تصور کنید روزی از خواب بیدار میشوید و ناگهان دست راستتان بیحس است. در ابتدا فکر میکنید شاید بد خوابیدهاید یا اعصابتان موقتی تحت فشار قرار گرفته. اما چند ساعت بعد همان احساس به پاهایتان سرایت میکند، یا در آینه متوجه میشوید یک سمت صورتتان افتاده است. بیشتر افراد چنین علائمی را نادیده میگیرند، اما در پزشکی اینها را «پرچم قرمز عصبی» (Neurological Red Flags) مینامند؛ نشانههایی که میتوانند از وجود یک اختلال خطرناک در مغز، نخاع یا اعصاب محیطی حکایت کنند.
به گزارش یک پزشک، دستگاه عصبی پیچیدهترین سیستم بدن انسان است و وظیفه دارد تمامی فعالیتها، از تنفس گرفته تا گفتار و حرکت، را هماهنگ کند. اما وقتی بخشی از آن آسیب میبیند، بدن معمولاً پیش از آنکه فاجعه رخ دهد، نشانههایی میفرستد. مشکل اینجاست که این نشانهها اغلب خفیف، مبهم یا گذرا هستند و فرد آنها را به خستگی، کمخوابی یا اضطراب نسبت میدهد. از تاری ناگهانی دید گرفته تا بیتعادلی، بیحسی، گفتار نامفهوم یا سردردهای غیرمعمول، همه میتوانند زنگ هشدار باشند.
پزشکان این علائم را با عنوان «هشدار عصبی» طبقهبندی میکنند، زیرا در بسیاری از موارد، مداخلهٔ بهموقع میتواند از سکته، آسیب دائمی یا حتی مرگ جلوگیری کند. هدف این مقاله، آشنا کردن شما با نشانههایی است که نباید بهسادگی از کنارشان گذشت. در ادامه، با مهمترین علائم هشداردهندهٔ عصبی آشنا میشویم، از چگونگی پیدایش آنها تا بیماریهایی که میتوانند در پسشان پنهان باشند.
احساس بیحسی (Numbness) یا سوزنسوزن شدن (Tingling) در یک سمت بدن، بهویژه اگر ناگهانی بروز کند، یکی از جدیترین پرچمهای قرمز عصبی است. این حالت ممکن است نشانهٔ آغاز سکتهٔ مغزی (Stroke) باشد. در سکته، جریان خون در بخشی از مغز مختل میشود و سلولهای عصبی بدون اکسیژن میمانند. نتیجهٔ آن، از کار افتادن موقت یا دائمی عملکردهایی است که آن بخش از مغز کنترل میکند.
اگر بیحسی یا ضعف بهطور ناگهانی در صورت، بازو یا پا در یک سمت بدن رخ دهد، باید فوراً به اورژانس مراجعه کرد. سکتههای مغزی ایسکمیک در ساعات نخستین قابل درمان با داروهای حلکنندهٔ لخته هستند و تأخیر در درمان، باعث آسیب برگشتناپذیر میشود. البته بیحسی میتواند علل خوشخیمتری نیز داشته باشد، مانند فشرده شدن عصب در خواب یا سندرم تونل کارپ (Carpal Tunnel Syndrome)، اما تمایز آن بر عهدهٔ پزشک است.
بسیاری از سردردها بیخطرند، اما سردردی که بهطور ناگهانی و با شدت بسیار بالا آغاز میشود، در پزشکی «سردرد تندر» (Thunderclap Headache) نام دارد و ممکن است علامت خونریزی زیرعنکبوتیه (Subarachnoid Hemorrhage) باشد. در چنین مواردی، بیمار سردرد را بهصورت «بدترین درد عمرم» توصیف میکند.
سردردهایی که با تهوع، استفراغ، تاری دید یا سفتی گردن همراهاند نیز نیازمند بررسی فوری هستند. اگر سردرد جدید همراه با تب، بثورات پوستی یا گیجی باشد، احتمال مننژیت (Meningitis) یا انسفالیت (Encephalitis) مطرح میشود. سردردی که صبحها شدیدتر است و با حالت تهوع بیدارکننده همراه میشود، ممکن است نشانهای از افزایش فشار داخل جمجمه (Intracranial Pressure) یا تومور مغزی باشد.
