
به گزارش خبرنگار فرهنگی تابناک، امروز ۸ آبان سالروز درگذشت قیصر امینپور شاعر انقلاب است. او از شاعرهای تاثیرگذار دهههای اخیر و بهطور مشخص شعر انقلاب است که نمیتوان تاثیرش را در ادبیات معاصر و ترانهسراییهایی که با صدای خوانندگانی چون علیرضا افتخاری شنیدهایم منکر شد.
سالروز درگذشت قیصر، بهانه خوبی است که تا زندگی، کارنامه و مساله عواطف انسانی را در شعر او مرور کنیم. جواد گودینی پژوهشگر و استاد دانشگاه با اینهدف یادداشتی نوشته که برای انتشار در اختیار تابناک قرار گرفته است.
در ادامه مشروح ایننوشتار را میخوانیم؛
مرحوم قیصر امین پور در اردیبهشت سال 1338 در خوزستان دیده به جهان گشود و تحصیلات خود را در مدارس دزفول و گنوند گذراند و برای ادامه تحصیل راهی تهران شد و رشته زبان و ادبیات فارسی را برگزید و تا مقطع دکتری، این رشته را ادامه داد. وی در دوران دانشجویی، در درس های ادب پارسی استاد محمد رضا شفیعی کدکنی (شاعر و پژوهشگر توانای معاصر و استاد دانشگاه تهران) مشارکت جسته و استاد شفیعی، تاثیری بس عمیق بر اندیشه شاعرِ جوان برجای نهاده که در شعر او نیز تجلی یافته است.
قیصر که چهره ای ادب دوست و برخوردار از استعدادی سرشار در شعر و ادب بوده، در سال 1367 سردبیر مجله سروش نوجوان شد و از این سال تدریس در دانشگاه (تهران و الزاهرا«س») را آغاز نمود و تا ماه های پایانی عمرش نیز تدریس را ادامه داد. در سال 1382 به عنوان عضو فرهنگستان ادب و زبان فارسی برگزیده شد و آثار قلمی اش (به ویژه مجموعه های شعری اش) با استقبال کم نظیری از سوی جامعه ادبی و فرهنگی روبرو گردید و به عنوان شاعری انقلابی و از شاعران تاثیرگذار دوران معاصر اشتهار یافت و در نخستین دوره جشنواره شعر فجر، برگزیده گردید. (قیصر سرزمین شعر و ادب، ص9).
از مجموعه های شعری وی می توان به این آثار اشاره نمود: در کوچه آفتاب، تنفس صبح، آینه های ناگهان، گل ها همه آفتابگردانند، گزینه اشعار، مثل چشمه مثل رود، ظهر روز دهم، به قول پرستو و ...
"دستور زبان عشق"، آخرین دفتر شعری مرحوم قیصر است که در تابستان 1386 در تهران منتشر گردید و آن چنان با استقبال مخاطبان مواجه شد که در مدت کمتر از یک ماه، به چاپ دوم رسید و در دسترس دوستداران شعر و ادب قرار گرفت.
عاطفه (اعم از مهر، طبیعت دوستی، دلتنگی، نوستالوژی، حسرت و ...) در شعر قیصر جایگاهی ویژه داشته و اگر مرحوم قیصر را (علاوه بر جایگاه مهمش در شعرِ انقلاب اسلامی) شاعر عواطف زیبای انسانی توصیف نماییم، سخن گزافی نگفته ایم. وی گاه به یاد دوران شیرین کودکی افتاده و با کلماتی دل انگیز، زیباییِ دنیای کودکانه را به تصویر کشیده و صفای آن دوران را یادآور می گردد:
نامه ای با پاکت آبی/ پا به پا کردن/ پاکت پُست هوایی/ بر دُم یک بادبادک بستن و آن را هوا کردن/ یادگاری روی دیوار و درخت و سنگ/ روی آجرهای خانه/ خط نوشتن با نوک ناخن/ روی سیب و هندوانه/ قفل صندوق قدیم عکس های کودکی را باز کردن/ ناگهان با کشف یک لحظه/ از پس گرد و غبار سالهای دور/ باز هم از کودکی آغاز کردن/ روی تخت بی خیالی روی قالی، تکیه بر بالش/ در کنار مادر و غوغای یکریز سماور/ گیسوان خواهر کوچکترت را/ با سر انگشتان گیجت شانه کردن/ و انار آبداری را/ توی یک بشقاب آبی دانه کردن/ امتداد نقش های روی قالی را/ با نگاهی بی هدف دنبال کردن/ جوجه زرد و ضعیفی را که خشکیده/ توی خاک باغچه/ با خواندن یک حمد و سوره چال کردن ... (گلها همه آفتابگردانند، ص14- 11).
