به گزارش مشرق، چهلمینویکمین جلسه دادگاه رسیدگی به اتهامات ۱۰۴ نفر از اعضای سازمان مجاهدین خلق موسوم به منافقین و همچنین ماهیت این سازمان بهعنوان یک شخصیت حقوقی، روز سهشنبه (۲۹ مهر ماه ۱۴۰۴) در شعبه یازدهم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی حجتالاسلام والمسلمین امیررضا دهقانی و مستشاران دادگاه مرتضی تورک و امین ناصری، با حضور وزیری نماینده دادستان، خانواده شهدا و وکلای آنها و همچنین وکلای متهمان در مجتمع قضایی امام خمینی (ره) بهصورت علنی در حال برگزاری است.
قاضی دهقانی در ابتدای جلسه گفت: در جهان به صورتی بسیار گسترده و نگران کننده اقدامی ویرانگر که فی نفسه موجب نقض بسیاری از حقوق اساسی بشر شده علیه کشورهای اسلامی و مسلمان در حال شکلگیری است، همانطور که در این دادگاه بارها متذکر شدهایم امروزه شکل نوینی از استعمار و عقب نگه داشتن جوامع ثروتمند و رو به رشد به لحاظ منابع خدادادی در دنیا به شکل کاملاً سازمان یافته در حال انجام است.
وی ادامه داد: تروریسم صورت دیگری از استعمار نوینی است که برخی از کشورهای سلطهگر در کشورهایی که به سوی توسعه در حال حرکت هستند انجام میدهد، روشی که به واسطه آن با حذف نخبگان، دانشمندان و افراد موثر در تحول، تعالی و پیشرفت آن کشورها که ضمانت استقلال، آزادی و شکل حکومتها و از همه مهمتر ایجاد بستری پایدار برای توسعه برای حفظ استقلال است از سوی کشورهایی که با این نوع استقلال و آزادی مخالفت دارند، شکل میگیرد.
وی افزود: آنچه که از سال ۲۰۰۱ بسیاری از کشورها ابزار خود قرار دادند و یا به آن استناد کردند سالهای طولانی بعد از انقلاب اسلامی توسط نظام عزیز اسلامی ایران در دنیا و در جوامع بینالمللی گوشزد میشد، تروریسم تولدی خطرناک و اقدامی ویرانگر در ترور نخبگان، دولت مردان و انسان بی دفاع و غیرنظامی در کشورهایی است که خواهان استقلال از یوغ کشورهای مستکبر و حرکت به سمت آزادی و رهایی هستند، است.
قاضی گفت: آن چیزی که در ابتدا برای صلح و امنیت است را به عنوان اقدام برای حفظ صلح و امنیت به صورت تبدیل شدن به جریانی از نقض فاحش و گسترده در دنیا به عنوان استانداردهای دو گانه در سوءاستفاده از عنوان مبارزه با تروریسم در دنیا شکل میگیرد.
قاضی بیان کرد: همگان در مقابل دیدگان خود تروریسم دولتی را در نسل کشی ملتی در مقابل چشمان همه در حال مشاهده هستند و کمتر دولتی است که مانند نظام عزیز ما به صورتی پایدار به حمایتهای دیپلماتیک سیاسی و معنوی خود در مقابله با اقسام تروریسم در دنیا اقدام کند.
وی تصریح کرد: امروز آنچه به صورت جدی نیاز به امنیت به عنوان عنصری تعیین کننده در مقابله با تروریسم نرم و هنجارهای ترور در هزاره جدید در نظام اسلامی بارها بر آن تاکید شده در جمهوری اسلامی ایران به صورت جدی در نظام قضایی تبلور یافته است.
قاضی عنوان کرد: امروز این دادگاه در حال رسیدگی به اتهامات یک سازمان و کادر مرکزی آن با اقدامی نرم در قالب قضایی در مقابل انحای تروریسم نرم و سخت در مقابل کشور است. رسیدگی به این اتهامات به طوری است که باید توازن میان حقوق بشر، امنیت و صلح در جهان را به صورت جدی در شعار و آوازه خود قرار دهد.
وی تاکید کرد: روشن است فقدان تعریف جامع از تروریسم سبب نمیشود تا کشورها به میزبانی از متهمان تروریسم بپردازند. علیرغم نبود تعریف همگانی از تروریسم، دو رکن اصلی در همه برداشتهای ان در میان دنیا وجود دارد. یک مفهوم هراس واری و یا تعمد در ایجاد ارعاب عمومی با ابزارهای بمبگذاری و ترورهای کور و کشتارهای جمعی است.
وی ادامه داد: آنچه به عنوان رئیس این دادگاه به بسیاری از مجریان و بازیگران دولتی و غیر دولتی در دنیا متذکر میشوم این است که میزبانی از متهمان تروریسم مهمترین عنصر برهم زننده امنیت در این کشورها محسوب میشود و نمیتوانند کشوری را با استاندارد دوگانه به سمت امنیت و صلح هدایت کنند.
قاضی ادامه داد: در رویکرد ایدئولوژیک و مناسبات اسلام و غرب تروریسم به محملی برای احساس محاصره در دو حوزه تمدنی تبدیل شده است. امروز کشورهای مسلمان و مسلمانان چه در کشورهای خود و یا در کشورها که مهمان و یا مهاجر هستند تروریسم را زمینهای برای رفتارهای خشن و فرا قاعدهای کشورها با استانداردهای دوگانه به ویژه در اروپا میدانند که نسبت به کشورهای اسلامی و جوامع آن محدودیتهای مختلف را ایجاد کند.
وی ادامه داد: درک میکنیم که غرب نیز از طرف دیگر با تمرکز بر برخی مشارکتهای مبهم غیر ثابت شده و بسیار مورد تردید منتسب به مسلمانان در اقدامات تروریستی در کشورهای خود هراس از اسلام ایجاد کرده و به نوعی خود را محاصره در این اقدامات میدانند.
قاضی با بیان اینکه نظام هژمونی فرهنگی و اندیشهای غالب در دنیا یک راهبرد به صورت بسیار منظم و قانونی را مقابل همه کشورها قرار میدهد گفت: شاید هیچ کشوری مانند ایران بعد از انقلاب آماج حملاتی، چون بمب گذاری، کشتار و آنچه که به صورت قطعی در پیمانهای بینالمللی به عنوان مصادیق تروریسم نبوده، اما مهمترین راهبرد خود را راهکار قضایی قرار داده و و هرگز به سمت ایجاد استانداردهای دوگانه حرکت نکرده است.
قاضی خطاب به کشورهای اروپایی و میزبان متهمان این پرونده گفت: نمیتوان پیمانهایی را امضا کنید که در آن پیمانها آمده نباید متهمین به تروریسم را میزبانی کرد و شما به میزبانی متهمین بپردازید.
وی افزود: بیایید برای یک بار هم که شده برای ایجاد صلح و امنیت در عالم از استانداردهای دوگانه دوری کرده و با راهبردها و همکاریهای قضایی به محاکمه کسانی که اقدام به بمب گذاری، کشتار کردند بپردازید، مهمترین راهبرد در جمهوری اسلامی برگزاری دادگاه و حرکت در مسیر قانون و عدالت برای بررسی انتسابات اتهامات است.
وی در ادامه با بیان اینکه دنیا در برابر کشتار یک ملت سکوت نخواهد کرد، گفت: کشورهایی که با استاندارهای دوگانه اقدام کنند امنیت و صلح را در سرزمینها و قاره خود بر هم زده و بدانند امروز قدرتی جدید به نام ملتها در مقابل دستورالعملهای دولتهای حامی اقدامات تروریستی شکل گرفت و نهایتاً گریبان خاطیان و مجریان استانداردهای دوگانه را خواهد گرفت و بدانند آرایی که مبتنی بر عدالت و رعایت موازین قضایی صادر شوند و قطعاً حتی اگر دولتها به آن اقدام نکنند و میزبانی بکنند ملتها آنها را پیگیری خواهند کرد.
قاضی در ادامه گفت: با توجه به لوایح وکلای متهمین دو ایراد در خصوص موضوعات مطرح شده است، در خصوص کارشناسی انجام شده و قرارهای صادره لازم به توضیح است که این پرونده به جهت ابعاد گوناگونی که دارد بسیاری از موضوعات تخصصی و فنی به جهت نوین بودن نوع اقدامات نیاز به بررسی تخصصی و فنی دارد که در قالب کارشناسان رسمی دادگستری چه کانون وچه مرکز قرار نمیگیرد و دادگاه بر اساس آنچه که هم اختیار قانونی دارد و هم نبود برخی کارشناسان استفاده از خبره میکند، برخی از افراد حاضر در دادگاه از افراد خبره در آن موضوع انتخاب شدند از این رو اطلاق لفظ کارشناس خبره از لحاظ قضایی به هیچ عنوان ممنوع نیست امری رایج از سوی دادگاه است.