مشکلات گفتاری از قبیل لکنت ناگهانی (Dysarthria)، گفتار بریدهبریده یا ناتوانی در درک کلمات دیگران (Aphasia)، میتواند نشانهای از اختلال در نیمکرهٔ چپ مغز باشد. این نواحی، مرکز پردازش زبان و گفتار هستند و هرگونه آسیب در آنها میتواند باعث از دست رفتن توانایی برقراری ارتباط شود.
در سکته، این علامت معمولاً با ضعف یکطرف بدن همراه است. اما در برخی تومورها یا بیماریهای التهابی مانند مولتیپل اسکلروزیس (Multiple Sclerosis)، گفتار نامفهوم ممکن است بهتدریج ایجاد شود. در هر حال، گفتار مبهم ناگهانی یکی از هشدارهای اورژانسی محسوب میشود.
تغییرات ناگهانی در بینایی از جمله تاری دید (Blurred Vision)، دوبینی (Diplopia) یا از دست دادن بینایی در یک چشم، میتوانند ناشی از درگیری عصب بینایی (Optic Nerve) یا نواحی پسسری مغز باشند. یکی از بیماریهای مهمی که با این علامت بروز میکند، نوریت اپتیک (Optic Neuritis) است که در آن التهاب عصب بینایی باعث کاهش شدید بینایی و درد چشم در حرکت میشود.
از سوی دیگر، سکته در نواحی پسسری نیز میتواند باعث از دست رفتن ناگهانی بینایی شود، در حالی که خود چشمها سالماند. اگر دوبینی با افتادگی پلک یا ضعف عضلات صورت همراه باشد، احتمال میاستنی گراویس (Myasthenia Gravis) مطرح میشود. در همهٔ این موارد، مراجعهٔ فوری به پزشک متخصص مغز و اعصاب ضروری است.
احساس چرخش محیط (Vertigo) یا بیتعادلی ناگهانی میتواند نشانهای از اختلال در مخچه (Cerebellum) یا گوش داخلی (Inner Ear) باشد. تفاوت در این است که در اختلالات گوش داخلی، سرگیجه معمولاً با تهوع و تغییر وضعیت سر تشدید میشود، در حالی که در مشکلات مغزی، ممکن است همراه با دوبینی، بیحسی یا اختلال گفتار باشد.
اگر بیمار بهطور ناگهانی نمیتواند راه برود یا احساس میکند زمین در حال چرخیدن است، باید بلافاصله به پزشک مراجعه کند، زیرا سکتهٔ مخچهای میتواند با همین علامت آغاز شود. بیتوجهی به آن ممکن است به سقوط یا آسیب مغزی منجر شود.
تشنج (Seizure) نتیجهٔ تخلیهٔ الکتریکی غیرطبیعی در مغز است. بروز اولین تشنج در زندگی فرد همیشه باید بررسی شود. تشنج ممکن است بهصورت از دست دادن هوشیاری و لرزش کل بدن ظاهر شود یا فقط با خیره شدن ناگهانی، حرکات دهان یا لرزش یک اندام بروز کند.
علل تشنج متنوعاند: از آسیب مغزی و تب بالا گرفته تا تومور، عفونت یا کمبود قند خون. برخی افراد دچار صرع (Epilepsy) هستند، یعنی مغزشان تمایل ذاتی به بروز تشنج دارد. اما در هر فردی که برای اولینبار دچار تشنج میشود، باید علت دقیق مشخص شود، چون ممکن است علامت اولیهٔ یک ضایعهٔ مغزی باشد.
کاهش سطح هوشیاری (Altered Consciousness) یا خوابآلودگی شدید بدون علت واضح، یکی از علائم هشداردهندهٔ مهم است. این حالت ممکن است نشانهای از افزایش فشار داخل جمجمه، سکته، خونریزی مغزی یا عفونت باشد.
گاهی، بیمار در ظاهر فقط «خوابآلود» به نظر میرسد اما در واقع در آستانهٔ اغماست. در چنین مواردی باید قند خون، فشار خون، سطح اکسیژن و عملکرد کبد و کلیه بررسی شود. در بیماران دیابتی، کاهش قند خون میتواند علائمی شبیه سکته ایجاد کند که در صورت درمان سریع، کاملاً برگشتپذیر است.
