به گزارش خبرآنلاین، سهند ایرانمهر تحلیلگر مسائل بین الملل در واکنش به نتایج انتخابات شهرداری ها و پیروزی زهران ممدانی در یادداشتی با عنوان «نیویورک: آوردگاه ترامپیسم و سوسیالدموکراسی شهری» در شبکه ایکس نوشت:
صدایی که ممدانی ترامپ را به شنیدن آن دعوت میکند، سیاستی را نمایندگی میکند که بر پیوستگی اجتماعی، برابری اقتصادی، و بازتعریف آمریکایی بودن بر مبنای تنوع و عدالت استوار است.
زهران ممدانی ــ که از سال ۱۸۸۹ تاکنون جوانترین شهردار نیویورک محسوب میشودــ حالا نهتنها در انتخابات پیروز شد، بلکه افق پرچالشی را نیز پیش رو دارد: آیا شهری که نماد سرمایهداری جهانی است میتواند توسط کسی اداره شود که از عدالت اجتماعی سخن میگوید؟
پیروزی او بیش از آنکه داستان یک فرد باشد، داستان بازتعریف مرکز ثقل قدرت در آمریکا است.وقتی مردی با چنین پیشینهای در شهری چون نیویورک رأی میآورد، معنایش فقط تغییر شهردار نیست بلکه یعنی صحنهی سیاسی آمریکا در حال تنظیم دوبارهی خود است ، از بالا به پایین، از سفید به چندرنگ، و از نظم ملیگرایی انحصارگر در برابر کثرتگرایی عدالتمحور .
نیویورک سالهاست که یکی از پایگاههای حزب دموکرات است، اما درون این اردوگاه، ترکیب نیروها در حال تغییر است. رأی ممدانی حاصل ائتلافی میان نسل جوانتر رأیدهندگان، اقلیتهای نژادی و مستأجرانی است که بهدلیل فشار اقتصادی، از سیاستهای کنونی ناراضیاند. پیروزی او نشانهای از جابهجایی تدریجی وزن سیاسی از طبقهی متوسط سنتی به طبقهی کارگر چندقومیتی شهری است.
به بیان دیگر، اگرچه طرح روی جلد نیویورکر، او را میان مردم عادی در مترو نشان میدهد و به نقل از ادل رودریگرز مینویسد:«ممدانی بیشتر دوران مبارزات انتخاباتی خود را در شهر گذراند - به فروشگاههای زنجیرهای سر میزد، با رانندگان تاکسی رانندگی میکرد، سوال میپرسید، میرقصید و میخندید. او به هر کسی که میدید نشان میداد که یکی از آنهاست.» اما ممدانی محصول تغییرات جمعیتی و اقتصادی نیویورک است، نه صرفاً نتیجهی محبوبیت شخصی یا کارزار رسانهای.
واکنش دونالد ترامپ و رسانههای محافظهکار به این پیروزی، نشان میدهد که تقابل ایدئولوژیک در سطح ملی به عرصهی محلی نیز سرایت کرده است. شهرداری نیویورک اکنون صرفاً یک مسئول اجرایی شهری نیست، بلکه به صحنهی تقابل دو روایت از آیندهی آمریکا تبدیل شده:
روایتی که سیاست را ابزاری برای تنظیم بازار میداند در برابر روایتی که بر نقش اجتماعی دولت تأکید دارد.
از این جهت، انتخاب ممدانی ضرورتاً نشاندهنده چرخش به چپ نیست بلکه نشاندهنده تشدید قطبیشدن سیاست در آمریکاست.
ممدانی نخستین شهردار مسلمان و از خانوادهای مهاجر است. اهمیت این مسئله نه در «نمادگرایی»، بلکه در تغییر الگوی بازنمایی سیاسی اقلیتها است. در دهههای گذشته، سیاستمداران اقلیت برای پذیرش در ساختار رسمی، معمولاً از تأکید بر هویت خود پرهیز میکردند؛ اما ممدانی این هویت را بخشی از گفتمان عمومی خود قرار داده و در مقدمه سخنرانی پیروزی خود تاکید کرد که یک مسلمان است، این تحول نشانهی رویکرد جامعهی مدنی آمریکاست که اقلیتها را نه صرفاً بهعنوان «موضوع سیاست»، بلکه بهعنوان «فاعل سیاست» میپذیرد.
از منظر سیاستگذاری، وعدههای ممدانی در حوزهی مسکن، حملونقل عمومی و خدمات اجتماعی مدلی از چپگرایی مبتنی بر مدیریت شهری با محوریت عدالت اقتصادی است اما باید دید در میدان عمل مخالفتهای فدرال یا محدودیت منابع، چقدر مجال تبدیل از ایده به عمل را میدهد.
در سطح ملی، موفقیت یا ناکامی او معیار سنجش کارایی جریان چپ دموکرات در آمریکا خواهد بود. اگر ممدانی بتواند میان آرمانهای عدالتخواهانه و واقعیت اقتصادی تعادل برقرار کند، راه را برای ظهور سیاستمداران مشابه در دیگر شهرهای آمریکا باز میکند وگرنه در افکار عمومی شاهد دیگری بر درستی رویکرد تفکر ترامپی خواهد بود همان ذهنیتی که شکست آرمانگرایی را بهانهای برای بازگشت به سیاست ترس از دیگری و اقتصاد مبتنی بر امتیاز نخبگان میکند.
پیروزی زهران ممدانی بیش از آنکه «انقلاب» باشد، نشانهی تغییر توازن نیروها در سیاست شهری آمریکا است؛ تغییری که ریشه در تحولات جمعیتی، فشار اقتصادی و تحول فرهنگی دارد.
اهمیت او نه در سوسیالیست بودن یا مسلمان بودنش، بلکه در آن است که نشان میدهد طبقات پایینتر در شهرهای بزرگ آمریکا در حال بازتعریف رابطهی خود با سیاست ملی و ساختار قدرتاند.
315