حجت الاسلام مسعود مداح وکیل شکات پرونده در جایگه قرار گرفت و تفاوتهای بین ارتش آزادیبخش و نهضتهای آزادیبخش را شرح داد و گفت:عملیاتهای تروریستی انجام شده توسط سازمان منافقین، از جمله عملیات آفتاب، چلچراغ و فروغ جاویدان، هیچگونه تطابقی با مصادیق ارتشهای آزادیبخش و نهضتهای آزادیبخش ندارند، بلکه کاملاً با اهداف و ویژگیهای گروههای تروریستی در سطح بینالمللی همخوانی دارند.
وی افزود: شاخصههای اصلی تروریسم در حقوق بینالملل، شامل ناامنسازی، ایجاد رعب و وحشت، و جنایت علیه تمامیت جسمانی افراد است. این موارد در بیش از ۱۵ کنوانسیون بینالمللی ضد تروریسم، از جمله کنوانسیونهای مربوط به هدفگیری غیرنظامیان، ایجاد ترس، سرقت، تخریب اموال، هواپیماربایی، گروگانگیری و اسارت، جرمانگاری شده و مجازاتهای مشخصی برای آنها تعیین شده است.
وی در در ادامه با مروری بر تعاریف تروریسم در اسناد بینالمللی گفت: این تعاریف و مواد قانونی، نشاندهندهی گستردگی و جامعیت قوانین بینالمللی در مقابله با تروریسم است.
حجت الاسلام مسعود مداح گفت: در فقه و قانون ما سه عنوان مجرمانه برای مقابله با تروریسم است. در عنصر مادی و معنوی این عناصر با تعریفی که از تروریسم شده بسیار مشابهت وجود دارد.
وی افزود: محاربه، بغی و افساد فی الارض را میتوانیم سه عنوان مجرمانه بدانیم که قانونگذار ما در فقه و در شرع مقدس و در قانون این رابرای مقابله با تروریسم جرمانگاری کرده و میتوان گفت آنچه امروز دنیا به آن رسیده است، ۱۴۰۰ سال قبل در فقه و شریعت اسلام برای حفظ امنیت جامعه و مقابله با تروریسم جرم انگاری شده است.
وی ادامه داد: جای این سوال در این دادگاه وجود دارد که کشورهای اروپایی مانند فرانسه انگلستان، آلمان و آمریکا که کنوانسیونهای بین المللی را پذیرفتند اینهایی که تا سالهای ۲۰۰۹ و ۲۰۱۰ و ۲۰۱۱ سازمان منافقین را در لیست تروریسم اعلام میکردند چرا در یک اقدام دوگانه به دشمنان و قاتلان مردم ایران پناه دادند. جا دارد به قضات فرانسه بگوییم مستند به مواد ۴۲۱ به بعد قانون کیفری خودتان شما باید علیه دولتمردان تان اقدامه و اعلام جرم کنید چراکه به تروریستها پناه داده و از آنها حمایت کردند.
حجت الاسلام مسعود مداح گفت: رکن مادی بزه محاربه همین آشکار کردن سلاح است و برای ایجاد ترس و وحشت در بین مردم ایجاد میشود و همین که شخص سلاح را به قصد برهم زدن امنیت آشکار کرده و ایجاد رعب و وحشت میکند همین منجر به تحقق بزه محاربه است.
وکیل شکات پرونده به بررسی و تحلیل عملکرد گروهک تروریستی منافقین و تطابق آن با مفاهیم قانونی محاربه و افساد فیالارض در قانون مجازات اسلامی پرداخت و گفت: اقدام منافقین در کشیدن سلاحهای سنگین علیه مردم و کشور در زمان جنگ با عراق، میتواند مصداق محاربه طبق ماده ۲۷۹ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ باشد. این ماده، محاربه را عبارت از کشیدن سلاح به قصد جان، ناموس یا ارعاب مردم، به گونهای که ناامنی در محیط ایجاد کند، تعریف میکند. بر اساس این تعریف، اقدام تروریستی منافقین که منجر به ناامنی و ترس عمومی شده، میتواند مصداق محاربه باشد، زیرا تفاوتی ندارد که هدف آنها مقابله با نظام سیاسی یا جنگ با نظامیان باشد؛ در هر صورت، کشیدن سلاح و ایجاد ناامنی، جرم محاربه است.
وی در ادامه به ماده ۲۸۶ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ و قانون مجازات جرایم نیروهای مسلح مصوب ۱۳۸۲ اشاره کرد و گفت: این قوانین، تحقق جرم افساد فیالارض را نیازمند وجود ضابطه عینی و شخصی میدانند. ضوابط عینی شامل مواردی مانند اخلال در امنیت عمومی، فساد در نظام، تسلط دشمن بر اراضی یا افراد خودی است. این قوانین، در مواردی که اقداماتی گسترده و با هدف برهم زدن امنیت و نظام صورت گیرد، میتوانند مصداقی از افساد فیالارض باشند.
وی در ادامه نمونههایی از اقدامات منافقین که نشاندهنده همکاری مستمر و مباشرت در جنایات علیه مردم ایران را شرح میدهد و گستردگی همکاری آنها با دول متخاصم را مصداقی از افساد فی الارض میداند؛ و ذکر میکند که در نشریههای منتسب به سازمان منافقین ذکر شده تلفات را بالغ بر ۲۰۰۰ کشته، ۱۵۰۰ مجروح و ۵۰۸ اسیر اعلام میکند.
وکیل شکات افزود: این حجم از اقدامات، در زمانی که مردم و نیروهای مسلح در مقابل رژیم بعث عراق با کمترین امکانات مقاومت میکردند، نشاندهنده اقداماتی گسترده و برهمزننده امنیت عمومی است که میتواند تحت عنوان افساد فیالارض قرار گیرد و مجازاتهای مربوطه را در پی داشته باشد.
حجت الاسلام والمسلمین مداح گفت: چه قیام مسلحانهای بالاتر از این که یک گروه تروریستی با توپ و تانک و مسلسل به جنگ با مردم خود بیاید.
قاضی گفت: نقش شخصی که به عنوان رهبر یک گروه و یک سازمان تروریستی است یا نقش شخصی که اسلحه به دست دارد و در حال ایجاد رعب و وحشت است، را در ایجاد هراس موثرتر میدانید؟
حجت الاسلام والمسلمین مداح گفت:مهم نقش فرمانده و رئیس است، در تبیین ماده ۱۳۰ قانون مجازات اسلامی بیان کردم چرا قانونگذار بیان کرده سردسته با بالاترین جرم و مجازاتی که اعضای گروه مرتکب شدند، محکوم میشود. این به جهت مجازات آن شخص است چراکه افراد به خودی خود قابلیت کنترل و هدایت نداشتند.
قاضی گفت: لفظی که به عنوان رهبر یک گروه تروریستی در پشت میز نشسته و در حال مدیریت اقدامات افراد مباشر در میدان است، تک تک اقدامات را هدایت میکند. به طور مثال ۱۰ تروریست در یک کشور دیگر در حال اقدام هستند همزمان این رهبر آنها را هدایت میکند، انتساب این افراد به رهبرشان به صورت همزمان به نظر شما قابل انتساب است با اینکه اسلحه ندارد؟
حجت الاسلام والمسلمین مداح گفت: بله.
وی در ادامه به بررسی مفاهیم قانونی و قضایی مرتبط با گروهکهای تروریستی و اقدامات آنها در قالب ضابطه شخصی یا ضابطه ذهنی در قانون مجازات اسلامی پرداخت و گفت: ضابطه شخصی، که به آن ضابطه ذهنی نیز گفته میشود، شامل مواردی است که قانونگذار برای تعیین مصادیق افساد فیالارض، قصد اخلال گسترده در نظم عمومی، ایجاد ناامنی، وارد کردن خسارت عمده، اشاعه فساد و فحشا در سطح وسیع، و علم به موثر بودن این اقدامات، آنها را جزو موارد قابل تعقیب قرار داده است.
حجت الاسلام والمسلمین مداح گفت: اقدامات آنها در چند عملیات مهم علیه مردم و خاک ایران، میتواند مصداق افساد فیالارض و بزه محاربه باشد.
وی گفت: برای بغی حتی اگر فردی دست به سلاح نبرده باشد، میتواند مشمول حکم اعدام قرار گیرد، زیرا حضور در گروه و علم به اهداف آن، به عنوان معیارهای تحقق جرم در نظر گرفته میشود. در نتیجه، قانون و رویه قضایی بر این باورند که صرف عضویت در گروه مسلح و علم به اهداف آن، در صورت اثبات، برای مجازاتهای شدید مانند اعدام کافی است، و این رویکرد بر اساس تفسیر وسیع و تطبیق با شرایط و مستندات قضایی است.