ضعف ناگهانی (Sudden Weakness) در یک یا چند اندام، بهویژه در یک سمت بدن، علامتی کلاسیک از درگیری مسیرهای حرکتی مغز یا نخاع است. اگر بیمار نتواند بازو یا پا را بالا نگه دارد، یا اشیاء از دستش بیفتد، باید بلافاصله به سکته یا ضایعهٔ نخاعی شک کرد.
در بیماریهای مزمنی مانند مولتیپل اسکلروزیس یا نوروپاتی محیطی (Peripheral Neuropathy)، ضعف معمولاً تدریجی است و با خستگی یا مورمور همراه میشود. اما ضعف ناگهانی همیشه اورژانس محسوب میشود، زیرا ممکن است قابل درمان باشد اگر در ساعات نخست مداخله انجام شود.
تحول ناگهانی در رفتار، خلق یا حافظه میتواند نشانگر درگیری لوب پیشانی (Frontal Lobe) یا اختلالات متابولیک مغز باشد. فردی که پیشتر آرام بوده، ممکن است بیقرار، پرخاشگر یا بیتفاوت شود. گاهی خانواده متوجه میشوند که بیمار تصمیمهای عجیب میگیرد یا کنترل عاطفی ندارد.
چنین تغییراتی میتوانند ناشی از زوال عقل (Dementia)، تومورهای لوب فرونتال، سکته یا حتی عفونت مغزی باشند. تشخیص دقیق نیازمند بررسی تصویربرداری مغزی و ارزیابی شناختی است. تغییر شخصیت، بهویژه در سنین بالا، هرگز نباید به «پیری طبیعی» نسبت داده شود.
وقتی درد ناگهانی در پشت یا گردن با بیحسی پاها یا از دست دادن کنترل ادرار همراه میشود، پزشکان به فشردگی نخاع (Spinal Cord Compression) مشکوک میشوند. این وضعیت میتواند بر اثر تومور، خونریزی یا فتق شدید دیسک ایجاد شود.
تشخیص سریع حیاتی است، زیرا نخاع در برابر فشار طولانی مقاومت نمیکند و آسیب دائمی ممکن است در عرض چند ساعت رخ دهد. بیمار معمولاً احساس میکند بدن از سطح خاصی به پایین بیحس یا سست شده است. این حالت نیازمند تصویربرداری فوری MRI است و گاه جراحی فوری لازم میشود.
لرزش دستها یا بدن همیشه نشانهٔ اضطراب یا پیری نیست. گاهی لرزش (Tremor) علامتی از بیماریهای نورولوژیک عمیقتر است. برای مثال، در بیماری پارکینسون (Parkinson’s Disease)، لرزش معمولاً در حالت استراحت رخ میدهد و ابتدا در یک دست ظاهر میشود. این لرزش با حرکات ظریف و کندی در انجام کارهای روزمره همراه است.
در مقابل، لرزشهایی که هنگام انجام حرکات هدفمند تشدید میشوند، ممکن است ناشی از اختلال در مخچه (Cerebellum) باشند. لرزش میتواند دلایل متابولیکی نیز داشته باشد، مانند پرکاری تیروئید یا کاهش قند خون. پزشک بر اساس نوع لرزش، سرعت و الگوی بروز آن، منبع احتمالی را مشخص میکند. اگر لرزش ناگهانی یا همراه با ضعف باشد، بررسی تصویربرداری مغزی ضروری است.
ناتوانی در بلع (Dysphagia) یا صحبتکردن (Dysarthria) یکی از پرچمهای قرمز جدی است، زیرا ممکن است مسیرهای عصبی در ساقهٔ مغز (Brainstem) آسیب دیده باشند. ساقهٔ مغز، محل عبور عصبهای حیاتی است که تنفس و بلع را کنترل میکنند. اختلال در آن میتواند خطر خفگی یا توقف تنفس را در پی داشته باشد.
این علائم ممکن است در سکتههای ساقهٔ مغز، بیماری ALS (Amyotrophic Lateral Sclerosis)، یا میاستنی گراویس (Myasthenia Gravis) دیده شوند. در چنین شرایطی، ارزیابی سریع عملکرد بلع و تنفس اهمیت حیاتی دارد. گاهی بیماران از «پریدن غذا در گلو» یا «خستگی فک هنگام صحبت» شکایت دارند که میتواند نخستین نشانه از بیماری عصبی پیشرونده باشد.
