به گزارش مشرق، ۳ روز پس از آنکه جیدی ونس، معاون رئیسجمهور آمریکا ادعا کرد در پی تغییر حکومت در ایران نیستیم، مدیر دفتر اطلاعات ملی آمریکا گفت سیاست «تغییر رژیم» از روی میز تصمیمگیری آمریکا کنار رفته است. اگرچه آمریکاییها ۲۰ سال است چنین ادعایی را مطرح میکنند اما از پایان جنگ سرد، سیاست خارجی خود را بر پایه ترویج دموکراسی با هدف تغییر رژیم بنا نهادهاند.
این استراتژی که ریشه در دکترین قدرت نرم جوزف نای و مداخله بشردوستانه دارد، از طریق ابزارهای متنوعی مانند تأمین مالی مخالفان، تحریمهای اقتصادی، عملیات سایبری، حمایت از شورشیان و در نهایت مداخله نظامی مستقیم اجرا میشود. سازمانهایی مانند بنیاد ملی برای دموکراسی (NED) و آژانس توسعه بینالمللی ایالات متحده (USAID) نقش کلیدی در تأمین مالی گروههای مدنی، رسانههای مخالف و رهبران اپوزیسیون ایفا میکنند.
این ابزارها در انقلابهای رنگی مانند انقلاب رز گرجستان (۲۰۰۳) و انقلاب نارنجی اوکراین (۲۰۰۴) آزمایش شده و سپس به غرب آسیا صادر شد. در سودان، لیبی و سوریه، این روشها تا حدی موفق بود اما در ایران با شکست کامل روبهرو شد.
* دست پنهان آمریکا در انقلاب سودان
سودان تحت حکومت ۳۰ ساله عمر البشیر (۲۰۱۹-۱۹۸۹) هدف تحریمهای گسترده آمریکا قرار داشت. ایالات متحده از سال ۱۹۹۷ تحریمهای اقتصادی متعددی را بر حکومت سودان اعمال کرد تا اقتصاد آن را فلج کند. صادرات نفت از ۵۰۰ هزار بشکه در روز به کمتر از ۱۰۰ هزار بشکه کاهش یافت و تورم به ۵۰ درصد رسید. از سال ۲۰۱۰، بنیاد نِد بیش از ۱۰ میلیون دلار به گروههای مدنی سودان اعطا کرد. این بودجهها برای آموزش فعالان در تکنیکهای اعتراض غیرخشونتآمیز، ایجاد رسانههای مستقل مانند «سودان تریبون» و سازماندهی اعتراضات استفاده شد.
از سوی دیگر، رسانههای غربی مانند بیبیسی و سیانان، اعتراضات دسامبر ۲۰۱۸ در سودان را «انقلاب مردمی» نامیدند. این پوشش، حمایت بینالمللی را جلب و قطعنامههای شورای امنیت را تسهیل کرد. آمریکا همچنین با ژنرالهای کلیدی ارتش سودان مانند عبدالفتاح برهان تماس داشت و با وعده حذف تحریمها در ازای کودتا آنها را در خدمت سیاست خود گرفت. آوریل ۲۰۱۹، ارتش در کودتایی، البشیر را برکنار کرد و شورای نظامی تشکیل داد.
گزارش مؤسسه بروکینگز نشان میدهد این کودتا بدون حمایت ضمنی آمریکا ممکن نبود. اقتصاد ضعیف، شکاف قبیلهای (عرب در برابر غیرعرب) و خستگی جامعه از تحریمها، زمینه را فراهم کرد. انقلاب بدون مداخله نظامی خارجی به ثمر نشست اما ناپایدار بود. کودتای ۲۰۲۱، برهان را بازگرداند و جنگ داخلی ۲۰۲۳ بین ارتش و نیروهای پشتیبانی سریع (RSF) بیش از ۱۵۰۰۰ کشته برجا گذاشت.
