همشهری آنلاین: بهترین فیلم های ترسناک تاریخ کدامند؟ انتخابها، بسته به سلیقه منتقدان و رأیدهندگان این قبیل نظرسنجیها، متفاوت است. «ورایتی» و «اسلنت» فیلم «کشتار با ارهبرقی در تگزاس» را بزرگترین فیلم ترسناک تاریخ دانستهاند. «امپایر» و «آیجیان» به «درخشش» رأی دادهاند. «ایندیوایر» از «تسخیر» دفاع میکند، در حالی که «گاردین» «روانی» را تحسین کرده است. از سوی دیگر، «پِیست»، «تایماوت»، «بلادی دیسگاستینگ»، «تلگراف»، «پرِید» و «رولینگ استون» همگی تقریباً همنظرند: تاج پادشاهی از آنِ «جنگیر» است. و واقعاً هم باید گفت «جنگیر» است. فیلم کلاسیک ویلیام فریدکین یکی از نخستین فیلمهایی بود که با چنین شدتی به مراسم جنگیری، خشونت و وحشت روانشناختی پرداخت. فراتر از تصاویر شوکهکننده، داستان از دست رفتن معصومیت دختری جوان است و هنوز هم تماشاگر را در وحشتی ماندگار فرو میبرد. کابوسی است که با نگاه واقعگرایانه فریدکین تجسم یافته؛ پیوندی جهنمی از حقیقت و هراس.
در واقع، بهترین فیلمهای ترسناک آنهایی هستند که در واقعگرایی ریشه دارند. هر چه احساس واقعیت بیشتر باشد، ترس نیز عمیقتر میشود. باید بتوانی باور کنی که آنچه میبینی ممکن است واقعاً در جهان ما رخ دهد. همان احساس «اگر این واقعاً اتفاق بیفتد چه؟» است که آثار بزرگ این ژانر را از دیگران جدا میکند. به همین دلیل است که بیش از پنجاه سال بعد، «کشتار با ارهبرقی در تگزاس» توبی هوپر همچنان تأثیرگذار است. فیلم با بودجهای ناچیز ساخته شد، اما رویدادهایش، هرچند دیوانهوار و آزاردهنده، به طرز هولناکی واقعی به نظر میرسند.
«روانی» هیچکاک نیز همچنان بارها و بارها ارزش تماشا دارد. من آن را دستکم شش بار، آن هم فقط روی پرده سینما دیدهام، و هر بار بهتر از پیش جلوه کرده است. این فیلم تابوهای بسیاری را در نمایش خشونت و جنسیت شکست و با جسارت قهرمان ظاهری داستان را در میانه فیلم از میان برداشت و روایت را دگرگون کرد. موسیقی تیز و خراشنده برنارد هرمن اکنون افسانهای است؛ نمونهای بیهمتا از اینکه چگونه رویکردی آزاد و تجربی به صدا میتواند هولناکترین نوع ترس را بیافریند.
بیست فیلم زیر اساسیترین نمونههای این ژانرند:
«جنگیر» (ویلیام فریدکین)
«درخشش» (استنلی کوبریک)
«روانی» (آلفرد هیچکاک)
«بچه رزماری» (رومن پولانسکی)
«شب مردگان زنده» (جورج آ. رومرو)
«کشتار با ارهبرقی در تگزاس» (توبی هوپر)
«حالا نگاه نکن» (نیکلاس روگ)
«پروژه جادوگر بلر» (دنیل مایریک و ادواردو سانچز)
«چیز» (جان کارپنتر)
«نشانه» (ریچارد دانر)
«کری» (برایان دی پالما)
«نوسفراتو» (فریدریش ویلهلم مورناو)
«بیگانه» (ریدلی اسکات)
«مگس» (دیوید کراننبرگ)
«شیطانصفتان» (آنری-ژرژ کلوزو)
«چه بر سر بیبی جین آمد» (رابرت آلدریچ)
«آزمون بازیگری» (تاکاشی میکه)
«وحشت» (رابرت وایز)
«هالووین» (جان کارپنتر)
«دیگران» (آلخاندرو آمنابار)
اما گوهر این فهرست احتمالاً «درخشش» کوبریک است. فیلمی که نزدیک به چهلوپنج سال پیش با نقدهای سردی روبهرو شد، اما اکنون شاهکاری بیبدیل به شمار میرود. چه کسی میتواند دنی تورنس را فراموش کند که زیر لب میگوید «رِدرَم»، یا چهره وحشتناک جک نیکلسون را وقتی در حالی که از در حمام میگذرد فریاد میزند «جانی اومده!»؟ «درخشش» فقط قواعد ژانر ترس را نمیشکند، بلکه از اساس از پیروی از هر قاعدهای سر باز میزند. سقوط جک به ورطه جنون هنوز هم مسحورکننده و هراسانگیز است.
شاید بحثبرانگیزترین انتخاب در این فهرست «پروژه جادوگر بلر» باشد، اما تماشاگران در سال ۱۹۹۹ واقعاً وحشتزده شدند. فیلم مایریک و سانچز نه تنها تماشاگران را ترساند، بلکه موج «تصاویر پیداشده» را به راه انداخت؛ جریانی که بیش از یک دهه بر سینمای وحشت تأثیر گذاشت («فعالیت فراطبیعی»، «ریک»، «کلاورفیلد») و حتی به درام هم سرایت کرد («پایان نگهبانی»، «تاریخچه»). هیچ فیلمی پیش از آن، این سبک را چنین هولناک به کار نگرفته بود؛ بودجه ۶۰ هزار دلاریاش فقط به واقعیتر شدن همهچیز کمک کرد.
البته فراموش نکنید که این فیلمها اصلا مناسب بچهها نیستند و تماشای آنها برای کودکان میتواند با آسیبهای جدی روحی و روانی همراه باشد.