خوش رفتاری با حیوانات، برقراری روابط عاطفی با گیاهان و از جمله درختان نیز در شعر وی جایگاهی برجسته داشته و از جمله در سروده ای خواندنی چنین گفته است:
ای درخت آشنا/ شاخه های خویش را/ ناگهان کجا/ جا گذاشتی؟
یا به قول خواهرم فروغ/ دستهای خویش را/ در کدام باغچه/ عاشقانه کاشتی؟
این قرارداد/ تا ابد میان ما/ برقرار باد/ چشمهای من به جای دستهای تو/ من به دست تو/ آب می دهم/ تو به چشم من/ آبرو بده/ من به چشمهای بی قرار تو/ قول می دهم:/ ریشه های ما به آب/ شاخه های ما به آفتاب می رسد/ ما دوباره سبز می شویم (همان، ص24- 23).
قیصر امین پور، از دوران کودکی اش بسیار یاد کرده و با شیرینی به گذشته خویش می نگرد و از عبور از دوران خوش کودکی و صمیمیتی که در کودکی یافت می شود، می نالد:
خواب کودکی/ در خوابهای کودکی ام/ هر شب طنین سوت قطاری/ از ایستگاه می گذرد/ دنباله قطار/ انگار هیچ گاه به پایان نمی رسد/ انگار/ بیش از هزار پنجره دارد/ و در تمام پنجره هایش/ تنها تویی که دست تکان می دهی/ آنگاه/ در چارچوب پنجره ها/ شب شعله می کشد/ با دود گیسوان تو در باد/ در امتداد راه مِه آلود/ در دود/ دود/ دود (همان، ص34- 33).
توجه به روابط انسانی و بهره گیری از اتفاق های پیرامون برای تبیین درست ایجاد استحکام در روابط میان انسان ها نیز از نظر قیصر دور نمانده و از جمله چنین سروده است:
سیبی که از درخت می افتد/ از نو به شاخه باز می گردد/ اما/ دیگر نمی شناسند/ همدیگر را (همان، ص56). (تشبیه روابط انسانی به سیبی که بر شاخه درخت آرمیده و با جدا شدن از یکدیگر، امکانِ آشنایی دوباره و نزدیکی مجدد، سخت و نامانوس می گردد).
مرگ نیز به عنوان مفهومی پیچیده که ناگهان سر رسیده و دفتر عمرِ آدمی را در این جهان گذران بسته و او را به جهان دیگر می برد، در شعر وی مورد اهتمام بوده است:
مرگ/ ما در تمام عمر تو را در نمی یابیم/ اما تو/ ناگهان/ همه را در می یابی (همان، ص58)
مرحوم امین پور، گاه از اندوه از درد عشق و اشک های مداوم می گوید:
چشم های من/ این جزیره ها که در تصرف شماست/ این جزیره ها که از چهار سو محاصره است/ در هوای گریه های نم نم است/ گر چه گریه های گاه گاه من/ آب می دهد درختِ درد را/ برق آه بی گناه من/ ذوب می کند/ سد صخره های سخت درد را/ فکر می کنم/ عاقبت هجوم ناگهان عشق/ فتح می کند/ پایتخت درد را (آیینه های ناگهان، ص22- 21).