وقتی فرد بهطور ناگهانی دچار بیاختیاری ادرار یا مدفوع (Incontinence) همراه با بیحسی در ناحیهٔ بین پاها میشود، پزشکان به سندرم دم اسب (Cauda Equina Syndrome) شک دارند. این وضعیت در اثر فشار شدید روی ریشههای عصبی انتهایی نخاع در ناحیهٔ کمری رخ میدهد و یک اورژانس واقعی است.
اگر بیمار فوراً تحت درمان جراحی قرار نگیرد، ممکن است دچار فلج دائمی و بیاختیاری برگشتناپذیر شود. در چنین شرایطی، تأخیر حتی چند ساعته میتواند نتیجه را تغییر دهد. علائم هشداردهنده شامل از دست دادن حس در رانها، درد تیرکشنده در پا و ضعف ناگهانی است.
حرکات غیرارادی یا سریع چشمها که به آن نیستاگموس (Nystagmus) گفته میشود، میتواند نشانهای از آسیب در مخچه یا ساقهٔ مغز باشد. در این حالت، چشمها بهطور غیرارادی به چپ و راست یا بالا و پایین حرکت میکنند. گاهی بیماران احساس سرگیجه یا عدم تمرکز بینایی دارند.
نیستاگموس ممکن است در بیماریهایی مانند مولتیپل اسکلروزیس، سکتهٔ مغزی یا آسیبهای مغزی تروماتیک ظاهر شود. تشخیص دقیق نیازمند معاینهٔ نورولوژیک کامل است، زیرا نوع حرکت چشم سرنخ مهمی دربارهٔ محل آسیب میدهد. این علامت در کنار دوبینی یا ضعف عضلات چشمی، پزشک را به درگیری مغزی شکبرانگیز میکند.
از دست دادن حس بویایی (Anosmia) یا چشایی (Ageusia) بهویژه اگر ناگهانی و بدون گرفتگی بینی رخ دهد، میتواند نشانهای از آسیب به عصب بویایی (Olfactory Nerve) یا لوب فرونتال مغز باشد. گاهی این علامت در مراحل اولیهٔ بیماریهای نورودژنراتیو مانند پارکینسون و آلزایمر دیده میشود.
در سالهای اخیر مشخص شده که برخی ویروسها، از جمله کرونا، میتوانند باعث التهاب مسیرهای بویایی شوند. اما اگر از دست رفتن بو و مزه با تغییرات شناختی یا خلقی همراه باشد، بررسی نورولوژیک دقیق لازم است. عصب بویایی نخستین نقطهٔ تماس مغز با محیط است و آسیب آن میتواند نشانهای از التهاب یا تومور باشد.
بروز حرکات ناخواستهٔ مداوم در صورت یا بدن، مانند کشیدن لب، چشمکزدن غیرقابل کنترل یا انقباضات تکراری عضلانی، ممکن است نشاندهندهٔ دیسکینزی (Dyskinesia) یا دیستونی (Dystonia) باشد. این اختلالات در اثر عدم تعادل انتقالدهندههای عصبی مانند دوپامین در عقدههای قاعدهای (Basal Ganglia) ایجاد میشوند.
گاهی داروهای ضدروانپریشی یا ضدتهوع نیز میتوانند چنین عوارضی ایجاد کنند. اگر این حرکات بهصورت ناگهانی بروز کنند یا با سایر علائم عصبی همراه باشند، باید پزشک بررسی کند که آیا زمینهٔ بیماری پارکینسون، صرع یا اختلالات متابولیکی وجود دارد یا خیر.
برخی بیماران احساس میکنند هنگام خمکردن گردن، جریان برقی از ستون فقرات تا پاها عبور میکند. این علامت به نام پدیدهٔ لرمیت (Lhermitte’s Sign) شناخته میشود و معمولاً در بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس یا آسیب طناب نخاعی دیده میشود.
پدیدهٔ لرمیت نشانگر آسیب در غلاف میلین (Myelin Sheath) است که رشتههای عصبی را عایق میکند. وقتی این غلاف تخریب شود، انتقال پیامهای عصبی مختل شده و حس برقگرفتگی ایجاد میشود. این علامت ممکن است گذرا باشد اما بیانگر درگیری جدی سیستم عصبی مرکزی است.
