عصر ایران؛ رامین نیک روش - خبر کوتاه بود و تلخ؛ تابلوی خانه اندیشمندان علوم انسانی تخریب شد. صبح سه شنبه ۶ آبان ماه وقتی عوامل شهرداری تهران با تیشه و پتک به جان تابلوی برجسته خانه اندیشمندان افتادند، صحنهای رقم خورد که ذهن هر ناظر دغدغهمندی را به یاد نمونه های تاریک تاریخ مانند تخریب مجسمههای بودا در بامیان افغانستان انداخت.
تابلوی خانه اندیشمندان علوم انسانی که سالها نماد گفتوگو، تبادل نظر و همافزایی میان اهالی فرهنگ، دانشگاه و هنر و بیش از یک دهه مأمن نشستهای علمی، فرهنگی، فلسفی و اجتماعی بود بود، این چنین به پایین کشیده شد.
بیش از دو سال بود که اختلاف میان شهرداری تهران و مدیریت خانه اندیشمندان بر سر مالکیت و نحوه بهرهبرداری از این ساختمان ادامه داشت. اما آنچه در این رخداد اهمیت دارد، نه جنبه حقوقی و اداری ماجرا، بلکه ماهیت فرهنگی، اجتماعی و هویتی این مجموعه است؛ جایی که در طول سالها، میزبان گفتوگوهای بین نسل ها ، هماندیشی میان نخبگان و پلی بین دانشگاه و جامعه بود.
این اقدام را نمیتوان صرفاً در قالب یک اختلاف مالکیتی توضیح داد؛ بلکه باید آن را نتیجهی سطحینگری مدیریتی دانست که فرهنگ و اندیشه را در شمار هزینهها، نه سرمایهها، میبیند.
تعطیلی خانه اندیشمندان، تنها بستن در یک ساختمان نیست؛ بلکه خاموش کردن چراغی است که در دل تهران، بر گفتوگو و اندیشه روشن بود. این اتفاق، در واقع مرثیهای برای علوم انسانی در شهری است که ظاهراً روز به روز از اندیشه، تعقل و مدارا فاصله میگیرد.
شهر تنها مجموعهای از ساختمانها و خیابانها نیست؛ شهر موجودیتی زنده است که حق انسان بر آن به رسمیت شناخته شده است. حق بر شهر، حقی انسانی است؛ یعنی این موجودیت باید به همهی شهروندان تعلق داشته باشد و همه آنان بتوانند در امور مهم و هویتساز آن مشارکت داشته باشند.
وقتی مدیریت شهری بهجای حمایت از اندیشه، به حذف خانه اندیشمندان میپردازد، در واقع یکی از مهمترین مصادیق این حق را نقض میکند. شهری که از مردم، نخبگان و گروههای مستقل فرهنگی تهی شود، به تدریج روح خود را از دست میدهد و تنها به کالبدی بیجان از بتن و تابلو بدل میشود.
خانه اندیشمندان و سایر نهادهای مدنی، نه رقیب دولت و شهرداری، بلکه میانجی، تسهیلگر و پل ارتباطی میان دولت و جامعه هستند که با تکیه بر ظرفیت گفتوگو، دانش و مشارکت اجتماعی، میتوانند به دولتها در شناخت مسائل واقعی جامعه و کاهش شکاف میان تصمیمگیران و مردم یاری رسانند.
ازاینرو، انتظار می رفت دولت وقوع قضاییه از این مجموعه حمایت کنند.
خانه اندیشمندان طی سالهای فعالیت خود توانست بستری برای گردهمایی استادان، نویسندگان، هنرمندان، فعالان اجتماعی و جوانان علاقهمند فراهم آورد؛ محلی که از دل آن، ایدههای بسیاری برای اصلاح اجتماعی و توسعه فرهنگی زاده شد.
حذف چنین نهادی، آن هم بدون طرح جایگزینی یا برنامهای برای تداوم فعالیتهای آن، نشانهای از بیتوجهی به سرمایه فرهنگی و نادیده گرفتن نیاز جامعه به گفتوگو و تفکر جمعی است. در زمانی که جامعه ما بیش از هر دورهای نیازمند بازسازی اعتماد، گفتوگو و تعقل در تصمیمسازیهای عمومی است، تعطیلی خانه اندیشمندان، ضربهای نمادین بر پیکر فرهنگ گفتوگو در ایران است.
شهری که تابلوهای اندیشه را پایین میکشد، دیر یا زود در تاریکی تصمیمات تکصدا راه خود را گم میکند. خانه اندیشمندان شاید از ساختمان ورشو رفته باشد، اما تا زمانی که انسان در این شهر هنوز حق بر اندیشیدن و گفتوگو دارد، خانه اندیشه در دل جامعه زنده است و هیچ تیشهای، هیچ پتکی، و هیچ تابلوی تازهای، جای آن را پر نخواهد کرد.