وی گفت: این نظریه که صرفا فرد مسلح را مسئول میداند، دارای تالی فاسد است، زیرا رهبر و طراح قیام ممکن است مسلح نباشد، نمیتواند از مسئولیت مبرا باشد. در بحث رهبری و سازماندهی، اقدامات تروریستی مانند انفجار، ترور و حملات مسلحانه، اگرچه توسط چندین فرد انجام شده باشد، اما مسئولیت آنها باید به رهبر یا کادر مرکزی نسبت داده شود، چه به صورت مستقیم یا غیرمستقیم، و این نسبتدادن باید بر اساس سلسله انتصابات و نقشهای سازمانی باشد.
حجت الاسلام والمسلمین مداح گفت: حتی اگر گروههایی مانند منافقین، که در عملیات تروریستی نقش داشتند، هیچ جرمی مرتکب نمیشدند، عملیاتهای تروریستی و شکنجه و قتل انجام نمیدادند همین عملیاتهای آفتاب، چلچراغ، و فروغ جاویدان، که منجر به قتل و ترورهای گسترده به عنوان نمونههایی از اقدامات محارب و فیالارض شناخته شدهاند. این عملیاتها، به دلیل ایجاد ناامنی و اخلال در نظم عمومی، و مقابله با نظام جمهوری اسلامی، از نظر حقوقی و شرعی، مصداق محاربه و فساد فیالارض محسوب میشوند. بنابراین، افرادی که در این عملیاتها نقش مستقیم داشتهاند، به عنوان محارب و مفسد فیالارض محکوم میشوند.
وی در ادامه به نقش مستقیم رهبر این گروهک تروریستی یعنی مسعود رجوی اشاره کرد و گفت: نامبرده در تاریخ ۳۰ خرداد ۱۳۶۰، فرمان حمله به مرزهای ایران و جنگ مسلحانه علیه مردم ایران را صادر کرده و در عملیاتهای مختلف، از جمله هواپیما ربایی، شخصاً مباشرت داشته است. این اقدامات، بر اساس مدارک و کیفرخواستها، نشاندهنده نقش مستقیم و فعال او در طراحی و اجرای عملیاتهای تروریستی است، به گونهای که میتوان او را مسئول مستقیم این جنایات دانست.
وی گفت: مریم قجر متهم ردیف سوم، به عنوان جانشین فرمانده این گروهک شخصاً در مناطق عملیاتی حضور داشته و در عملیاتهای تروریستی داخل کشور نقش هدایت و رهبری را ایفا میکرده است. متهم ردیف چهارم، مهدی ابریشم چی مسئول پشتیبانی کل ستاد فرماندهی گروهک است که در زمان آغاز حملات تروریستی، تسلیحات، تجهیزات، تانک، توپ و خمپاره را تأمین و فرمانده حفاظت و معاون ستاد قرارگاههای گروهک است. او در جنگ علیه نظام جمهوری اسلامی شرکت کرده و سلاح به دست مقابل مردم ایران ایستاده است، که این اقدام در تعارض با مفاهیم محاربه و جنگ مشروع قرار نمیگیرد. زهره اخیاری، متهم ردیف پنجم، مسئول گردانهای مختلف و مسئول ستاد ارتش تروریستی و ضد خلقی منافقین در دهه ۶۰ است و در ترورهای دهه ۶۰ نقش فعال داشته و تیمهای عملیاتی دانشآموزان را هدایت میکرده است. مژگان پارسایی و دیگر متهمین، نیز در عملیاتهای تروریستی آفتاب چلچراغ و فروغ جاویدان شرکت کردهاند، که نشاندهنده مشارکت مستقیم آنان در حملات و ایستادگی مقابل امنیت و نظام جمهوری اسلامی است.
حجتالاسلام والمسلمین مسعود مداح وکیل شکات پرونده تصریح کرد: سهیلا شعبانی متهم ردیف ۸۳ پرونده در زمان عملیات فروغ جاویدان، چلچراغ و آفتاب، فرمانده دسته و فرمانده آتشبار بود. آیا این شخص در اقدامات گروهک مشارکت نداشته؟ احمد شکرابی متهم ردیف ۸۴ فرمانده لشکر ۶۱ منافقین بوده و در عملیاتهای مذکور حضور داشته است. همچنین حسن نظامالملکی متهم ردیف ۱۰۳ نیز در همه این عملیاتها مشارکت داشته و در ارتش ضد خلقی فرمانده لشکر و مسئول حفاظت از مقر اشرف بوده است.
وی در ادامه با اشاره به اینکه در اثبات بزه بغی نیاز نیست که همه افراد مسلح باشند و همین که قیام مسلحانه انجام میشود و گروه سازمانیافته باقی است برای تحقق این بزه کافی است، گفت: این ۱۰۶ متهم اصلی سازمان، همگی مباشرین جرم هستند و خودشان شخصا سلاح به دست گرفتند و مقابل مردم ایران ایستادند و امروز چهره دیگری به خود گرفتند و خود را دلسوز مردم ایران نشان میدهند.
وکیل شکات پرونده ادامه داد: از دادگاه میخواهم که با توجه به فاصله ظریف نهضتهای آزادیبخش با گروهکهای تروریستی، این موضوع با دقت در دادگاه تبیین شود. در جلسات قبلی دادگاه خانم دکتر فرهمندزاد که از طرف دادگاه منتخب شده بودند این موضوع را پیش میبردند. همچنین لازم است ابعاد تاریخی و سیاسی این موضوع در جوامع مختلف بررسی شود تا مشخص شود که آیا اقدامات این گروهک میتواند مصداق ارتش آزادیبخش باشد یا خیر؟
در ادامه الهه پیروز فر وکیل متهمان پرونده در جایگاه قرار گرفت و به بحث حقوقی درباره تفاوتها و شباهتهای میان مفاهیم محاربه و تروریسم در قانون مجازات اسلامی پرداخت.
وی تاکید کرد که در قانون مجازات اسلامی، عناصر مادی هر جرم به صورت جداگانه تعریف شده است و این تفکیک در قانون مصوب ۱۳۹۲ بیشتر مشخص شده است. وی همچنین به اهمیت تفاوتهای فردی و سازمانی در این جرایم اشاره و پرسید که اگر فردی مرتکب فعل واحدی شود که همزمان مصداق محاربه و تروریسم است، باید آن فعل را چگونه طبقهبندی کرد؛ یعنی باید آن را به عنوان جرم واحد یا چند جرم جداگانه در نظر گرفت؟
در ادامه قاضی گفت: تفاوت اصلی در عناصر قانونی این دو ماده در ارتباط با گستردگی اقدامات و نوع رفتارهای مجرمانه است. در حالی که محاربه بیشتر بر کشیدن سلاح و ایجاد ناامنی مستقیم تمرکز دارد، افساد فیالارض شامل اقداماتی است که به صورت گسترده و با هدف اخلال در نظم عمومی و وارد آوردن خسارتهای شدید انجام میشود. مقایسه این دو ماده نشان میدهد که هر دو جرم، ارتباط با گستردگی و نوع اقدام دارند، ولی تفاوت در ارکان و عناصر قانونی آنها است که باید در دادگاهها مورد توجه قرار گیرد.
حجتالاسلام والمسلمین دهقانی وکیل دادگاه، بیان کرد: ارتکاب گسترده اعمال مفسدانه نه لزوماً با سلاح، رکن مادی افساد فیالارض است در حالی که کشیدن سلاح علیه مردم رکن مادی محاربه است، اما در قصد و نیت جرم، قصد ایجاد اختلال گسترده در نظم و امنیت و اقتصاد، رکن مادی افساد فیالارض است. در شرط تحقق جرم، گستردگی و آثار اجتماعی که در رفتار افساد فیالارض وجود دارد مهمتر از شیوه ارتکاب به جرم است، اما در محاربه باید واقعا امنیت مردم مختل شود یا حداقل ارعاب واقعی ایجاد شود.
وی افزود: هر نوع رفتار مفسدانه حتی بدون سلاح، افساد فیالارض تلقی میشود، برای همین شما میبینید که جرایم اقتصادی که منجر به اخلال کلان در نظام اقتصادی میشود، افساد فیالارض محسوب میشود، اما در محاربه، مسلحانه و ترسآور بودن جرم مهم است. افساد فیالارض معمولاً به رفتارهای سازمان یافته یا پرتکرار اشاره میکند، اما محاربه ممکن است به تنهایی انجام شود. این تفاوتها، تفاوتهای اصلی است، اما شباهتهایی نیز با یکدیگر دارند. هر جرم دو از جرایم حدی هستند و میتوانند مجازات سالب حیات داشته باشند و در هر دو قصد اخلال در نظم عمومی یا امنیت جامعه انجام میشود.
