این گزارش، تلاشی است برای فراتر رفتن از روایتهای تکخطی و نگاهی جامع به پازلی که یک سوی آن هنرمند و تیم او قرار دارند و در سوی دیگر، بروکراسی اداری و انتظارات یک جامعه.
پرده اول: طوفان در فنجان مجازی
ماجرا با انتشار چند استوری اینستاگرامی از سوی عرفان طهماسبی، خواننده برخاسته از خاک خوزستان، آغاز شد. او با لحنی صریح و گلایهآمیز، از لغو کنسرتش برای دومین بار در زادگاهش خبر داد و انگشت اتهام را به سوی مسئولان استانی نشانه رفت. طهماسبی این اقدام را حاصل «تبعیض و رفتار سلیقهای» خواند و با مقایسه وضعیت خود با کنسرت پیش روی استاد علیرضا قربانی در همان استان، این پرسش را مطرح کرد که چرا استانداردها برای دو هنرمند تا این حد متفاوت است. این واکنش سریع، موجی از همدردی را در میان طرفدارانش برانگیخت و بار دیگر، تصویر آشنای «هنرمند مظلوم در برابر سیستم» را در اذهان عمومی ترسیم کرد.
در مقابل، پاسخ مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی خوزستان، حسین براتی، روایتی کاملاً متفاوت را پیش روی افکار عمومی قرار داد. وی با قاطعیت اعلام کرد: «مجوزی برای کنسرت طهماسبی صادر نشده که لغو شود.» این جمله کوتاه، تمام معادلات را بر هم زد و نشان داد که حقیقت، ممکن است در جایی میان فریادهای مجازی هنرمند و سکوت نامههای اداری پنهان شده باشد.
پرده دوم: هزارتوی اداری یا کوتاهی در انجام وظایفه؟
برای درک بهتر این تناقض، باید به فرآیند صدور مجوز اجراهای زنده در ایران نگاهی انداخت. این فرآیند، به ویژه برای اجراهای با ظرفیت بالا، یک مسیر چندمرحلهای است. اخذ موافقت از اداره اماکن، تأییدیههای امنیتی و حراستی، مجوز آتشنشانی و در نهایت، ثبت درخواست در سامانه دفتر موسیقی وزارت ارشاد، مراحلی هستند که نیازمند پیگیری مستمر، زمانبندی دقیق و ارائه مدارک کامل از سوی شرکت برگزارکننده است.
طبق قوانین موجود، صدور مجوز برای کنسرتهای با ظرفیت زیر ۱۲۰۰ نفر در حیطه اختیارات اداره کل ارشاد استان است، اما برای اجراهایی با جمعیت بالاتر (مانند آنچه برای طهماسبی در سالن نمایشگاه بینالمللی در نظر گرفته شده بود)، تأیید نهایی باید پس از موافقت استان، توسط دفتر موسیقی در تهران صادر شود.
اظهارات مدیرکل ارشاد خوزستان مبنی بر عدم ثبت هرگونه تقاضای رسمی در سامانه، این فرضیه را به شدت تقویت میکند که تیم برگزارکننده کنسرت، به هر دلیلی، نتوانستهاند این مسیر پر پیچ و خم اداری را در زمان مقرر به سرانجام برسانند. شاید زمان را برای دریافت تأییدیههای مختلف از دست دادهاند یا در تکمیل پرونده خود دچار نقص بودهاند. تلاش خبرنگار ما برای تماس با موسسه «صوت آوای هنر»، به عنوان یکی از نهادهای مرتبط با این برنامه، نیز بینتیجه ماند؛ عدم حضور مدیر شرکت و مدیر روابط عمومی در ساعات اداری و عدم گرفتن شماره تماس خبرنگار برای تماس مجدد در زمان حضور مدیران مربوطه خود گواهی بر وجود احتمالی ناهماهنگیها و عدم پاسخگویی در این مجموعه است. در چنین شرایطی، آیا میتوان تمام بار مسئولیت را بر دوش نهادهای دولتی گذاشت و از نقش تیم اجرایی هنرمند چشمپوشی کرد؟
پرده سوم: هنرمند مردمی، فرسنگها دور از مردم
در این میان، نباید از نقش و مسئولیت خود هنرمند نیز غافل شد. عرفان طهماسبی، که بخش بزرگی از محبوبیت خود را مدیون فرهنگ و لهجه شیرین جنوبی است، امروز به چهرهای تبدیل شده که به نظر میرسد از ریشههای خود فاصله گرفته است. این برای یک خواننده خوزستانی که بزرگترین پایگاه اجتماعی و بیشترین طرفدارانش در همین استان حضور دارند، عجیب است که در کوران مشکلات پیش آمده برای برگزاری کنسرتش، حتی یک سفر به اهواز نداشته تا از نزدیک پیگیر مسائل باشد یا حداقل با حضورش، نشان دهد که سرنوشت این رویداد برایش اهمیتی فراتر از یک پست اینستاگرامی دارد.