اگر فرد متوجه شود عضلاتش بهتدریج تحلیل میروند یا قدرت دستها کاهش یافته، پزشکان به بیماریهای نورون حرکتی مانند ALS (Amyotrophic Lateral Sclerosis) یا نوروپاتیهای مزمن مشکوک میشوند. در این بیماریها، سلولهای حرکتی نخاع و مغز بهتدریج از بین میروند و پیام عصبی به عضلات نمیرسد.
علائم اولیه ممکن است بسیار خفیف باشند، مثل افتادن مکرر اشیا از دست یا دشواری در بالا رفتن از پله. اما پیشرفت تدریجی آنها بدون درمان، میتواند به ناتوانی حرکتی منجر شود. پزشکان با آزمایش الکترومیوگرافی (EMG) و بررسی هدایت عصبی (Nerve Conduction) علت دقیق را مشخص میکنند.
کندی حرکات (Bradykinesia)، کاهش حالتهای چهره و کاهش حرکات ناخودآگاه مانند پلکزدن، از علائم بارز پارکینسون است. بیماران معمولاً احساس میکنند بدنشان «سخت و کند» شده است. گاهی اطرافیان زودتر از خود بیمار متوجه تغییر چهره میشوند.
این کندی ناشی از کاهش دوپامین در مغز است. درمان شامل داروهایی مانند لوودوپا (Levodopa) و فیزیوتراپی است. تشخیص زودهنگام میتواند روند بیماری را کند کند و کیفیت زندگی را بهبود دهد.
فراموشیهای پیدرپی، گمکردن مسیرهای آشنا یا دشواری در انجام کارهای ساده میتوانند نشانهٔ آغاز زوال عقل (Dementia) یا آلزایمر باشند. در مراحل اولیه، بیماران معمولاً متوجه تغییرات خود نیستند.
برخی از اختلالات شناختی قابل برگشتاند، مثل کاهش حافظه بهدلیل کمبود ویتامین B12 یا اختلالات تیروئید. اما اگر این نشانهها تدریجاً بدتر شوند و همراه با تغییرات رفتاری باشند، باید ارزیابی نورولوژیک کامل انجام شود.
دستگاه عصبی خودکار (Autonomic Nervous System) کنترل فشار خون، ضربان قلب و تعریق را بر عهده دارد. اختلال در آن میتواند باعث افت فشار هنگام برخاستن، تپش قلب، نوسان دمای بدن یا مشکلات گوارشی شود.
این علائم معمولاً در نوروپاتیهای دیابتی، پارکینسون یا آسیب طناب نخاعی دیده میشوند. نادیدهگرفتنشان ممکن است به بیهوشی یا حملات افت فشار منجر شود. پزشک با بررسی الگوهای ضربان و فشار در وضعیتهای مختلف، اختلال عملکرد این سیستم را تشخیص میدهد.
درد سوزاننده یا احساس برق در دست و پاها، میتواند ناشی از آسیب اعصاب محیطی (Peripheral Nerve Damage) باشد. این وضعیت در دیابت شایع است و به آن نوروپاتی دیابتی (Diabetic Neuropathy) میگویند.
گاهی این احساس بهصورت «سوزنسوزن شدن شبانه» بروز میکند و خواب را مختل میسازد. درمان بر کنترل دقیق قند خون و استفاده از داروهای ضدنورالژیک متمرکز است. اما در برخی موارد، همین علائم اولیه میتواند نشانهای از التهاب عصبی یا کمبود شدید ویتامینها باشد.
وقتی یکی از پلکها افتاده و بیمار دوبینی پیدا میکند، پزشک به درگیری اعصاب حرکتی چشم (Oculomotor Nerves) یا میاستنی گراویس شک میکند. این بیماری باعث ضعف عضلات ارادی بهویژه در صورت و چشم میشود و در پایان روز شدت میگیرد.
آزمایش آنتیبادیهای خاص یا تست ادروفونیوم (Edrophonium Test) به تشخیص کمک میکند. در صورت درمان مناسب، بیشتر بیماران بهبود مییابند. اما بدون درمان، ضعف ممکن است به عضلات تنفسی سرایت کند.