قاضی دادگاه ادامه داد: رفتار مجرمانه بسته به نظر قاضی رسیدگی کننده و گستردگی و تکرار جرم، میتواند همزمان مصادق هر دو جرم قرار بگیرد. به عنوان مثال کشیدن سلاح و تیراندازی در خیابان برای ارعاب مردم از نظر گستردگی و تکرار در جرایم سازمان مشهود است که مشمول محاربه و افساد فیالارض میشود. اما مثلا اخلال گسترده در نظام ارزی با واردات یا قاچاق کالا یا دارو، محاربه نیست، اما میتواند مصداق افساد فیالارض باشد. همچنین سرقت مسلحانه از بانک مسلحانه، چون به صورت مسلحانه بوده مصداق محاربه است و اگر گسترده و پرتکرار باشد میتواند مصداق افساد فیالارض نیز باشد.
وی تاکید کرد: در نتیجه محاربه بیشتر با اقدام مسلحانه و ایجاد رعب و وحشت واقعی، بالفعل و فیزیکی همراه است، اما افساد فیالارض مفهوم وسیعتر و گستردهتری دارد و هر نوع افساد سازمانیافته و موثر بر امنیت، اقتصاد یا نظم اجتماعی را شامل میشود و حتی میتواند بدون سلاح باشد.
سپس الهه پیروز فر وکیل شکات پرونده، گفت: تمرکز ما روی محاربه و افساد فیالارض نیست، چون این دو جرم در سال ۹۲ تفکیک شد و عناصر مادی آنها بسیار به یکدیگر شباهت دارد. ولی وکیل شکات نمیتواند متهمان را هم باغی، هم مفسد فیالارض و هم محارب بخواند.
حجتالاسلام والمسلمین دهقانی قاضی دادگاه، پاسخ داد: شما هر کدام از عناوین اتهامی را که قبول ندارید و معتقد هستید که قابل جمع بستن برای متهمان نیستند را میتوانید تفکیک کنید. مثلا جرمی، اشکالی به عنوان اشکال مادی گستردگی ندارد و افساد فیالارض نیست یا این جرم سلاح ندارد و محاربه نیست، یا تشکیلات سازمان یافته ندارد، یا بغی نیست؛ هرکدام از این ایرادات را که به هرکدام از متهمان یا عناوین وارد میدانید به صورت جدا و مصداقی مطرح کنید تا مجددا بررسی کنیم.
الهه پیروز فر وکیل متهمان پرونده گفت: وکیل شکات گفتند جنگ مصداق بارز افساد فی الارض و بغی است. میخواهم بدانم عنصر ماده بغی با افساد فی الارض تفاوتی ندارد؟ محاربه و افساد فی الارض به صورت تفکیک شده مشخص شدند و ایشان میگوید اینها اگر محاربه هستند، تروریست هستند لذا اصلا لزومی نداشت که این موارد در کیفرخواست به صورت مجزا بیایند.
حجت الاسلام والمسلمین مداح گفت: ارکان مادی و معنوی هر بزه را به تفکیک بیان کردم. به این موضوع نیز اشاره کردم با توجه به اینکه نسبت به تک تک متهمین در تریبون دادگاه فرصتی نیست که بخواهیم بیان کنیم چند مثال از متهمان را بیان میکنم.
وی افزود: به عنوان مثال خود مسعود رجوی در میدان جنگ سلاح نکشیده است که بگوییم مصداق محاربه است، اما این شخص که سببیت یک اخلال گسترده در نظم عمومی است آیا ارکان افساد فی الارض را ندارد و یک نکته خیلی بدیهی برای حقوقدانان است که بین جرم محاربه، افساد و بغی چه رابطه منطقیای وجود دارد و این رابطه آیا غیر از عام و خاص من وجه است؟ مواردی وجود دارد که میتواند هم مصداقی از افساد و هم محاربه باشد و هم میتواند موردی باشد که مصداقی از بغی و هم افساد باشد.
قاضی گفت: وکیل متهم نظرشان این است که بغی با افساد قابل جمع نیست؟ به نظر وکیل متهم این اشکال رخ داده است که بغی با افساد قابل جمع نیست. دادگاه نظر خود را به لحاظ دکترینها بیان میکند. در دکترینها بحث شده که آیا بغی با افساد فی الارض قابل جمع بوده یا خیر؟ عمده اشکال خانم پیروزفر این است که شما بغی و افساد فی الارض را نمیتوانید در یک جرم خاص که مورد شکایت تان بوده تلفیقا و مجدد بیان کنید.
حجت الاسلام مداح گفت: بر اساس دکترینهای حقوقی و مطالبی که حقوقدانان گفتهاند در موارد متعددی این بزههای ارتکابی حدی میتواند یک مصداق هم از فساد و هم از بغی داشته باشد. اینکه حالا هم ارکان مادی و هم معنوی اینها ممکن است تفاوت داشته باشد بد است ولی در یک مصداق خاص ممکن است اینها جمع شوند.
وی ادامه داد: از حیث اینکه آنها یک قیام مسلحانه بر علیه اساس نظام انجام دادند و آنهم به صورت گروهی، بدین معناکه تمام ارکان مادی جرم بغی را دارد اینها نمیتوانند مصداق باغی باشند؟ از این حیثیت که این اقدام اخلال گسترده در نظم عمومی است. سببینت علیه به خطر انداختن وضعیت جسمانی افراد کثیری دارد که ۲ هزار نفر را کشتند و ۱۵۰۰ نفر را اسیر گرفتند و در عملیات چلچراغ بیش از ۸ هزار نفر را کشتند. حال از حیث گستردگی نمیتواند مصداق افساد فی الارض باشد؟
حجت الاسلام مداح گفت: اینجا جلسه علمی نیست و از وکیل متهمان میپرسم که اتهام شما به چه کار موکلان تان میآید؟ جرم اینها بغی نشد، محاربه است و اگر این نشد افساد فی الارض است.
قاضی گفت: جرمها باید در دادگاه ثابت شوند و شما هم جای قاضی ننشستید و نمیتوانید حکم صادر کنید، دادگاه نیز در حال رسیدگی است.
حجت الاسلام مداح گفت: بنده بدین خاطر اسم متهمین را در لایحه خود آوردم که ممکن است نسبت به برخی از اینها شبههای ایجاد شود که این فردی که اسلحه نکشیده است، بزه محاربه به او منتسب نمیشود، اما افساد فی الارض نمیتواند باشد؟ اما بغی نمیتواند باشد؟
قاضی در ادامه گفت: بغی و افساد فی الارض به لحاظ موضوع، گستردگی موضوع و هدف اصلی و مجازات تفاوت دارد، بغی غالباً با استفاده از سلاح و اقدامات خشونتآمیز انجام میشود و هدف آن براندازی نظام است، در حالی که افساد فی الارض بدون خشونت در حوزه اقتصاد و امنیتی میتواند باشد که بدون خشونت و به صورت سرکوب و مقابله با نظام صورت میگیرد، اما نتیجه آن ایجاد فساد و ناامنی در جامعه است، نه لزوماً براندازی.
وی در در مورد مجازاتهای این دو جرم گفت: هر دو حوزه مجازاتهای سنگینی مانند اعدام و حبس دارند، اما در حوزه افساد فیالارض و بغی، تفاوتهایی در نوع و گستردگی جرم وجود دارد، در حالی که در موارد گستردهتر، نوع و میزان گستردگی میتواند متفاوت باشد. در نتیجه، میتوان گفت که تفاوتهای موضوعی و نحوه ارتکاب جرایم، در کنار شباهتهای مجازاتها، نشان میدهد که جرایم در حوزههای مختلف ممکن است همپوشانی داشته باشند، اما هر کدام ویژگیها و اثرات خاص خود را دارند و در رویه قضایی و قانونگذاری باید به این تفاوتها توجه شود.
محمدی وکیل متهمان پرونده در جایگاه حاضر شد و گفت: باید نسبت هر فرد با هر اتهامی که دارد مشخص شود چرا که همهی متهمین را مسبب انجام فعل میدانند.
وی ادامه داد: وکیل شکات همه را مسبب در انجام فعل در نظر میگیرند. برخی از آنها از ابتدای سالهای ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۲ مورد تعقیب و محاکمه قرار گرفتهاند و برخی دیگر متواری شدهاند.