قیصر، باز هم از کودکی گفته و به یاد این دورانی که معصومیت، مهربانی و خیرخواهی آن زیبا و دلپذیر است، اشکِ اندوه و حسرت می ریزد:
امضای تازه من/ دیگر/ امضای روزهای دبستان نیست/ ای کاش/ این نام را دوباره/ پیدا کنم/ ای کاش/ آن کوچه را دوباره ببینم/ آنجا که ناگهان/ یک روز نام کوچکم از دستم افتاد/ و لابلای خاطره ها گم شد/ آنجا که/ یک کودک غریبه/ با چشم های کودکی من نشسته است/ از دور/ لبخند او چقدر شبیه من است/ آه، ای شباهت دور/ ای چشم های مغرور/ این روزها که جرئت دیوانگی کم است/ بگذار باز هم به تو برگردم/ بگذار دست کم/ گاهی تو را به خواب ببینم/ بگذار در خیال تو باشم/ بگذار ... بگذریم/ این روزها/ خیلی برای گریه دلم تنگ است (همان، ص32- 31).
وی باز هم از کودکی گفته و به یاد آن زمانِ کوتاه و خاطره انگیز می سراید:
نام تو چیست؟/ لبخند کودکی است/ که با حالتی نجیب/ لب باز می کند/ که بگوید/ سیب/ نام تو نور/ نام تو سوگند/ نام تو شور/ نام تو لبخند/ لبخند/ در تلفظ نامت/ ضرورتی است ... (همان، ص46).
حسرت نسبت به گذر عُمر و از میان رفتن فرصت های زندگی و به ویژه دوران جوانی که طراوتِ زندگی در آن نهفته و اوج شکوفایی انسان در این دوران رقم می خورد، در شعر قیصر جایگاهی ویژه داشته و در سرودههایش از کوتاهی عمر و عبورِ قطار زندگی از منزل های گوناگون تا ایستگاه پایانی شِکوِه کرده و نسبت بدان حسرت میخورد:
حرفهای ما هنوز ناتمام/ تا نگاه می کنی/ وقت رفتن است/ باز هم همان حکایت همیشگی/ پیش از آنکه باخبر شوی/ لحظه عزیمت تو ناگذیر می شود/ ای دریغ و حسرت همیشگی/ ناگهان/ چقدر زود/ دیر می شود (همان، ص49- 48).
قیصر امین پور شاعر معاصر ایرانی که سروده هایش ساده، پرعاطفه، قابل فهم برای همگان، جذاب و تاثیر گذار است، پس از تصادفی که در سال 1378 برایش روی داد، همواره از بیماری های گوناگون رنج می برد و دو عمل جراحی قلب و پیوند کلیه را پشت سر گذاشت. او که بیماری جسمش را رنجور ساخته بود، در ساعت 3 بامداد سه شنبه 8 آبان سال 1386 خورشیدی در یکی از بیمارستان های تهران، چشم از جهان فروبست و پیکرش پس از تشییعی باشکوه به زادگاهش (گتوند در استان خوزستان) منتقل و همانجا دفن شد.
حُسن ختامِ این نوشتارِ کوتاه که به یاد شاعر ارجمند و نام آشنای ادب پارسی مرحوم قیصر امین پور گفته شد و به ویژه عنصر عاطفه در سروده های وی بررسی گردید، این مناجات کوتاه او با پروردگار متعال است:
الهی به زیبایی سادگی/ به والایی اوج افتادگی
رهایم مکن جز به بند غمت/ اسیرم مکن جز به آزادگی
فهرست منابع:
1- امین پور، قیصر، آیینه های ناگهان، نشر افق 1386
2- گلها همه آفتابگردانند، نشر مروارید 1398
3- سلیمانی، علی اصغر، قیصر سرزمین شعر و ادب، استهبان، انتشارات سته بان