سفتی گردن (Neck Rigidity) در کنار تب، گیجی یا استفراغ از علائم کلاسیک مننژیت (Meningitis) است. در این حالت، التهاب پردههای مغز موجب تحریک عصبی و اسپاسم عضلات گردن میشود. بیمار نمیتواند چانه را به سینه نزدیک کند.
تشخیص سریع و درمان با آنتیبیوتیک میتواند جان بیمار را نجات دهد. بیتوجهی به این علامت ممکن است به کما و آسیب دائمی مغز منجر شود. هر سفتی گردن که با تب همراه باشد، باید بهعنوان اورژانس تلقی گردد.
اگر پس از سقوط یا تصادف، بیحسی از کمر به پایین آغاز شود، احتمال آسیب نخاعی (Spinal Cord Injury) وجود دارد. بیمار ممکن است قادر به حرکت پاها نباشد و کنترل ادرار یا مدفوع را از دست بدهد.
در چنین شرایطی نباید فرد را حرکت داد تا از آسیب بیشتر به نخاع جلوگیری شود. انتقال در وضعیت ثابت و انجام MRI فوری ضروری است. درمان سریع میتواند عملکرد حرکتی را تا حدی بازگرداند، اما تأخیر باعث فلج دائمی میشود.
زمانی که فرد متوجه میشود دستخطش کوچک و نامنظم شده یا حرکات دقیق مانند بستن دکمه یا نوشتن دشوار شده، این میتواند از نخستین نشانههای درگیری عقدههای قاعدهای (Basal Ganglia) یا مخچه (Cerebellum) باشد. چنین تغییری معمولاً تدریجی است و در بیماریهایی مانند پارکینسون و آتاکسی مخچهای (Cerebellar Ataxia) دیده میشود.
اختلال در هماهنگی حرکات ظریف باعث میشود فعالیتهای روزمره مانند گرفتن قاشق یا تایپ دشوار شود. بیماران پارکینسونی اغلب از کاهش سرعت حرکت و لرزش استراحت شکایت دارند، در حالی که بیماران آتاکسیک بیشتر از عدم تعادل و حرکات پرشی دست رنج میبرند. مشاهدهٔ چنین علائمی، حتی اگر خفیف باشند، باید با مراجعهٔ نورولوژی همراه شود.
درد تیرکشنده یا بیحسی در ناحیهٔ گونه و فک ممکن است مربوط به عصب سهقلو (Trigeminal Nerve) باشد. اگر درد بهصورت شوک کوتاه و شدید تکرار شود، بیماری نورالژی عصب سهقلو (Trigeminal Neuralgia) مطرح است. این اختلال یکی از دردناکترین حالتهای عصبی شناختهشده است.
علت میتواند فشردگی عصب توسط یک رگ خونی یا تومور کوچک باشد. از سوی دیگر، بیحسی مداوم در یک سمت صورت میتواند نشانهٔ سکتهٔ کوچک یا ضایعهٔ مغزی در مسیرهای حسی باشد. هر دو حالت نیازمند بررسی تخصصی با MRI و معاینهٔ دقیقاند.
شنوایی ناگهانی ممکن است علامت آسیب در عصب شنوایی (Cochlear Nerve) یا مغز میانی باشد. گاهی فرد صبح از خواب بیدار میشود و متوجه میگردد یک گوشش تقریباً ناشنوا شده است. اگر طی ۷۲ ساعت درمان آغاز شود، شانس بازیابی شنوایی بالاست.
از سوی دیگر، وزوز گوش (Tinnitus) مداوم میتواند با اختلالات عصب هشتم مغز یا افزایش فشار درون جمجمه مرتبط باشد. پزشک معمولاً تست شنوایی و MRI انجام میدهد تا علت مشخص شود. این علامت ساده گاهی نشانهای از تومور عصب شنوایی (Acoustic Neuroma) است.
وقتی فرد تنها در محیط تاریک تعادل خود را از دست میدهد، ممکن است سیستم حسی عمقی (Proprioception) در پاها یا نخاع دچار اختلال شده باشد. در چنین شرایطی، چشمها نقش جبرانی دارند و وقتی خاموش شوند، مغز نمیتواند موقعیت بدن را تشخیص دهد.