قاضی گفت: بسیاری از مباشرین مجازات شدهاند و در دادگاههای مربوطه مورد محاکمه قرار گرفتهاند.
در ادامه قاضی به موضوع توبه و نحوه رسیدگی به آن میپردازند. فردی که توبه میکند باید به دادگاه مراجعه و توبهاش را اعلام کند، و قاضی پس از بررسی، حکم توبه را صادر میکند که این توبه محسوب میشود.
حجتالاسلام والمسلمین علی صداقت کارشناس مبانی اعتقادی و استاد دانشگاه در جایگاه قرار گرفت و درباره نهضتهای آزادی بخش گفت: آیا این گروهک که در سال ۶۶ برای خود عنوان ارتش آزادی بخش ملی ایران قائل شده است آیا انتخاب این عنوان برای این گروه از نظر تاریخی با مشاهده موارد تاریخی موجه بوده یا خیر؟
وی گفت: در نظام جهانی معمولا آن نهضتهایی که به این عنوان شناخته میشوند اولا تعریفی دارند اصولا اینها در چارچوب مبارزه با استعمار و اشغال و یا دیکتاتوری وابسته خارجی اعمال عمل کردند. اصولا هدف استقلال و آزادی مردم و قرار گرفتن حاکمیت ملی داشتند و از حمایت گسترده مردمی برخوردار بودند مستقل از دشمنان و بیگانگان عمل کردند.
حجتالاسلام والمسلمین صداقت افزود: وجوه مشترک این نهضتها عبارتند از اولا هدف ملی و مستقل داشتند و برای رهایی کشورشان از سلطه خارجی شکل گرفتند نه تغییر نظام داخل توسط دشمن خارجی، ما دقیقا این مهم را به صورت بالعکس در گروهک منافقین خلق میبینیم. دوم، قشر عظیمی از مردم یک کشور خاص آن نهضت را از درون حمایت میکردند نه با توسل به یک قدرت بیگانه، سوم اینکه رهبران آنها معمولا با مقبولیت گسترده داخلی مواجه بودند و چهارم اینکه این نهضتها متکی بر فرهنگ عقاید و فرهنگ آن کشور بودند. در صورتی که نگاه ایدئولوژیک منافقین هیچ قرابتی با توده مردم در آن زمان و این زمان نداشت.
حجتالاسلام والمسلمین علی صداقت کارشناس مبانی اعتقادی و استاد دانشگاه به بیان نمونههایی از جنبشهای آزادیبخش در هند، الجزایر، ویتنام و آفریقای جنوبی پرداخت و گفت: این نمونهها نشان میدهند که نهضتهای آزادیبخش در تاریخ، با اهداف متعالی، روشهای مسالمتآمیز یا حداقل با کمترین آسیب به غیرنظامیان، و پایگاه مردمی گسترده، مشروعیت بینالمللی و داخلی کسب کردهاند. در مقابل، فعالیتهای این گروه علیه منافع ملی عمل و فاقد این ویژگیها و مشروعیت و اغلب وابسته به دشمنان کشور میباشد.
وی گفت: در مقابل این جنبشهای آزادی بخش گروهک مجاهدین خلق با اهداف و روشهای متفاوت، یعنی تروریسم و خیانت به منافع ملی، است. گروهک منافقین به عنوان تروریست و منافق شناخته شده است جنبشهای آزادیبخش در سطح جهانی و داخلی، با اهداف ملی و مردمی، از روشهای مشروع و حمایت گسترده برخوردار بودهاند، در حالی که گروهک مجاهدین خلق، به عنوان نمونهای منفی، با روشهای تروریستی و خیانت، در مقابل این جنبشها قرار دارد و در داخل و خارج، به عنوان گروهی ضد منافع ملی شناخته میشود.
حجتالاسلام والمسلمین علی صداقت کارشناس مبانی اعتقادی و استاد دانشگاه، در جایگاه قرار گرفت و اظهار کرد: قیام آزادیخواهانه کلنل محمدتقیخان پسیان در سال ۱۲۹۹ با هدف مقابله با استبداد رضا خانی و حکومت مرکزی فاسد و با استفاده از قیام مسلحانه انجام شد. ویژگی خاص این جریان پایبندی به اصول اخلاقی، استقلال ملی و بیگانهستیزی بود و نتوانستند با بیگانگانی که از رضاخان حمایت میکردند مقابله کنند. به گواه تاریخ وقتی محمد تقی خان پسیان شکست خورد و حتی پس از مرگ او، همگان به او احترام میگذاشتند.
وی افزود: جنبش شیخ محمد خیابانی نیز در سال ۱۲۹۸ در تبریز و با هدف بازگرداندن مشروطه و مخالفت با قرارداد ۱۹۱۹ شکل گرفت که با حمایت مردم تبریز همراه بود. جالب اینجاست که اینجا هم حکومت مرکزی نتوانست مردم را شکست دهد و حکومت روس آنها را شکست داد.
این کارشناس مذهبی تصریح کرد: از این دست جنبشها فراوان است. اما منافقین علاوه بر اینکه خود را به عنوان جنبش آزادیخواه معرفی کردند، اما در اقدام احمقانه در جلسهای داخلی و با حضور ۱۰ نفر از اعضا، مریم رجوی را به عنوان رئیس جمهور ایران معرفی کردند در حالی که رئیس جمهور یک کشور باید توسط مردم خود آن کشور انتخاب شود نه در جلسه داخلی و توهم اعضای یک گروهک.
قاضی سوال کرد: آیا اعضای منافقین خودشان مسعود رجوی را به عنوان رهبر این تشکیلات انتخاب کردهاند؟
حجتالاسلام والمسلمین صداقت پاسخ داد: تا این لحظه، هیچ مدرک مستندی در رابطه با تشکیل جلسه یا محفلی که اعضای گروهک این آقا را به عنوان رهبر خود انتخاب کرده باشند، موجود نیست. بر اساس تاریخ فرد منتخب اعضا، موسی خیابانی بود که با عملیات ساختگی لو رفت و در حمله سپاه به منزل محل اقامت او، کشته شد.
وی ادامه داد: از دادگاه میخواهم از کارشناس معین برای موضوع شخصیتشناسی مریم و مسعود رجوی استفاده شود. لازم است یک کارشناس معین در این رابطه بحث روانشناسی و شخصیتشناسی این دو نفر را بررسی کند.
حجتالاسلام والمسلمین دهقانی پاسخ داد: دادگاه در این رابطه تصمیمگیری خواهد کرد و نتیجه آن را در جلسات بعدی اعلام میکند.
در ادامه بهزاد علیشاهی، یکی از اعضای جداشده سازمان مجاهدین خلق، جهت ارائه شهادت در جلسه حاضر و پس از اینکه سوگند یاد کرد جز حقیقت چیزی بر زبان نیاورد درباره موضوعات مختلفی از جمله استانداردهای دوگانه و مسائل سیاسی در سازمان صحبت کرد.
وی به عملیات چلچراغ اشاره کرد و گفت: این عملیات در واقع نوعی حرکت تبلیغاتی و نظامی و مزدوری برای صدام بود که با هدف تاثیرگذاری بر افکار عمومی و جذب زنان و نظامیان عراقی طراحی شده بود.
وی افزود: علاقه شدید مسعود رجوی به قدرت، باعث شد سازمان هیچ اصولی نداشته باشد.
علیشاهی از اعضای جدا شده سازمان مجاهدین خلق گفت: مسعود رجوی تاکتیکی انتخاب کرده بود و بر اساس این تاکتیک وقتی خط شکسته میشد، نیروهای منافقین که به زبان فارسی صحبت میکردند را به جلو میبردند تا بتوانند اسرای بیشتری بگیرند. بسیاری از اسرا حتی پس از اسارت هم گیج بودند و نمیدانستند که این افراد، از اعضای منافقین بودند و تصور میکردند که با نیروهای ایرانی حرف زدند.
وی افزود: منافقین در عملیات مرصاد نیز به همین تاکتیک اتکا کرده بودند و تصور میکردند با این روش در این عملیات نیز پیروز میشوند، اما با شکست مفتضحانه در این عملیات همراه شد.
این شاهد عینی، اضافه کرد: یک روحانی در تشکیلات حضور داشت که فرزند این شخص با اقدامات سازمان مخالف بود، منافقین فرزند این روحانی را عامدانه در عملیات سوار ماشین و پیش از تانکها به خط اعزام کردند تا کشته شود، و این اتفاق افتاد. پس از چند سال اعلام کردند که این شخص توسط جمهوری اسلامی در ایران اعدام شده تا از این موضوع بهرهبرداری سیاسی بکنند.