* مداخله نظامی در لیبی با پوشش بشردوستانه
لیبی سال ۲۰۱۱ به جدیترین تجربه «مسؤولیت حفاظت (R۲P)» تبدیل شد که شورای امنیت سازمان ملل سال ۲۰۰۵ آن را تصویب کرده بود. این دکترین، مداخله نظامی را در مواردی که دولتی شهروندان خود را قتلعام میکند، مجاز میدانست. معمر قذافی که از سال ۱۹۶۹ قدرت را در دست داشت، به دلیل سرکوب اعتراضات مسالمتآمیز در بنغازی، به سرعت به هدف تبدیل شد. اعتراضات از ۱۵ فوریه ۲۰۱۱ آغاز شد و تنها یک ماه بعد، ۱۷ مارس، قطعنامه ۱۹۷۳ شورای امنیت تصویب شد تا در لیبی منطقه پرواز ممنوع برقرار شود. این قطعنامه، به ظاهر برای حفاظت از غیرنظامیان بود اما در عمل به مداخله تمامعیار نظامی منجر شد. نیروی دریایی آمریکا موشکهای تاماهاوک را از ناوهای مستقر در مدیترانه به سمت لیبی شلیک کرد. در ۴۸ ساعت اول، بیش از ۱۱۰ موشک به اهداف نظامی لیبی اصابت کرد.
این حملات، سیستمهای پدافند هوایی قذافی را فلج و راه را برای دخالت ناتو هموار کرد. ناتو ۳۱ مارس کنترل عملیات را به دست گرفت و تا اکتبر ۲۰۱۱، بیش از ۲۶۵۰۰ سورتی پرواز انجام داد که شامل ۹۷۰۰ مأموریت تهاجمی بود. ایالات متحده، هرچند اعلام کرد «نقش رهبری را واگذار کرده» اما ۸۰ درصد سوخترسانی هوایی، ۷۰ درصد اطلاعات جاسوسی و بیش از ۴۰ درصد مهمات را تأمین کرد.
گزارش مرکز مطالعات استراتژیک و بینالمللی (CSIS) نشان میدهد هزینه مستقیم آمریکا در این عملیات بیش از ۱.۱ میلیارد دلار بود، بدون احتساب هزینههای غیرمستقیم مانند آموزش شورشیان. در کنار بمباران، حمایت از شورشیان به صورت زمینی حیاتی بود. شورای ملی انتقالی در بنغازی تشکیل شد و بلافاصله توسط فرانسه، بریتانیا و سپس آمریکا به رسمیت شناخته شد. سازمان سیا از اوایل مارس ۲۰۱۱، تیمهای عملیاتی را به شرق لیبی اعزام کرد تا شورشیان را آموزش دهند، تسلیحات سبک و سنگین را تأمین و ارتباطات را هماهنگ کنند. قطر به عنوان متحد کلیدی آمریکا، بیش از ۲۰۰۰۰ تن تسلیحات، شامل موشکهای ضدتانک و خمپاره از طریق بندر بنغازی وارد کرد و حتی ۲۰۰۰ نیروی ویژه خود را برای آموزش میدانی فرستاد.
امارات عربی متحده نیز هواپیماهای ترابری «سی ۱۷» را برای انتقال تجهیزات به کار گرفت. این حمایت چندجانبه، شورشیان را از گروههای پراکنده به یک نیروی نیمهمنظم تبدیل کرد که در نهایت طرابلس را آگوست ۲۰۱۱ فتح کردند.
شبکههای عربی و غربی، بویژه الجزیره و بیبیسی عربی، تصاویر سرکوب در بنغازی را به صورت زنده پخش کردند و آمار کشتهشدگان را تا ۱۰۰۰۰ نفر بالا بردند، در حالی که گزارشهای سازمان ملل بعداً رقم واقعی را کمتر از ۱۰۰۰ نفر در آن مرحله تخمین زد. این اغراق، فشار عمومی برای مداخله خارجی را افزایش داد. همزمان، داراییهای خارجی قذافی به ارزش ۳۵ میلیارد دلار مسدود شد. انزوای مالی، ارتش لیبی را از سوخت و تسلیحات محروم کرد.
در نهایت، غرب به موفقیت رسید و قذافی ۲۰ اکتبر ۲۰۱۱ سقوط کرد اما این موفقیت کوتاهمدت، به هرجومرج بلندمدت تبدیل شد. گزارش مرکز بلفر دانشگاه هاروارد نشان میدهد مداخله خارجی، مدت جنگ را از ۶ هفته به ۸ ماه افزایش داد و تعداد کشتهها را ۷ برابر کرد. پس از ۲۰۱۱، لیبی به ۲ دولت موازی تقسیم شد؛ دولت وفاق ملی در طرابلس و دولت موازی در طبرق. با ظهور داعش در ۲۰۱۴، کنترل شهر سرت به دست داعش افتاد.