این علامت در نوروپاتیهای محیطی، کمبود ویتامین B12 یا سیفلیس عصبی (Tabes Dorsalis) مشاهده میشود. پزشک با آزمایش حس لرزش و موقعیت مفاصل میتواند آن را ارزیابی کند. اگر بهموقع درمان شود، بسیاری از این اختلالات برگشتپذیرند.
گاهی پس از تصادف یا سکته، بیمار دچار مشکل در تلفظ یا بلع میشود اما بهدلیل هوشیاری نسبی، اطرافیان آن را نادیده میگیرند. این وضعیت میتواند از آسیب به اعصاب جمجمهای نهم و دهم (Glossopharyngeal و Vagus) ناشی شود.
در صورت عدم درمان، خطر ورود غذا یا مایع به ریهها و ذاتالریهٔ تنفسی (Aspiration Pneumonia) وجود دارد. فیزیوتراپی و گفتاردرمانی در مراحل اولیه مؤثر است، اما شناسایی سریع علائم اهمیت بیشتری دارد.
حملهٔ ایسکمیک گذرا (Transient Ischemic Attack) به معنای انسداد موقت جریان خون مغز است که معمولاً کمتر از یک ساعت طول میکشد. علائم آن مشابه سکتهٔ مغزی است: ضعف، بیحسی، اختلال گفتار یا بینایی، اما موقتیاند.
هرچند علائم ناپدید میشوند، اما خطر سکتهٔ کامل در روزهای بعد بسیار بالاست. پزشکان TIA را «هشدار نهایی مغز» میدانند. فردی که چنین تجربهای دارد باید فوراً ارزیابی عروقی و کنترل فشار و چربی خون را آغاز کند.
دردی که از گردن به بازو میزند و با بیحسی انگشتان همراه است، معمولاً ناشی از فشردگی عصب گردنی (Cervical Radiculopathy) است. در این وضعیت، دیسک بین مهرهای بیرونزده و ریشهٔ عصبی را تحت فشار قرار میدهد.
اگر این درد با ضعف دست یا افتادگی مچ همراه شود، بررسی MRI ضروری است. درمان زودهنگام میتواند از آسیب دائمی عصب جلوگیری کند. در غیر این صورت، فلج یا کاهش حس ممکن است پایدار بماند.
فلج ناگهانی یک سمت صورت که در عرض چند ساعت ظاهر میشود، ممکن است فلج بل (Bell’s Palsy) باشد. علت آن التهاب عصب فاسیال (Facial Nerve) است و معمولاً با ویروسها ارتباط دارد. در این حالت، بیمار نمیتواند پلک بزند یا گوشهٔ لب را بالا بیاورد.
اما تشخیص افتراقی مهم این است که در سکتهٔ مغزی، فقط نیمهٔ پایین صورت درگیر میشود در حالی که در فلج بل کل نیمهٔ صورت دچار افتادگی است. درمان با داروهای ضدالتهاب و فیزیوتراپی به بهبود سریع کمک میکند.
چنین سردردی میتواند نشانهٔ افزایش فشار در ناحیهٔ پسسری مغز یا التهاب مننژها باشد. اگر با سفتی گردن یا تب همراه شود، احتمال مننژیت یا خونریزی مطرح است. اگر بدون تب و با تاری دید ظاهر شود، ممکن است ناشی از افزایش فشار داخل جمجمه (Idiopathic Intracranial Hypertension) باشد.
در زنان جوان و چاق این بیماری شایعتر است و میتواند باعث آسیب دائمی بینایی شود اگر درمان نشود. تشخیص با اندازهگیری فشار مایع مغزی نخاعی انجام میشود.
این حالت، اغلب علامت پلینوروپاتی (Polyneuropathy) است؛ یعنی درگیری تدریجی اعصاب محیطی. بیمار ابتدا احساس بیحسی در انگشتان پا و سپس در انگشتان دست دارد. علت میتواند دیابت، مصرف الکل یا کمبود ویتامین B12 باشد.
درمان با کنترل بیماری زمینهای و گاهی فیزیوتراپی امکانپذیر است، اما اگر علت متابولیکی اصلاح نشود، آسیب عصبی پایدار خواهد شد.