وی گفت: به دلیل حمایتهای فراوان صدام از این گروهک، منافقین میخواستند با شعار امروز مهران، فردا تهران، کشور را تصرف کنند و دو دستی به صدام تحویل دهند و برنامه و هدف اصلی آنها از ابتدا این بود.
قاضی گفت: درباره یکی از نکاتی که مجددا یکی از وکلای متهمین نسبت به استفاده از واژه منافقین داشتند باید بگویم، ما واژه منافقین را برای توهین بکار نمیبریم و خیلی اوقات به اتهامات مجرمانه یک گروه رسیدگی میکنیم مثلا گروه سارق در منطقهای که به جرم خاصی مشغول بوده و یا متعرض به نوامیس با فلان اتهام بوده است، جرم آنها در دادگاه با اتهامی که داشته رسیدگی میشود و ممکن است به نام کرگدن معروف باشد.
وی افزود: اصطلاحا شناسایی گروهها و شناخته شدگی عمومی گروه متهم در سطح وسیع رسانه، اخبار و یا افکار عمومی سبب تجویز این اطلاق میشود، زیرا اذهان آن را بدین صورت میشناسند. نکته دیگر اینکه اثار اجتماعی و یا قضایی داشته باشد؛ ایا این واژه تشدید مجازات میکند که استعمال آن را به لحاظ قضایی ممنوع کند؟
قاضی تاکید کرد: آیا در شناخته شدگی عمومی در اذهان به جهت رسانهای موثر برای شناختن و تجهیز است؟ آیا این اصطلاح و کاربرد سبب میشود توجه عمومی را از بین ببرد؟ به نظر میرسد هیچکدام اینها وجود ندارد و امروز این اصطلاح و یا واژه از واژههایی است که این گروه شهرت رسانهای در داخل و خارج از کشور به ان دارند.
وی گفت: پس نه تاثیر تشدید مجازات روی این موضوع دارد و نه موجب میشود که افکار عمومی و کسانیکه در دادگاه حاضر هستند به سمت گروه دیگری متوجه شوند به همین دلیل کاربرد آن به نظر دادگاه جایز است. گروههایی که به عناوین متعدد مشهور هستند و همچنان که با این عناوین از سوی برخی افراد جدا شده از این سازمان نامبرده شدند.
حمیدرضا ملکی بردار شهید علیرضا ملکی از استان زنجان در جایگاه حاضر شد و گفت: برادرم ۱۸ ساله بود و در سال ۶۷ در مهران مفقودالاثر شد و تاکنون نیز پیکر ایشان پیدا نشده است. پدر و مادرم سالها چشم انتظار برادرم بودند و در اثر تالمات روحی دچار ناراحتی قلبی شدند و فوت کردند.
وی افزود: مفقودالاثری ایشان فضای خانواده ما را به شدت تحت تاثیر خود قرار داد و میتوان گفت شادی را از خانه ما دور کرد.
سپس سعید ملکی برادر دیگر شهید علیرضا ملکی در جاییگاه حاضر شد و گفت: از سران گروهک منافقین به عنوان بانیان و مسببان شهادت و مفقودالاثری برادرم شکایت دارم.
غلامرضا ملکی بردار شهید علیرضا ملکی گفت: برادرم در سال ۶۷ به شهادت رسید ولی هیچ اثری از پیکر او به کشور و نزد خانواده اش نرسید. یک سال بعد از اینکه خدمتش تمام شد خبری از او نبود به همین خاطر برای یافتن او به مراجع ذیربط مراجعه کردیم و تاکنون هم هیچ یادگاری و وسیلهای از او به دست مان نرسید.
حسین تنهایی وکیل متهمان پرونده در ادامه تذکر داد: مسئلهای که باید به آن توجه کرد، راصل بیطرفی دادگاه است. این گروه، خود را به نام مجاهدین معرفی کردهاند. وقتی در دادگاه اسم این گروه تغییر میکند، اصل بیطرفی دادگاه را زیر سوال میرود. اقدامات این گروه ناشی از افکار آنهاست و ما نمیخواهیم افکار این گروهک را محاکمه کنیم بلکه به دنبال محاکمه اعمال و افعال آنها هستیم. به نظر میرسد دادگاه باید به این نکته توجه کند.
قاضی دادگاه بیان کرد: در مورد اعضای دستگیر شده و جدا شده این گروه، این عنوان در محاکم رسمی و در آرای قضایی قید شده است. همچنین در کیفرخواست پرونده این عنوان، قید شده است: کیفرخواست منافقین موسوم به مجاهدین خلق. پس آنچه که قاضی، در دادگاه استعمال میکند، نظر و سلیقه شخصی خود او نیست و برگرفته از آرای قضایی و اسناد رسمی است.
وی افزود:، اما دادگاه اجازه ندارد در حین رسیدگی به اتهامات این سازمان از آن به عنوان گروهک تروریستی یاد کند، چون این عنوان یک عنوان جزایی است و استفاده از آن توسط قاضی دادگاه، ناقض اصل بیطرفی دادگاه است. همچنین استفاده از عناوین گروهک منافقین یا مجاهدین تاثیری در تشدید یا تخفیف مجازات متهمان ندارد و تنها برای شناسایی این گروهک است.
در ادامه قضای با تذکری عنوان کرد: دنبال تبرئه نیستیم دادگاه باید بیطرف باشد و مرزهای عدالت و بیطرفی را رعایت کند، زیرا این مرزها بسیار ظریف و حساس هستند.
وی تصریح کرد: مجوزات و مصوبات قانونی برای بهکارگیری ابزارهای قانونی در مقابل دادگاه، به هیچ عنوان ممنوع نیست، هدف اصلی حفظ عدالت است.
وی ادامه داد: استفاده از واژههایی که در میان افکار عمومی رایج و مشهور هستند، بار جزایی ندارد و این به معنای محکومیت قطعی و نهایی دادگاه نیست. عنوانهای مشهور در پرونده، تنها برای شناسایی است و کاربرد آنها نشاندهنده محکومیت نیست. این واژهها در قالب نامهای عمومی و شناختهشده به کار میروند و هیچکدام نشاندهنده مجرمانه بودن یا محکومیت قطعی نیستند.
فرجی مجروح عملیات چلچراغ در جایگاه حاضر شد و گفت: همانطور که امام خمینی (ره) فرمودند منافقین از کفار بدتر هستند، در لشکر ۱۱ امیرالمومنین در خرداد ۶۷ در منطقه مهران در عملیات چلچراغ مجروح شدم.
کرمیان جانباز عملیات چلچراغ در ادامه گفت: در عملیات چلچراغ در سال ۶۷ مجروح و به بیمارستانی در بغداد منتقل شدهام. درخواست اشد مجازات مسببان را دارم.
سپس کرمی جانباز عملیات چلچراغ در جایگاه حاضر شد و گفت: در زمان عملیات ۲۳ سال سن داشتم و پاسدار بودم. در لشکر ۱۱ حضرت امیر (ع) استان ایلام و گردان ۵۰۸ به فرماندهی سردار سید ماشالله زهیری خدمت میکردم.
وی افزود: درعملیات چلچراغ توسط تیربارهای منافقین از ناحیه آرنج دست راست زخمی شدم. چند ترکش نیز به هر دو رانم برخورد کرد و دچار موج گرفتگی شدم و جانباز ۵۰ درصد هستم.
این جانباز جنگ تحمیلی ادامه داد: از سرکردگان و اعضای گروهک منافقین که از سوی استکبار جهانی و رژیم بعث تجهیز شدند شکایت دارم و برای آنها اشد مجازات را از دادگاه محترم خواستارم.
سپس کاکا مراد نعمتی جانباز عملیات چلچراغ، در جایگاه حاضر شد و گفت: ۳۵ ساله و دانشجوی فوریتهای پزشکی بودم که برای امداد و کمکرسانی به منطقه اعزام شدم. توسط گلوله مستقیم منافقین کوردل جانباز شدم. در عملیات چلچلراغ با چشمان خودم دیدم چیزی به عنوان رحم و وجدان در وجود اعضای این گروهک ندیدم.
وی افزود: من هرگز اعضای این گروهک را انسان نمیدانم. آنها پس از کشتن کودکان، پیکر آنها را زیر لگد میگذاشتند. زبانم از بیان جنایتهای این گروهک و چیزهایی که دیدم قاصر است.
این جانباز جنگ تحمیلی تصریح کرد: از دادگاه برای سران واعضای این سازمان تقاضای اشد مجازات را دارم.