ارتباط یکسویه و گزینشی با مخاطبان از طریق صفحه شخصی، نمیتواند جایگزین حضور فیزیکی و تعامل واقعی با مردم و رسانهها شود. عرفان طهماسبی که تا چند سال پیش به راحتی در خیابانهای شهرش دیده میشد، امروز به هنرمندی تبدیل شده که جز از قاب تلفن همراه، دسترسی به او تقریباً غیرممکن است. او مصاحبههای بسیار معدودی دارد و به نظر میرسد بنا بر سلیقه شخصی یا تصمیم مدیران برنامههایش، سیاست انزوا و سکوت رسانهای را در پیش گرفته است.
این در حالی است که مصاحبههای هنرمندان میتواند آینه و راهنمایی برای نسل جوانی باشد که میخواهند در این عرصه قدم بگذارند. او به عنوان یک الگوی موفق برای جوانان خوزستانی، میتوانست از این فرصت برای تبیین چالشها، سختیها و راهکارهای فعالیت هنری استفاده کند، اما ترجیح داد تا در برج عاج خود باقی بماند.
«مردمی بودن» یک صفت اکتسابی است که نیازمند تلاش و حضور مستمر است. این صفت با نمایش خود از پشت یک صفحه مجازی به دست نمیآید، بلکه در حضور بیواسطه در میان مردمی که هنرمند از بطن آنها برخاسته، معنا مییابد. هر سفر یک هنرمند به زادگاهش لزوماً نباید با هدف کسب درآمد باشد؛ گاهی حضور صرف، برای دمیدن روح امید در جامعه و نشان دادن تعلق خاطر، از صدها کنسرت پرفروش نیز ارزشمندتر است.
پرده چهارم: نگاهی از ابعاد دیگر
همیشه سادهترین راه، پیدا کردن یک مقصر و انداختن تمام تقصیرها به گردن اوست. اما یک نگاه تحلیلی و جامع، ما را به فراتر رفتن از این سطح سوق میدهد. نباید هر رویدادی را صرفاً از یک بعد نگریست. در این ماجرا، به جای متهم کردن «دستهای پنهان» یا «ارادههای فرااستانی»، شاید بهتر باشد به ابعاد دیگری نیز توجه کنیم:
۱. حرفهایگری تیم اجرایی: آیا تیم برگزارکننده کنسرت، از تجربه و تخصص کافی برای مدیریت یک رویداد بزرگ در استانی با حساسیتهای خاص مانند خوزستان برخوردار بوده است؟
۲. مسئولیت اجتماعی هنرمند: آیا هنرمند، به جز اجرای صحنهای، وظیفه دیگری در قبال جامعهای که او را به شهرت رسانده است، ندارد؟
۳. نقش رسانهها و شفافیت: چرا در این میان، هیچ گزارش شفاف و دقیقی از سوی تیم هنرمند یا شرکت برگزارکننده در مورد مراحل طی شده برای اخذ مجوز ارائه نشد؟
داستان کنسرت عرفان طهماسبی در خوزستان، بیش از آنکه روایتی از یک لغو باشد، درسی برای تمام فعالان عرصه فرهنگ و هنر است. این ماجرا به ما یادآوری میکند که در دنیای امروز، موفقیت تنها به استعداد هنری وابسته نیست؛ بلکه حرفهایگری، درک صحیح از فرآیندهای اداری، ارتباط موثر با رسانهها و مهمتر از همه، حفظ ارتباطی عمیق و واقعی با ریشهها و مردم، اضلاع دیگر این هرم را تشکیل میدهند.
شاید این بار، به جای آنکه به دنبال مقصر بگردیم، باید این اتفاق را به عنوان یک فرصت برای بازنگری در رفتارها و مسئولیتهایمان تلقی کنیم؛ هم از سوی نهادهای صادرکننده مجوز که نیازمند شفافیت و تسهیلگری بیشتر هستند و هم از سوی هنرمندان و تیمهایشان که باید بدانند مسیر ستاره شدن، از جاده مسئولیتپذیری و حرفهایگری میگذرد. در نهایت، این نتهای گمشده در غبار خوزستان، میتوانند سرآغاز یک ملودی جدید و پختهتر در ارکستر بزرگ فرهنگ و هنر ایران باشند.