکس نیست. یه نویسندهٔ گمنام؛ نوشتههاش در "کایه دو سینما" رو اصلاً نمیشه خواند.» و به گروهی که نقش عوامل «ازنفسافتاده» را داشتند گفت: «احتمالاً نمیدونه داره چیکار میکنه و فیلم احتمالاً جواب نمیده. اما شما اینجا هستید چون به کار نیاز دارید. بیست روزه، بد هم نیست. یه کمی کاریزما داره، کی میدونه، شاید خوب از آب دربیاد. جین سیبرگ هم توشه، و اون شناختهشدهست.»
لینکلیتر معتقد است فیلمهایی دربارهٔ چهرههای تاریخی اغلب زیر بارِ ستارهبودن بازیگرانشان له میشوند. او اجراهای عالی بسیاری از ستارهها در فیلمهای زندگینگارانه را تأیید میکند، اما اعتراف میکند برای خودش همیشه چیزی آزاردهنده در «نماد روی نماد» قار گرفتن وجود دارد. او گفت: «همیشه احساسی یادم میماند که ۴۲ سال پیش با دیدن «گاندی» داشتم. اگر تئاتر لندن را نمیشناختی، بن کینگزلی را نمیشناختی. من بچهای در تگزاس بودم و آن زمان دربارهٔ گاندی زیاد میدانستم، و فیلم را که میدیدم میگفتم: "اوه، این خود گاندیه"، چون نمیدانستم بازیگر کیست.» او افزود: «شنیدم داستین هافمن میخواسته نقش گاندی را بازی کند. احتمالاً خیلی هم خوب میشد، اما من کاملاً به آن زمان و فضا با حضور بن کینگزلی منتقل شده بودم.»
این همان احساسی بود که کارگردان برای «موج نو» میخواست. او کاملاً آگاه بود که مخاطبان سینمادوست فیلمش، درست مثل خودش، گدار، ژان-پل بلموندو (با بازی اوبری دولن)، فرانسوا تروفو (با بازی آدریان رُیار) و کلود شابرول (با بازی آنتوان بسون) را چهرههایی نمادین میدانند. برای همین باور دارد گروه بازیگران جوان فرانسویاش مهمترین عنصر فیلم است. او گفت: «شباهت فیزیکی هست، اما این بدیهی است. بخش خیلی مهمتر شخصیتهای خودشان است، اینکه چه حالوهوایی دارند. اوبری که نقش بلموندو را بازی میکند، یک حالت سبک، یک خندهٔ سریع، یک شادی ذاتی داشت. به من حس بلموندو را میداد: "خیلی مهم نیست، همینجام، اما انگار شناورم. بوکسورم. کلی ماجرا دارم، بقیه دوستم دارن."» لینکلیتر حتی نوهٔ واقعی بلموندو را تست کرد و میگوید بازیگر خوبی است و از پس نقش برمیآمد اما دولن روح بلموندو را در خود داشت و «درست حس میشد.»
لینکلیتر میگوید خیلی وقتها تصمیمگیری بر اساس احساسی بود که بازیگر در اتاق تست منتقل میکرد، و وقتی همگی را سر یک میز دید، فهمید که جادوی واقعی را پیدا کرده است.
«یادم هست نشسته بودم با بازیگرانی که قرار بود نقش گدار، تروفو و سوزان شیفمان (با بازی جودی روت-فارست) را بازی کنند. وقتی بازیگران درست را پیدا کرده بودم، داشتیم صحنهای را میخواندیم و من تصویربرداری کردم و به تهیهکنندهام نشان دادم و گفتم: "ببین چقدر خاصه." و آنها گفتند: "وای خدای من، میفهمم چی میگی. خودِ خودشونه!" و من گفتم: "آره، خودشونه. دقیقاً دنبال این هستیم." باید طوری باشد که حس کنی آنجایی، کنارشان.»