شکیبایی برادر شهید در جایگاه حاضر شد و بیان داشت: برادرم در سال ۶۷ مفقود الاثر گردید و در آن زمان من حدود ۱۵ ساله داشتم و برادرم از من کوچکتر بود و همچنین مجرد و در زمان شهادت نیز پدر و مادرم در قید حیات بودند و به عنوان ستوان دوم وظیفه در صالح آباد مشغول به خدمت بود. باتوجه به اینکه ایشان وزن زیادی در حدود ۱۲۰ کیلوگرم داشت و به همین دلیل فرماندهش با حضور او در جبهه مخالفت داشت، ایشان با سختی زیاد در جبهه حضور پیدا کرد و به عنوان معلم سربازان بی سواد در جبهه خدمت میکرد و بابت شهادت برادرم شکایت و تقاضای رسیدگی از محضر دادگاه را دارم.
قاضی دادگاه اظهار داشت: در تاریخ ۴۰ ساله جمهوری اسلامی ایران، اقداماتی و اتهاماتی که علیه این گروهک مطرح است اکثر اقوام مختلف ایرانی را در بر میگیرد و خانوادههای بسیاری را در بر میگیرد، اما این داغدار شدن که مدتهای طولانی خانوادهها را درگیر نموده و مکرر از مقام قضایی سوال دارند که چرا علیه کسانی که شکایت کردهایم تا الان دادگاهی تشکیل نشده است؟ این اولین دادگاهی است که تشکیل میشود و تماما در تلاش است که به تمام جنایاتی که در دادگاه مطرح شده است را رسیدگی کند و واکاوی نماید و چنانچه به هر حکمی برسد، ان حکم را تا پایان پیگیری نماید و به همین دلیل ما داغی را که خانوادهها با آن مواجه بودهاند را کاملا درک میکنیم و دادگاه به آنها رسیدگی میکند.
فرزند شهید علمیرد شعبانی از سرداران استان ایلام در جایگاه حضور یافت و گفت: در زمان شهادت پدرم من سه ساله بودم و خواهرم هم نوزاد بود و پدرم کمتر از بیست و سه سال و مادرم هم هفده سال داشت و در زمان شهادت پدرم به دلیل اینکه خانواده و نزدیکان ما درگیر برگزاری مراسم کفن و دفن بودند و کسی نبود که از من نگهداری کند، مریض شدم و چند ماهی درگیر فرآیند درمان بودم. عکسهای شهادت پدرم منتشر شده و در سایت ایثار هم موجود میباشد و به دلیل اقدام فجیعی این گروهک کوردل در نحوه شهادت پدرم داشتند، عکس ایشان به حالت هاشور خورده مشخص است و جنازه پدرم حالت مناسبی نداشت و ایشان از نیروهای عملیاتی بوده و در مناطق مرزی و کردنشین با لباس محلی حضور پیدا کردهاند تا نتیجه خوبی در عملیات به دست آوردند و به گفته شاهدان عینی در بی سیم منافقین اعلام شده بود که این سه نفر را که ضربه مهلکی به دشمن زده بودند و پدرم هم جزو آن سه نفر بود را باید زنده بگیرند و عاجزانه از مقام دادگاه تقاضا رسیدگی داریم. خانواده ما بسیار از این موضوع سختی کشیده و دوران طاقت فرسایی را پشت سر گذاشتیم و به همین دلیل همواره پشت سر نظام و مقام معظم رهبری هستیم و همیشه پای آرمانهای انقلاب میمانیم. قرار بود پدرم تحصیلات پزشکی را ادامه دهد و همه امکاناتی را که در اختیارش بود را به دلیل اعتقادی که به آرمانهای امام خمینی (ره) داشت، رها کرد و به جبهه رفت.
مادر شهید جمشید نظری در جایگاه قرار گرفت و بیان داشت: پسرم در عملیات مرصاد در مرداد ماه سال ۱۳۶۷ در سن ۱۹ سالگی شهید شد و در آن زمان مجرد بود و به عنوان سرباز در جبهه حضور داشت و از عاملین این حمله تروریستی شکایات دارم و تقاضا دارم به سزای اعمالشان برسند و این مرهمی بر دل خانواده شهدا باشد.. در زمان شنیدن خبر مفقودی دچار حمله قلبی شدم. البته دو پسرم در جبهه حضور داشتند که یکی مفقودالاثر شد ولی دیگری برگشت.
در ادامه براتی یکی از اعضای جدا شده از سازمان در جایگاه حاضر شد و پس از اینکه سوگند خورد جز حقیقت چیزی بر زبان نیاورد گفت: در سال ۱۳۶۶ در ترکیه به گروه منافقین پیوسته و انگیزهام برای پیوستن به این گروه، اعتقاد عمیق به اسلام و اسلامدوستی بوده است. پس از یک ماه اقامت در پایگاه ترکیه، به بغداد منتقل و در پایگاهی آموزش نظامی دیدهام.
وی از نقش خود و دیگر اعضا در عملیاتهای نظامی منافقین و نحوه جمعآوری اسرا و تجهیزات نظامی صحبت میکند. براتی همچنین نام فردی به نام پرویز کریمیان را ذکر میکند که متهم ردیف ۹۵ در کیفرخواست است و در عملیات نقش داشته است.
بیاتی بیان میکند که پس از عملیات، اعضای گروه توسط نیروهای عراقی بازداشت و به عراق بازگردانده شدهاند و وسایل و تجهیزات نظامی که در اختیار داشتند، توسط عراقیها تامین شده است.
براتی اشاره میکند که مسعود رجوی، رهبر گروه، پس از بازگشت، اعلام میکند که باید عملیات فروغ جاویدان را ادامه دهند و اگر انجام ندهند، ممکن است گروه از عراق جدا شده و به داخل ایران وارد شود. او همچنین توضیح میدهد که هدف از این عملیات، نشان دادن استقلال گروه از عراق بوده است، در حالی که در واقع، تجهیزات و پشتیبانی نظامی از عراق تامین میشده است.
براتی یکی از اعضای جداشده سازمان گفت: من در عملیات آفتاب نیز حضور داشتم و وقتی از عملیات برگشتیم ۴-۵ روز بعد از جمع بندی و گزارش نویسی آمدند ما را سازماندهی کردند و گفتند در تیپ سرور هستید که به نام فاطمه رمضانی اصل و فرمانده میدانی بود.
وی افزود: سه تیپ داشتند که مختلط بود و اگر هر تیپ ۶ دسته داشت ۳ دسته مرد و سه دسته زن بودند. در تیپها ساماندهی شدیم و مسعود رجوی در نشست توجیهی سخنرانی کرد.
براتی گفت: در عملیات چلچراغ ۲ گردان تانکها و نفربرها را برای آموزش پیش عراقیها بردند. همه سلاحها را از عراقیها گرفته بودند و نفراتی که چند سال در سازمان بوده و عضو نامیده میشدند وسایل را برای عملیات میبردند و در این عملیات به من جیپ داده بودند و در آن عملیات آنقدر توپ زدند که منطقه مانند روز روشن شده بود. در منطقه محرمه آنقدر آتش بازی کردند و خیلیها آنجا تلف شدند و از آنجایی که افراد آموزش دیده نظامی نبودند وقتی ادوات مشکلی پیدا میکرد، آنها را رها کرده و میگریختند.
براتی گفت: در منطقه مهران، آدم عادی حضور نداشت، چون تا چند کیلومتری منطقه جنگی هیچ خانوادهای نمیتواند حضور داشته باشد.
وی افزود: در عملیات فروغ جاویدان نیز حضور داشتم. هیچ مواجههای با رزمندگان ایرانی نداشتم و وقتی که برگشتم و گزارش کار نوشتم، چون هیچ شلیکی نکرده بودم و خشابم را سالم تحویل دادند از من ناراضی بودند.
این عضو جدا شده منافقین تصریح کرد: در جنگ ایران و عراق، ۱۵۶ موشک ۹ متری به سمت دزفول پرتاب شد، منافقین هیچ موقع موضعی نگرفت که چرا ارتش عراق مردم عادی را میزند؟ چرا به زن و بچه بیپناه مردم حمله میکند؟
وی ادامه داد: ۲۵ سال عضو منافقین بودم و فروردین ماه ۹۳ از سازمان جدا شدم. خیلی وقت بود که ماهیت سازمان برایم مشخص شده بود و هرکاری کردند نتوانستند با چسب ایدئولوژیک خود مرا نگه دارند.
براتی عضو جدا شده منافقین، بیان کرد: منافقین افرادی را از ترکیه و پاکستان جذب میکردند که هویت مشخص نداشتند. چون تعداد اعضای سازمان به شدت داشت کم میشد برای همین مجبور بودند افراد و رزمندگان ایرانی را که اسیر کردند با فریب، نیرنگ و مهربانی جذب سازمان کنند.