در برخی بیماران، آسیبهای جزئی به اعصاب صورت باعث نورالژی پس از تروما (Post-Traumatic Neuralgia) میشود. درد بهصورت برقگرفتگی یا سوزش عمیق احساس میشود و ممکن است ماهها ادامه یابد.
این نوع درد اغلب با داروهای مسکن معمولی کنترل نمیشود و نیاز به داروهای ضدتشنج یا تحریک الکتریکی عصب دارد. پزشک باید تفاوت آن را با دردهای دندانی یا سینوسی تشخیص دهد تا درمان مؤثر باشد.
در بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس (MS)، گرما و خستگی میتواند علائم عصبی را تشدید کند. این پدیده به نام پدیدهٔ اوتهوف (Uhthoff Phenomenon) شناخته میشود و بهدلیل حساسیت مسیرهای دمیلینهشده به حرارت ایجاد میگردد.
شناخت این واکنش به بیماران کمک میکند تا از فعالیت در گرمای زیاد پرهیز کنند و خنکسازی بدن را در اولویت قرار دهند. هر تغییر ناگهانی در دید یا تعادل پس از گرما باید جدی گرفته شود.
اگر فرد هنگام خنده یا ترس ناگهان روی زمین بیفتد اما هوشیار بماند، ممکن است دچار کاتاپلکسی (Cataplexy) باشد که یکی از ویژگیهای نارکولپسی (Narcolepsy) است. این بیماری خواب و بیداری را مختل میکند و بیمار ممکن است ناگهان در روز بخوابد.
کاتاپلکسی ناشی از اختلال در تنظیم مواد شیمیایی خواب در ساقهٔ مغز است. اگرچه نادر است، اما شناخت آن اهمیت دارد زیرا با درمان دارویی قابل کنترل است.
بدن انسان هوشمندانه طراحی شده و پیش از بروز فاجعه، نشانههایی میفرستد. دستگاه عصبی، بهعنوان مرکز فرمان بدن، از راههایی مانند بیحسی، ضعف، اختلال گفتار یا تغییر در بینایی هشدار میدهد که مشکلی در راه است. شناخت این پرچمهای قرمز عصبی (Neurological Red Flags) میتواند مرز میان یک عارضهٔ موقتی و ناتوانی دائمی باشد.
هیچ علامت عصبی را نباید به خستگی یا استرس نسبت داد تا زمانی که بررسی دقیق صورت گیرد. در بسیاری از بیماریها مانند سکته، مولتیپل اسکلروزیس، پارکینسون و مننژیت، زمان کلید درمان است. مراجعهٔ سریع به پزشک و انجام بررسیهای تصویربرداری و آزمایشهای عصبی میتواند جان بیمار را نجات دهد.
دستگاه عصبی پیچیده است اما زبان هشدارش ساده است: اگر حرکت، گفتار، دید یا حس شما ناگهان تغییر کرد، باید آن را جدی بگیرید. هر علامت عصبی پایدار بیش از ۲۴ ساعت، یک دلیل کافی برای مراجعهٔ فوری است.
۱. پرچم قرمز عصبی دقیقاً چیست؟
هر علامتی از سیستم عصبی که ناگهانی، شدید یا غیرقابل توضیح باشد، مانند ضعف، بیحسی یا گفتار نامفهوم، پرچم قرمز عصبی محسوب میشود.
۲. چه زمانی باید به اورژانس مراجعه کرد؟
اگر علائم ناگهانی در حرکت، گفتار، بینایی یا هوشیاری رخ دهند، مراجعهٔ فوری ضروری است، زیرا ممکن است سکته یا خونریزی مغزی در حال وقوع باشد.
۳. آیا بیحسی ساده همیشه خطرناک است؟
خیر، اما اگر بیش از چند ساعت طول بکشد یا در یک سمت بدن محدود باشد، باید بررسی شود.
۴. آیا سردردهای تکراری میتوانند نشانهٔ بیماری عصبی باشند؟
بله، بهویژه اگر با تب، تاری دید یا تغییر در هوشیاری همراه باشند.
۵. چگونه میتوان از بیماریهای عصبی پیشگیری کرد؟
کنترل فشار و قند خون، فعالیت بدنی منظم، خواب کافی و ترک سیگار از مهمترین روشهای پیشگیری از آسیبهای عصبیاند.