به گزارش مشرق، «دل آشوب» کتابی است که از بیوطنی و آوارگی و غربت میگوید. دل آشوب خاطرات مریم حسینزاده؛ همسر شهید مدافع حرم، محمدرئوف رفیعی، به قلم مرحوم محمدسرور رجایی است.
نویسنده روایت این کتاب را از کودکی و حتی کمی قبلتر از کودکی راوی شروع کرده است. از زمانی که وضعیت امنیتی کابل هر روز بدتر میشود و راوی و خانوادهاش تصمیم میگیرند که به ایران مهاجرت کنند. قلم روان و صمیمی نویسنده، مخاطب را با راوی همراه میکند. خواننده میتواند تصویری از خاطرات راوی را ببیند. مثلا ببیند چرا و چطور دختری تنها با دیدن عکسی راضی به ازدواج با مردی به نام محمدرئوف میشود و بعد، یک سال انتظار میکشد تا شوهرش را برای اولین بار ببیند. قدری عجیب است؛ اما خوانندهای که ادامهی این روایت را بخواند، بالا و پایینهای بیشتر و عجیبتری در زندگی مریم و محمدرئوف خواهد دید. اینکه یک روز خانهات افغانستان باشد، یک روز ایران، یک روز ابوظبی و یک روز سوریه میتواند چالشهایی پیش پایت بگذارد که زندگی واقعیات بشود شبیه قصهها، میتواند کاری کند که گاهی حس کنی خوشبختی و گاهی بگویی: «بیوطنی بغض تلخی است که همیشه با ما خواهد بود.»

مرحوم محمد سرور رجایی با نثری خوشخوان خاطرات مریم حسینزاده را برای خواننده به تصویر کشیده است به گونهای که خواننده آنچنان که دارد روایتی روان را میخوانند گاه به گاه به لغات و اصطلاحات افغانستانی آشنا و شیرینی برمیخورد و بیشتر در فضای زندگی خانوادههای افغانستانی قرار میگیرد.
کتاب دلآشوب را انتشارات خط مقدم در ۳۲۴ صفحه منتشر کرده است.
بخشی از کتاب:
«در اولین قدمی که روی سطح میدان هوایی گذاشتم، بدون آنکه خجالت بکشم، آوار زمین شدم. هایهای گریستم و زمینی را که بوی آتش و دود جنگ میداد، بوسیدم. رحمت و محمد با نگرانی مدام از شانههایم میکشیدند و میگفتند: «مامان خوبی؟...» گریه امانم نمیداد تا بگویم ۲۵ سال دوری کشورم را تحمل کرده بودم. ۲۵ سال زهر جدایی زادگاهم را جرعه جرعه سر کشیده بودم. ۲۵ سال خدا به من مهلت داده بود که زنده باشم و به آغوشش بازگردم.»