قاضی دادگاه سوال کرد: شما یکی از افرادی که نام بردید متهم ردیف ۹۴ بود. آیا از متهمان پرونده کسی را میشناسید که فرمانده میدانی باشد؟
این شاهد عینی پاسخ داد: پرویز کریمیان فرمانده میدانی بود. فاطمه رمضانی، حسین ربوبی، عذری علوی طالقانی و حسین ابریشمچی هم فرمانده میدان بودند. فاطمه تبوری با نام مستعان زرین فرمانده یکی از تیپهای زنان بود و فتح مهران را به اسم او زدند. زمان عزیمت به مهران او و تیپش نفرات اول بودند که به منطقه رفتند.
وی گفت: زن و مردی از خارج آمدند چند ماه پس از اینکه به اشرف آمدند، یکی از آنها خودش را آتش زد، اما منافقین اجازه نمیداند ما برویم و از نزدیک ببینیم.
حمید دهدار حسنی یکی دیپر از اعضای جدا شده سازمان گفت: من با همان علاقهای که به ان سازمان پیوستم هم اکنون با همان میزان علاقه آمدم تا در این دادگاه علیه شان شهادت دهم. سال ۵۷ که انقلاب پیروز شد تنها ۱۴ سال داشتم و مانند هر جوان دیگری شور و هیجان انقلابی داشتم. گروههای سیاسی زیادی در آن زمان وارد عرصه شده و شروع به تبلیغ کردند یکی از آنها نیز سازمان مجاهدین بود.
وی افزود: در آن زمان تب اسلام خواهی و انقلابیگری در بین نسل جوان بالا بود و به همین خاطر رجوی روی همین موج سوار شد شعارهای پر جاذبه برابری زنان و مردان و مبارزه با امپریالیسم و کار برای کارگر و جامعه یک طبقه توحیدی را مطرح میکرد.
دهدار حسنی عنوان کرد: متاسفانه فریب شعارهای رجوی را خوردیم و اینطور فکر میکردم که رجوی بعد از خدا ولی من است و تا جایی پیش رفتم که حرف هیچ کسی را قبول نداشتم. بنده با همین دستگاه سال ۶۰ وقتی مبارزه مسلحانه شروع شد، ادامه همکاری دادم. سال ۶۵ با خیانت آنها و همسو شدن با دشمن که موضوع کمی نبود و من با وجودی که میدانستم کار نادرستی است، اما باز به خود میگفتم رجوی کار درست را انجام میدهد. با این اقدامش خیلی از اعضا و حتی بنی صدر از او جدا شدند.
حمید دهدار حسنی یکی از اعضای جدا شده سازمان در ادامه گفت: با همه اوضاع و شرایط، من به دنبال رجوی رفتم. همه چیز را کنار گذاشتم جوانیام، زندگیام و آسایشم را.
وی گفت: مادرم به من وابستگی شدیدی داشت و من نیز به او همینگونه. حتی روزی که تصمیم گرفتم به عراق بروم، او بیمار بود و باید بهطور مرتب آمپول میزد یا دارو مصرف میکرد. وابستگی او به من به حدی بود که شب تا روزی که رفتم، آرام و قرار نداشت. روز آخر نیز خودم او را به بیمارستان رساندم.
دهدار حسنی گفت: در آن زمان در تناقضی عمیق بودم. در دهم خرداد سال ۱۳۶۶، به من اعلام کردند که باید به عراق اعزام شوم. سازمان آمد و گفت که این امر به دستور رهبری انجام میشود. هرچند جنبه سازمانی داشت، اما از دید من، بعد اعتقادی نیز در آن پررنگ بود. با وجود تمام دلبستگیها، درس، تحصیل، زندگی و خانوادهام و بهویژه مادرم که بیشترین وابستگی را به او داشتم باز رفتم.
وی گفت: شاید بسیاری بپرسند که «خودت رفتی؟» پاسخ من این است که بله، با تمام وجود رفتم؛ اما در آن زمان با ایمان رفتم. زندگیم، جوانیام و موقعیت اجتماعیام را گذاشتم و خطرات را پذیرفتم. وقتی به عراق رفتیم، به همه اعلام کردند که دیگر بازگشتی در کار نیست و باید همانجا بمانیم تا مشخص شود چه خواهد شد.
دهدار حسینی افزود: متأسفانه شرایط و حوادث به گونهای رقم خورد که بازگشت ممکن نبود.
حمید دهدار حسنی یکی از اعضای جدا شده سازمان، بیان کرد: منافقین طفل شیرخوار را از مادرش جدا میکردند و به اروپا میبردند و مادر هم حق نداشت بپرسد کودکش را کجا میبرند. اگر کسی میخواست از سازمان جدا شود او را به انواع اتهامات متهم میکردند.
وی افزود: من همه این مسائل را به چشم خود دیدم و کم کم متوجه شدم که ماندنم اشتباه است. سال ۷۹ تصمیم گرفتم که از تشکیلات جدا شوم، چون جوانیم تباه شده بود و مادرم را از دست داده بودم.
این عضو جدا شده منافقین گفت: منافقین تاکتیکی داشتند که میخواستند اعضای خانوادههای ما را از طریق برقراری ارتباط، جذب کنند، برای همین اجازه میدادند که با خانواده تماس بگیریم. وقتی برای اولین بار صدای خواهر و برادرانم را شنیدم عزمم برای رفتن جزمتر شد و تصمیم گرفتم به هر قیمتی که شده از سازمان جدا شوم. به من میگفتند اگر به ایران برگردی محاکمه و اعدام میشوی، اما من گفتم: بروم و اعدام شوم بهتر از این است که در اینجا بمانم. مرا به مدت ۲ سال در زندانی کثیف و نامناسب نگهداری میکردند. سلول من یک در کوچک داشت که فقط برای آوردن غذا باز میشد.
وی اضافه کرد: پس از جریان برجهای دوقلو و تنشی که بین آمریکا و عراق به وجود آمد، چون میخواستند از شر ما راحت شوند ما را به نیروهای عراقی تحویل دادند. مدتی هم در زندان ابوغریب بودم. رجوی از کسانی که میخواستند از سازمان جدا شوند کینه داشت و به هر طریقی میخواست آنها را آزار دهد.
حمید دهدار حسنی یکی از اعضای جدا شده سازمان گفت: ۵ قرارگاه در استانها و محلهای مختلف با فرماندهانی برای هدایت داشتند که شامل محمود عطایی و مریم رجوی و زنان دیگری میشد که سال ۶۶ ما را به مقر اشرف بردند و فرماندهی زیر نظر خود مسعود انجام میشد. اول فروردین ۶۷ به ما گفتند در محل صبحگاه مقر جمع شوید. ما اولین دیدارمان بود که مریم و مسعود را از نزدیک میدیدیم. او گفت عملیاتی در پیش داریم که نام ان را آفتاب گذاشتهایم.
وی افزود: در عملیات افتاب در منطقه فکه کار ما شکستن خط و نگه داشتن ان بود. یکی از همرزمان ما به نام خسرو که از اروپا آمده بود، دیدم به مجروحان ایرانی که کنار خاکریز افتادند شلیک میکند؛ که من به او اعتراض کردم. قرار نبود ما زخمی را بکشیم. ۵۰۸ اسیر گرفته و ۲ هزار نفر را کشتند و ۱۵۰۰ نفر را نیز در این عملیات به گفته خودشان مجروح کرده بودند.
حمید دهدار حسنی یکی از اعضای جدا شده سازمان گفت: چند تانک به غنیمت گرفته بودند و ۳۶ نفر از نفرات سازمان نیز کشته شده بودند به ما گفتند آتشباری این عملیات با عراق بوده است. همه عملیاتهایی که انجام دادند با پشتیبانی کامل ارتش عراق همراه بود.
وی افزود: این عملیات رجوی را مغرور کرد و در جمع بندی میگفت باید کارهای بزرگتری انجام دهیم.
وی با بیان اینکه رجوی خیلی به ما ظلم کرد گفت:جیره غذایی بسیار محدودی در آنجا وجود داشت.
وی افزود: با شروع تهدیدات و حملههای آمریکا علیه عراق و تحولات مرتبط، وضعیت تغییر کرد، ما در ابوغریب بودیم و در سال ۸۱ دولت عراق ما را از سایر زندانیان جدا و آزاد کرد و در تیر ماه به ایران بازگشتیم.
قاضی در ادامه پرسید در سازمان چه فعالیتی داشتید؟ وی گفت: در یگان رزمی فعالیت میکردم. بعد از عملیات فروغ جاویدان در ستاد اطلاعات عملیات کار من شناسایی مرزها بود.
قاضی در پایان ختم جلسه را اعلام کرد و گفت: جلسه بعدی ۱۳ آبان ماه برگزار میشود.