مهاجرت غیرقانونی از لیبی به اروپا در سال ۲۰۱۵ به بیش از یک میلیون نفر رسید و بحران انسانی ایجاد کرد. مؤسسه بروکینگز، لیبی را به عنوان «دولت شکستخورده کلاسیک» توصیف میکند که در آن بیش از ۲۰۰۰ شبهنظامی مسلح عمل میکنند.
* سوریه؛ جنگ نیابتی طولانیمدت با لایههای پیچیده ژئوپلیتیک
سوریه از مارس ۲۰۱۱، زمانی که اعتراضات مسالمتآمیز در درعا با سرکوب ارتش مواجه شد، به میدان جنگ نیابتی تبدیل شد. ایالات متحده که ابتدا از «انتقال مسالمتآمیز» سخن میگفت، به سرعت به استراتژی «تغییر رژیم» رو آورد. برنامه مخفی سیا با نام «تیمبر سیکامور (Timber Sycamore)» سال ۲۰۱۲ آغاز شد و تا ۲۰۱۷ ادامه یافت. این برنامه، بزرگترین عملیات مخفی سیا پس از افغانستان در دهه ۱۹۸۰ بود و بودجهای بالغ بر یک میلیارد دلار داشت. هدف، آموزش و تسلیح ۱۰۰۰۰ شورشی «میانهرو(!)» برای سرنگونی بشار اسد بود. آموزشها در پایگاههای اردن و ترکیه انجام میشد. نیروهای ویژه آمریکایی، بریتانیایی و قطری، تکنیکهای جنگ چریکی، استفاده از موشکهای ضدتانک تاو و ارتباطات رمزنگاریشده را آموزش میدادند. سعودی و قطر، میلیاردها دلار تسلیحات خریداری و از طریق مرزهای ترکیه و اردن وارد سوریه کردند.
گزارش نیویورکتایمز نشان میدهد تا سال ۲۰۱۵، بیش از ۲۰۰۰۰ موشک تاو به شورشیان تحویل شد که نقش کلیدی در توقف پیشروی ارتش سوریه داشت. گروههایی مانند ارتش آزاد سوریه و جبهه النصره (که بعداً به تحریر شام تغییر نام داد) از این حمایت بهره بردند.
سال ۲۰۱۴، ظهور داعش معادله را پیچیده کرد. ایالات متحده عملیات «عزم راسخ» را آغاز کرد و بیش از ۱۱۰۰۰ حمله هوایی علیه داعش انجام داد. هر چند هدف اعلامشده مبارزه با تروریسم بود اما این حملات غیرمستقیم، ارتش سوریه را تضعیف کرد، زیرا داعش و ارتش سوریه در بسیاری مناطق درگیر بودند. آمریکا همچنین حدود ۲۰۰۰ نیروی ویژه را در شمال شرق سوریه مستقر و با نیروهای دموکراتیک سوریه متشکل از کردها همکاری کرد. این حضور، کنترل ۳۰ درصد خاک سوریه شامل میادین نفتی را به آمریکا داد.
تحریمهای اقتصادی نیز بخش مهمی از استراتژی بود. قانون سزار (Caesar Act) در ژوئن ۲۰۲۰ اجرایی شد و هر شرکت یا کشوری را که با دولت سوریه معامله کند، هدف قرار داد. نتیجه، کاهش ۸۰ درصدی تولید ناخالص داخلی سوریه، تورم ۳۰۰ درصدی و کمبود شدید سوخت و دارو بود.
گزارش سازمان ملل نشان میدهد تا سال ۲۰۲۳، ۹۰ درصد جمعیت سوریه زیر خط فقر زندگی میکردند. با این حال، از سپتامبر ۲۰۱۵ با ورود ایران و روسیه، توازن به نفع اسد تغییر کرد. نیروی هوایی روسیه بیش از ۴۰۰۰۰ سورتی پرواز انجام داد و شهرهایی مانند حلب را بازپس گرفت. سقوط ناگهانی اسد به قدرت گرفتن تحریر شام به رهبری ابومحمد جولانی از ادلب انجامید.
بر اساس گزارش والاستریت ژورنال اطلاعات آمریکا از طریق ترکیه به شورشیان منتقل میشد تا از پیشروی سریع جلوگیری نشود. سوریه نمونهای از جنگ نیابتی موفق اما پرهزینه است. گزارش مؤسسه رند نشان میدهد هزینه آمریکا در سوریه بیش از ۵۰ میلیارد دلار بوده و بیش از ۹۰۰ سرباز آمریکایی کشته یا زخمی شدهاند.
