«اعترافات یک لاکپشت ایرانی در کانادا» مجموعهای از جستارهای شخصی درباره تجربهی زندگی در مهاجرت است. این نوشتهها نه در پی پررنگکردن رؤیاهای فانتزی مهاجرت هستند و نه قصد دارند این انتخاب را یکسره نقد یا نفی کنند؛ بلکه صرفاً کوشیدهام برداشتها، احساسات و تفاوتهای زندگی میان دو جغرافیا در جهان را با نگاهی صادقانه ثبت کنم. هر یادداشت پنجرهای است رو به تجربیات فردی نویسنده؛ لحظاتی که حضور، تقلا برای سازگاری و کشف سرزمین و فرهنگی تازه را ممکن میسازند.
عصر ایران؛ کوثر شیخ نجدی - ما ایرانیان اغلب با تصور اینکه همه چیز آن طرف دنیا باکیفیت بالاتری تولید میشود قدم به اروپا و کانادا میگذاریم. بعد از تحریمها پیجها و شرکتهای مختلفی تلاش کردند نیاز بازار ایران به محصولات بهداشتی و آرایشی برندهای جهانی را تامین کنند. انواع شامپوها، کرمها و نرمکنندهها با قیمتی چند برابر ارزش واقعیشان را به زحمت میخریم که گاه تقلبی از آب در میآیند؛ فقط به این امید که اثر بخشی و کیفیت بالاتری دارند. اما این کیفیت دقیقا چطور ارزیابی میشود.
اولین شوک مصرفی را در مواجه با مایع ظرفشویی متحمل شدم. در کانادا یکی دو برند اقتصادی شوینده به وفور خریداری میشوند. مایع ظرفشویی بر خلاف تصورم، بسیار رقیق بود و کف اندکی تولید میکرد و بوی بسیار ملایمی داشت.
من به مایعهای غلیظی عادت داشتم که با یکی دو قطره کف زیادی تولید میکنند و احساس تمیزی و به صرفه بودن میدهند. اما حالا واقعا ضد حال بود. (اگرچه میدانستم میزان کف الزاما شاخص علمی برای قدرت پاککنندگی نیست.)
پس به عنوان یک شیمیست فکر کردم آیا پشت تولید این شویندههای رقیقِ کمکف حقیقتی پنهان است؟ آیا با یک تله اقتصادی برای سود بیشتر مواجهام؟ اصلا چرا اینجا شرکتها برای تولید مایعهای غلیظ و باصرفه با هم رقابت نمیکنند؟ چرا دهها برند مختلف شوینده وجود ندارد؟ یعنی راه و رسم سود و تولید را بلد نیستند؟
آگهی یک نوع مایع ظرفشویی در کانادا
اما شاید علم شیمی بتواند بخشی از حقیقت را توضیح دهد. میدانستم در ترکیب شویندهها از موادی به نام "سورفکتانت" استفاده میشود. سورفکتانتها به بیان ساده پل میان آب و چربی هستند؛ با یک سر یونی به آب میچسبند و با سر آلی به چربی. به این ترتیب کف تولید میشود و با کاهش کشش سطحی، چربی از ظرف پاک میشود. حالا هرچقدر قسمت آلی سورفکتانت، شاخههای بزرگتری داشته باشد، قدرت کفسازی آن هم بالاتر میرود و ما خوشحالتر میشویم!
اما داستان بزرگتر از همینجا شروع میشود. تا به حال فکر کردهاید اینهمه فاضلاب ناشی از شستشو کجا میروند؟
واقعیت این است که ما چارهای نداریم جز اینکه شویندهها را بعدا از آبها جدا کنیم. اما تصفیه سورفکتانتهای پرشاخه دشوارتر است. فرمولهای شاخهای و برخی انواع سورفکتانتهای آنیونی، در تصفیهخانهها کف پایدار میسازند و باعث اختلال در فرایند هوادهی، تماس میکروبها با اکسیژن و در نتیجه تجزیهی بیولوژیک میشوند. آنها براحتی تصفیه نمیشوند و همانگونه وارد آبهای جهان خواهند شد!
اما سورفکتانتهای با دنبالهی خطی _که کف کمتری دارند_ به سرعت و آسانی توسط باکتریها تجزیه میشوند. در کانادا برخی شرکتها ادعا میکنند محصولاتشان صد در صد biodegradable یا "زیست تخریبپذیر" اند. همچنین تولیدکنندگان مراقباند تا از مواد حساسیت زا مانند پارابنها یا عطرها کمتر استفاده کنند.
فکر کردم توسعهیافتگی همیشه به معنای مصرف بیشتر و ارزانتر نیست. بلکه یعنی دقت و مراقبت آگاهانهتر از محیط زیست. یعنی اینکه سلامتی بلند مدتمان را فدای رضایت لحظهای از یک محصول یا فروش بیشتر نکنیم. توسعه یافتگی یعنی عمیقتر نگاه کنیم و بفهمیم کف بیشتر همیشه به معنای کیفیت بالاتر نیست. اصلا یعنی بازتعریف "کیفیت".
خوب است بپرسیم ما در ایران _به عنوان کشوری کم آب_ که باید بر مدیریت پسماند و فاضلاب تمرکز داشته باشد چقدر به فرمولاسیون شویندهها و تجزیه پذیری آنها توجه میکنیم؟ اصلا ما تا کجا حق داریم محیط زیست، سلامتی و آینده سرزمینمان را فدای حال و مزایای کوتاه مدت کنیم؟