* ایران؛ از کودتای ۱۹۵۳ تا فشار حداکثری
اگرچه ایران از زمان انقلاب اسلامی، هدف مداوم سیاست تغییر رژیم آمریکا بوده اما این سیاست از مدتها پیش آغاز شده بود. عملیات آژاکس در ۱۹۵۳ که با همکاری انگلیس دولت مصدق را سرنگون کرد، الگویی برای مداخلات بعد شد. جمهوری اسلامی، با درسگیری از تاریخ، ساختارهای دفاعی پیچیدهای ایجاد کرد. از دهه ۱۹۸۰، بنیاد ملی برای دموکراسی و یواِساِید برنامههای «ترویج دموکراسی» را در ایران اجرا کردند.
گزارش نِد نشان میدهد از سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۲۳ بیش از ۲۰۰ میلیون دلار به گروههای اپوزیسیون، رسانههای فارسیزبان خارج از کشور (مانند صدای آمریکا و رادیو فردا) و فعالان حقوق بشر اعطا شده است. این بودجه برای آموزش روزنامهنگاری، سازماندهی اعتراضات و ایجاد شبکههای اجتماعی زیرزمینی استفاده شد. در جریان آشوبهای پس از انتخابات سال ۸۸، این شبکهها نقش کلیدی در هماهنگی اعتراضات داشتند. حملات سایبری نیز بخش مهمی از استراتژی بود؛ از ویروس استاکسنت تا حمله به بانکها، وزارت نفت و زیرساختهای برق.
به رغم آنکه تحریمهای اقتصادی پس از انقلاب، شدید و شدیدتر شده، ایران همچنان با اقتصاد مقاومتی، تجارت با چین و روسیه و دور زدن تحریمها دوام آورده است. همچنین اعتراضات ۱۳۹۶، ۱۳۹۸ و ۱۴۰۱ فرصتهایی برای آمریکا برای تغییر رژیم فراهم کرد اما مقابله مردمی با آشوب و فقدان رهبری متحد در اپوزیسیون، اعتراضات را به شکست کشاند.
* چرا ایران در برابر تغییر رژیم مقاوم ماند؟
مقاومت ایران در برابر استراتژیهای تغییر رژیم آمریکا، نتیجه ترکیبی از عوامل ساختاری، ایدئولوژیک و ژئوپلیتیک است. ملیگرایی ضدآمریکایی ریشهدار در میان ایرانیان، توسعه زیرساختهای خدماتی و بهرهمندی از شبکه متحدان منطقهای به عنوان بازوی بازدارندگی به حفظ نظام کمک کرده است. در آخرین نمونه، روسیه با حمایتهای مکرر خود در شورای امنیت سازمان ملل و چین با تداوم خرید نفت ایران، کوشش داشتهاند مکانیسم ماشه علیه اقتصاد ایران کمترین تأثیر را داشته باشد.
همچنین نباید فراموش کرد جنگ اسرائیل علیه ایران با هدف مداخله خارجی مانند آنچه در لیبی رخ داد، به دلیل بروز پدیده «اتحاد مقدس» به سرانجام نرسید. دفاع سلحشورانه مبتنی بر توانمندی بومی، در کنار هوشیاری ملی علیه متجاوز کاری کرد دشمن خلاف آنچه تصور میکرد، توقف آتش را درخواست کند.
تجربه سودان، لیبی و سوریه نشان میدهد تغییر رژیم، حتی در صورت موفقیت کوتاهمدت، هزینههای انسانی و مالی سنگینی دارد و اغلب به هرجومرج منجر میشود. ایران اما به دلیل ساختارهای مستحکم، هویت ملی قوی و درسگیری از شکستهای دیگران، در برابر این استراتژیها مقاوم مانده است. ادامه فشار حداکثری، نهتنها نظام سیاسی را سرنگون نکرده، بلکه آن را به سمت خودکفایی نظامی و اقتصادی سوق داده است. تاریخ نشان میدهد ملتها با هویت قوی و نهادهای منسجم، در برابر مداخله خارجی مقاومت میکنند. ایران بهترین نمونه این واقعیت است.
منبع: وطن امروز











